■ نگاهی به فیلم "هنوز مالِ من"
Still mine (2012)
"هنوز مال من" فیلمی کانادایی بر اساس یک داستان واقعیه که برخلاف اکثر فیلمهای مشابه که پشت واقعی بودن داستانشون جا میخورن و از فیلمنامه، شخصیتپردازی و فضاسازی درست فرار کرده و غالبا به دام احساساتگرایی میافتن، به خوبی قصهاش رو تعریف میکنه، شخصیتها و رابطهها رو میسازه و بدون مفروض گرفتنهای رایج و سوءاستفاده احساسی از سوژه، درامش رو شکل میده، تجربه نزیستهای رو برامون میسازه و با ایجاد حس درست انسانی، رومون اثر میزاره و حالمون رو بهتر می.کنه.
فیلم رابطه عاشقانهی یک زوج در ایام پیری و چالشهاشون با مشکلاتی مثل آلزایمر رو بخوبی به تصویر میکشه، دقیقا همون هدفی که هانکه در همون سالِ ۲۰۱۲ در فیلم "عشق" قصد داشت بهش برسه و با اینکه همه جوایز سال رو هم برنده شد اما به نظر من به هیچ وجه موفق نبود و چند گام جدی از این فیلم عقبتر قرار میگیره. تازه این نکته رو هم باید تاکید کنم که برخلاف فیلم سرد و خشک هانکه، این مضمون و مساله همه حرف این فیلم نیست و یکی دیگه از مضامین اصلی این فیلم در مورد ارزش و جایگاه "خانه" و تلاش برای حفظ حریم اونه که پرداختن به چنین مضمونی رو در کمتر فیلمی دیده بودم.
از نقاط قوت فیلم، بازی درخشان "جیمز کرامول" در نقش پیرمرد سرسخت و دوستداشتنی فیلمه که به موقع جدی، لجباز و تسلیمناپذیره، به موقع شوخطبع و باحال میشه، به موقع عاشق و فداکار و به موقع هم احساساتی و مهربون. رابطه این پیرمرد با همسرش، دو فرزند و دو نوهاش، با چِستر دوست قدیمیش و با مامور مسکن و وکیلش، همه خوب دراومده و یک کاراکتر دوستداشتنی رو خلق کرده که جدالش با سیستم و چالشش برای اثبات تواناییهای خودش در اون سن و سال و جنگ با پیری و ناتوانی، خیلی دوستداشتنی در اومده و ما رو یاد شخصیتهای فیلمهای کن لوچ میندازه.
در پایان باید بگم فیلم از منظر کارگردانی بیایراد نیست و دوربین فیلم در برخی دقایق اذیتکننده میشه و در کل فرم بصری اثر، درخشان و فوقالعاده در نیومده اما با همه اینها، تماشای این فیلم دوستداشتنی، خوشحس، حالخوبکن و بسیار بسیار مهجور و دیدهنشده رو به همه سلیقهها توصیه میکنم.
Still mine (2012)
"هنوز مال من" فیلمی کانادایی بر اساس یک داستان واقعیه که برخلاف اکثر فیلمهای مشابه که پشت واقعی بودن داستانشون جا میخورن و از فیلمنامه، شخصیتپردازی و فضاسازی درست فرار کرده و غالبا به دام احساساتگرایی میافتن، به خوبی قصهاش رو تعریف میکنه، شخصیتها و رابطهها رو میسازه و بدون مفروض گرفتنهای رایج و سوءاستفاده احساسی از سوژه، درامش رو شکل میده، تجربه نزیستهای رو برامون میسازه و با ایجاد حس درست انسانی، رومون اثر میزاره و حالمون رو بهتر می.کنه.
فیلم رابطه عاشقانهی یک زوج در ایام پیری و چالشهاشون با مشکلاتی مثل آلزایمر رو بخوبی به تصویر میکشه، دقیقا همون هدفی که هانکه در همون سالِ ۲۰۱۲ در فیلم "عشق" قصد داشت بهش برسه و با اینکه همه جوایز سال رو هم برنده شد اما به نظر من به هیچ وجه موفق نبود و چند گام جدی از این فیلم عقبتر قرار میگیره. تازه این نکته رو هم باید تاکید کنم که برخلاف فیلم سرد و خشک هانکه، این مضمون و مساله همه حرف این فیلم نیست و یکی دیگه از مضامین اصلی این فیلم در مورد ارزش و جایگاه "خانه" و تلاش برای حفظ حریم اونه که پرداختن به چنین مضمونی رو در کمتر فیلمی دیده بودم.
از نقاط قوت فیلم، بازی درخشان "جیمز کرامول" در نقش پیرمرد سرسخت و دوستداشتنی فیلمه که به موقع جدی، لجباز و تسلیمناپذیره، به موقع شوخطبع و باحال میشه، به موقع عاشق و فداکار و به موقع هم احساساتی و مهربون. رابطه این پیرمرد با همسرش، دو فرزند و دو نوهاش، با چِستر دوست قدیمیش و با مامور مسکن و وکیلش، همه خوب دراومده و یک کاراکتر دوستداشتنی رو خلق کرده که جدالش با سیستم و چالشش برای اثبات تواناییهای خودش در اون سن و سال و جنگ با پیری و ناتوانی، خیلی دوستداشتنی در اومده و ما رو یاد شخصیتهای فیلمهای کن لوچ میندازه.
در پایان باید بگم فیلم از منظر کارگردانی بیایراد نیست و دوربین فیلم در برخی دقایق اذیتکننده میشه و در کل فرم بصری اثر، درخشان و فوقالعاده در نیومده اما با همه اینها، تماشای این فیلم دوستداشتنی، خوشحس، حالخوبکن و بسیار بسیار مهجور و دیدهنشده رو به همه سلیقهها توصیه میکنم.
آخرین ویرایش توسط مدیر: