اتمام یافته دلنوشته شرم کنید | SETAREH_M کاربر کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

نام مجموعه: شرم کنید!
نام نویسنده: ستاره لطفی
ناظر:
@diana.zam
ویراستاران: @ovin.arat @DEL'ᵃʳᵃᵐ
تگ: محبوب
ژانر: تراژدی، اجتماعی
مقدمه:
تمامی‌تان یک مشت خطاکار هستید که سر خود را زیر برف نموده‌اید... ‌.
نقاب شرم را بر روی پوسته‌ی بی‌حیایی کشیده‌اید و نمی‌خواهید بفهمید با این یاوه‌گویی‌ها به جایی نمی‌رسید... اندکی افکارتان را رشد دهید در این جامعه‌ی بسی ویران...!


مشاهده فایل‌پیوست 73625
***

*این دلنوشته نه عاشقانه هست و نه تراژدیک، این دلنوشته از دل پر یک انسان میگه و بس!
*هر دلنوشته محتوی متفاوتی دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
58706_c750db7349582d6798c1c157bbd79814.png


نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ دلنوشته در انجمن کافه نویسندگان


شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای دلنوشته

همچنین شما می‌توانید پس از گذشت ۶ پست درخواست کاور تبلیغاتی دهید.

درخواست کاور تبلیغاتی

پس از گذشت حداقل ۱۵ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد

پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

درخواست تگ برای دلنوشته

همچنین پس از ارسال ۲۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام آثار ادبی

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه

58705_ad05f9f7e9b0261da9d2dad1014c7c49.gif


کادر مدیریت ادبیات انجمن کافه نویسندگان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

***
«جای شیفتگی نبود... تمام‌شان خنجر زدند بر احساساتمان!»
نمی‌دانم چرا؟ شمایی که ذهنتان جا مانده‌است، برای چه حق نظر دارید!
البته هزاران درود بر شرف گذشته،
در زمان فعلی که شما غرق در خرافات و جهل و نادانی هستید،
تیشه می‌زنید به ریشه‌ی نسل جدیدتان!
به گفته‌ی شما ابرو حکم می‌کند بر احساس و تمامی عاشقان باید چنگ بزنند بر گلوی احساس‌شان، نکند ابرو خدشه بردارد و دهان یک مشت یاوه‌گوی باز شود...!
پا بر روی دند‌ه‌ی عقب گذاشته‌اید و می‌شتافید به سوی نادانی... .
در جامعه‌ای که عشق منفور و بد نام، نامیده شده است،
جای زیستن نیست. عشق همان دارایی است که قوت می‌بخشد به عمق جانت...
و حال با گفته‌ی چند یاوه‌گوی خرافات پسند،
نامش بد شده...
دوست عزیزی را دیدم!
با جهل و نادانی تمام،
عشق را منفور می‌دانست و با وقاحت تمام از آن بدگویی می‌کرد. گویی با این حس لطیف پدرکشتگی داشت...!
و اما از تک‌تک سخنانش،
بیماری و خرافات پسندی می‌ریخت و می‌شد به راحتی حدس زد که چقدر بی‌آگاهی است... .
گر نباشد نان شب و امید به سر آمدن حیات،
تپش‌دل گرمی هست که جانت را غرق در آرامش کرده و باز هم امید تلاش را به تو می‌دهد و آن چیزی نیست جز همان حس «عشق»!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین