به نام نور مطلق
جان دلم سلام
امروز با یک روانشناس آشنا شدم.آبراهام مازلو،یک روانشناس انسان گرای (من هم نمی دانم روانشناس غیر انسان گرا هم داریم یا نه؟)
آقا آبراهام یک نظریۀ جالب دارد،نیاز های انسان.
آقای مازلو می*گوید نیاز های انسان مانند یک هرم طبقه بندی میشوند و ما باید از قاعده به سمت راس پیش برویم.
قاعدۀ هرم شامل نیاز های فیزیولوژیکی می شود مثل:تنفس،غذا،آب،خواب و ....
یک مرحله بالاتر،امنیت:جسم(بدن)، متعلقات، شغل، منابع،اخلاق و سلامت , خانواده
یک مرحله بالاتر:عشق و وابستگی:خانواده ، دوستی ، فعل و انفعالات اجتماعی ،عشق و صمیمیت
یک مرحله بالاتر:عزت نفس:عزت نفس،اعتماد بنفس،احترام به دیگران،احترام از دیگران
و مرحلۀ آخر:شکوفایی فردی:علایق،اخلاق،خلاقیت و حل مشکل
میدانی ماجرا چیست؟
آقا آبراهام می گوید انسان به صورت غریزی یا شاید هم طبیعی،این چنین نیاز هایش را اولویت بندی میکند.یعنی انسانی که از امنیت جان و مالش اطمینان نداشته باشد،نمی تواند به عشق،اخلاق،دوستی و... فکر کند.
می دانم که خیلی ها مخالفش هستند و شاید حتی مثال نقضش را هم دیده باشند. ولی نظریۀ جالبی ست.ببین سسیتم یک کشور باید مبتنی بر آموزش باشد،میدانی هیچ انسانی به صورت غریزی نمی داند که نباید به اموال عمومی آسیب برساند،باید اخلاق مدار باشد،باید عاشق باشد و هزاران باید دیگر.حالا این نمودار میگوید اگر میخواهی به مردم یک جامعه عشق،اخلاق،دوستی و خلاقیت بیاموزی باید مطمئن شوی که آنها نیاز های پیش زمینه ای را برآورده کرده اند.
داشتم فکر می کردم ما امروز دقیقا کجای این هرم ایستاده ایم؟سوال ترسناکی ست..نه؟