- Jun
- 9,056
- 24,695
- 238
- وضعیت پروفایل
- مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک
صحنهی آغازین رمان.?
?|× افتتاحیهی رمان باید شخصیتی رو به نمایش بذاره که درگیر با کشمکش یا وضعیتی بحرانیه. اگه شخصیت تحت نوعی فشار نباشه، بیروحه و وضع داستان ساکنه.
? مثلا شاهزادهای که توی قصرش پرسه میزنه شخصیتی عادی در محیطی عادیه. اما اگه به سمت سکوی داری میره که قراره همسرش رو بهش بیاویزند دیگه نه وضعیت ساکنه و نه اون منفعل.
? جراحی که توی اتاق عمله هم شخصیتی خاص در محیطی عجیب نیست. اما اگه وسط جراحی باشه و نتونه ریه و کبد رو از هم تشخیص بده، اون وقت شخصیتی منحصر به فرده و وضعیتی که توشه بحرانیه.
?|× این هم یک نمونه صحنهی آغازین رمان:
شخصیت داستان جیببریه که توی نشستی سیاسی کیف مردی رو میزنه. بعدا که نگاهش میکنه، میبینه فهرستی از اسامی توی کیف هست و چهارتا از اسامی خط خو*ردن. همهشون شخصیتهای برجستهای هستن که به تازگی ترور شدن. توی فهرست، رئیس اجلاسیه نفر بعده.
?|× حضور انبوهی از جمعیت در نشستی سیاسی غیرعادی نیست، همچنین جیببری هم حادثهی عجیبی نیست. اما وقتی جیببر میفهمه کیف بغلی تروریستی رو زده، اون موقع وضعیت بحرانیه.
?|× در این حالت مهم نیست که جیببر یا تروریست اصلا نقش مهمی در رمان دارن یا نه؟ مهم اینه که بخشی از رمان آغاز شده. چون هدف این صحنه، اینه که خواننده رو وادار کنه به خوندن ادامه بده. وضعیت بحرانی نمایشیه و رمان یعنی همین.
?|× خوانندگان سالهای پیشین حواسپرتیهای خوانندگان امروزی رو نداشتن. در دهه 1930 نویسنده با آسودگی خاطر رمانش رو با توصیف منظره و خونه و اعمال روزمره شروع میکرد.
?|× اما امروزه رمانها باید با سرعت بیشتری پیش برن و قبل از اینکه حوصلهی خواننده سر بره، با جریان پرشتاب زمان همراه بشن.
?|× افتتاحیهی رمان باید شخصیتی رو به نمایش بذاره که درگیر با کشمکش یا وضعیتی بحرانیه. اگه شخصیت تحت نوعی فشار نباشه، بیروحه و وضع داستان ساکنه.
? مثلا شاهزادهای که توی قصرش پرسه میزنه شخصیتی عادی در محیطی عادیه. اما اگه به سمت سکوی داری میره که قراره همسرش رو بهش بیاویزند دیگه نه وضعیت ساکنه و نه اون منفعل.
? جراحی که توی اتاق عمله هم شخصیتی خاص در محیطی عجیب نیست. اما اگه وسط جراحی باشه و نتونه ریه و کبد رو از هم تشخیص بده، اون وقت شخصیتی منحصر به فرده و وضعیتی که توشه بحرانیه.
?|× این هم یک نمونه صحنهی آغازین رمان:
شخصیت داستان جیببریه که توی نشستی سیاسی کیف مردی رو میزنه. بعدا که نگاهش میکنه، میبینه فهرستی از اسامی توی کیف هست و چهارتا از اسامی خط خو*ردن. همهشون شخصیتهای برجستهای هستن که به تازگی ترور شدن. توی فهرست، رئیس اجلاسیه نفر بعده.
?|× حضور انبوهی از جمعیت در نشستی سیاسی غیرعادی نیست، همچنین جیببری هم حادثهی عجیبی نیست. اما وقتی جیببر میفهمه کیف بغلی تروریستی رو زده، اون موقع وضعیت بحرانیه.
?|× در این حالت مهم نیست که جیببر یا تروریست اصلا نقش مهمی در رمان دارن یا نه؟ مهم اینه که بخشی از رمان آغاز شده. چون هدف این صحنه، اینه که خواننده رو وادار کنه به خوندن ادامه بده. وضعیت بحرانی نمایشیه و رمان یعنی همین.
?|× خوانندگان سالهای پیشین حواسپرتیهای خوانندگان امروزی رو نداشتن. در دهه 1930 نویسنده با آسودگی خاطر رمانش رو با توصیف منظره و خونه و اعمال روزمره شروع میکرد.
?|× اما امروزه رمانها باید با سرعت بیشتری پیش برن و قبل از اینکه حوصلهی خواننده سر بره، با جریان پرشتاب زمان همراه بشن.
آخرین ویرایش توسط مدیر: