دفتر تمرین نویسندگی | zahrapl کاربر انجمن کافه نویسندگان
- نویسنده موضوع Azaliya
- تاریخ شروع
- وضعیت
مشاهده فایل‌پیوست 73092
گاه سر به زیر اب به دور از تاریکی این جهان خالی از احساس، با چشمانی بسته شده به روی تاریکی.
گاه سر به زیر اب به دور از تاریکی این جهان خالی از احساس، با چشمانی بسته شده به روی تاریکی.
آخرین ویرایش:
مشاهده فایل‌پیوست 73753
روح: ترسیدی؟
جسم: نه. اتفاقاً به طرز عجیبی، حس آرامش رو برای اولین بار انگار می‌خوام تجربه کنم.
روح: چطور بود؟
جسم: بد بود، خوب بود، زشت، قشنگ، ترسناک،غمگین، شاد همش بود ولب هرچی بود داره تموم میشه.
جسم: میدونی قراره کجا برم؟
روح: جایی که بهش تعلق داری. جایی که اولین بار اون‌جا متولد شدی؛ جایی که سوگندهایی خوردی که یادت نیست.
جسم: پس حتما قشنگ‌تر از اینجاست.
روح: اگر دنیا زنده بود و جون داشت دوست داشتی این لحظه اخری چی بهش بگی؟
جسم: دنیا ک... که زند... زنده... هست. تا وقتی... ک... ادم‌هاش زنده‌ان و امید‌توشون ه... هست. پس... می... می‌خوام بهش... ب... بگم... خو... خوش گذشت... .
روح: ترسیدی؟
جسم: نه. اتفاقاً به طرز عجیبی، حس آرامش رو برای اولین بار انگار می‌خوام تجربه کنم.
روح: چطور بود؟
جسم: بد بود، خوب بود، زشت، قشنگ، ترسناک،غمگین، شاد همش بود ولب هرچی بود داره تموم میشه.
جسم: میدونی قراره کجا برم؟
روح: جایی که بهش تعلق داری. جایی که اولین بار اون‌جا متولد شدی؛ جایی که سوگندهایی خوردی که یادت نیست.
جسم: پس حتما قشنگ‌تر از اینجاست.
روح: اگر دنیا زنده بود و جون داشت دوست داشتی این لحظه اخری چی بهش بگی؟
جسم: دنیا ک... که زند... زنده... هست. تا وقتی... ک... ادم‌هاش زنده‌ان و امید‌توشون ه... هست. پس... می... می‌خوام بهش... ب... بگم... خو... خوش گذشت... .
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مهمان عزیز برای مشاهده این محتوا باید وارد اکانت خود شوید یا ثبت نام کنید(برای ثبت نام یا وارد شدن کلیک کنید)
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- وضعیت
کی این تاپیک رو خونده
(کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.