«عناصر نمایش»
«انواع، ساختار و عناصر نمایش»
بازیگر برای خلق یک شخصیت از چه ابزاری استفاده میکند؟«انواع، ساختار و عناصر نمایش»
1 سخن 2 حالات 3 ژست و جنبش.
یک بازیگر باید درک و فهم درستی از شخصیتی که قرار است در نمایش ارائه دهد، داشته باشد. باید بداند هر جملهای که میخواهد ادا کند، چه مفهومی دارد و با چه لحنی باید جمله را بگوید هر جملهای که میگوید بیانگر احساسات خاصی است. احساسات، نه تنها در صورت انسان، بلکه در حالات چهره (میمیک) و حالات بدن نسز نمایانگر است. آدمی که خیلی غمگین باشد، هم صدای غمگینی دارد که با پشت قوز کرده راه برود (ژست بدن) و هم اعضای ثورت او حالت (میمیک) خاصی دارند که ناراحتی و افسوردگی او نشان میدهند. البته توجه داشته باشید به دلیل فاصلهی زیاد بازیگر با تماشاگر، میمیک(حالت چهره) در تئاتر به اندازه سینما (با داشتن امکاناتی مثل نمای نزدیک) حائز اهمیت نیست.
اما فرایند خلق یک شخصیت توسط بازیگر چه فرایندی دارد؟
1- مطالعه متن: اولین گامی که بازیگر بر میدارد، مطالعهی متن نمایشنامه است. پس از خواندن نمایشنامه بازیگر یک شناخت کلی از شخصیت نمایش به دست میآورد.
2- کشف جوهرهی نقش: پس از مطالعه متن، بازیگر بر آنچه که انگیزههای اصلیتمام اعمال شخصیت است، تمرکز یابد. این شخصیت چه میخواهد؟ چرا میخواهد؟ میخواهد چهکار کند تا به آن برسد؟ بازیگر باید در تکتک صحنهها انگیزهها و هدف شخصیت را بیاید، از نیروی تخیل خود کمک بگیرد و رفتار شخصیت نمایشی را با مراجعهی مکرر به متن پیدا کند.
3- ابلاغ جوهر نقش به تماشاگران: بازیگر در این مرحله از ابزارهایی مثل بدن و بیان استفاده کند تا جوهر نقش را به تماشاگر منتقل کند.
اینکه شخصیت نمایشی روی صحنه چگونه جان میگیرد، در هر یک از سیستمهای بازیگری مختلف، به گونههای متفاوتی خواهد بود و این خود معرف دیدگاه کارگردانهای مختلف خواهد بود.
«برگرفته از کتاب (خلاقیت نمایش) صفحه 132»
آخرین ویرایش توسط مدیر: