شعر اشعار لحظه ای

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

در این تاپیک هر کس در حد چند خط شعر مینویسه و این اجباری نیست و هر کسی که دوست داشته باشه میتونه سروده های خودش رو اینجا بنویسه اگه نمی خواد تاپیک بزنه. این تاپیک برای اشعاریست که در لحظه به سراغ انسان می آید و فوق العاده شعر زیبایی است.

موفق باشید ایشالا رونق پیدا کنه.

«مدیریت تالار شعرکده»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من از شلوغی این شهر بیزارم
از این سکوت‌های زجرآور
از این ازدحام بی‌حاصل
از این نبودن‌های زجرآور
من از شلوغی این خیابان لبریزم
که گم شده رنگ آرامشم در این وادی
نگاه می‌کنم من، تو را از دور
تویی که دیگر از چشم من افتادی
برو نبودنت را بر من ببخش
که هیچ بازنخواهم گشت سوی آغوشت
برو و دیگر از دلم دست بدار
تو ای خاکستری‌رنگ بی‌طاقت

#معصومه-نوشت
?بداهه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به من نگــو که : "عزیزم ! چه صبح ِ زیبــایـــی ست "
تویـــی که بـی خبری در دلــمـ چه بلوایــی است !

چه کرده ای که تو را خوانده اند : " مجنون" و
زبان به طعنــه گشودنــد :" این چه لیلایـــی است !؟"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

طالب گنج بقایی؟
دل ویرانه طلب

#نورعلیشاهاصفهانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چـه
‏درونـم
‏تنهـاست..!!!

‏?سهراب سپهری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هر بار که می‌ خواهم به سمتت بیایم

یادم می‌ افتد دلتنگی

هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست !​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انگار پنجشنبه به دنیا آمدم …

دل به هرچه می بندم باید فاتحه اش را بخوانم …​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ما به هم نمی رسیم

امّا

بهترین غریبه ات می مانم



که تو را همیشه دوست خواهد داشت​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهي شهری را

آرام دلی را

رابطه ای را

گاهي همه چيز را

به هم مي ريزند

اين “غريبه ” های لعنتي ..!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن
من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام


#فريدون_مشيـری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین