انواع و رویکردهای شیطانپرستی
شیطانپرستی فلسفی
این نوع گرایش عبارت است از اینکه انسان محور و مرکز عالم است. این شاخه از شیطانپرستی به انتان لاوی پایه گذار این فرقه نسبت داده میشود. او کسی بود که کلیسای شیطان را تأسیس کرد (اولین سازمانی که از لغت شیطانپرستی فلسفی استفاده نمود).
در نظر شیطان پرستان فلسفی، محور و مرکزیت عالم هستی، خود انسان است و بزرگترین آرزو و شرط رستگاری این نوع از شیطان پرستان، برتری و ترفیع ایشان نسبت به دیگران است. شیطان پرستان فلسفی عموماً خدایی برای پرستش قائل نیستند و به زندگی غیر مادی بعد از مرگ نیز عقیده ای ندارند.
در نظر شیطان پرستان فلسفی، هر شخص خدای خودش است. آنها با تکیه بر عقاید انسانی وابسته به دنیا، مطالب مربوط به فلسفه معاد را عبث میشمارند و به آنها به دید ترس از مسائل ماوراءالطبیعی مینگرند و تنها به وسیله مبانی درج شده در شیطان پرستی فلسفی، یک زندگی عقیم و صرفا بر مبنای «جهان واقعی» را تشکیل میدهند. شاید بتوان گفت که آموزههای شیطان پرستان فلسفی قدمتی بیشتر از کلیسای لاوی دارد.
دیدگاهی که شیطانپرستان فلسفی نسبت به شیطان دارند، با موقعیت تاریخی «شیطان» در تقابل است چرا که تعالیم نشئات گرفته از آموزههای یهودی-مسیحی در طی تاریخ همواره او را به دلیل خصوصیاتش پلید انگاشتهاست[۶]
شیطانپرستی لاویی
نوشتار اصلی: شیطانگرایی لاویی
این نوع از شیطانپرستی بر مبنای فلسفهٔ انتان لاوی است که در کتاب انجیل شیطان تعریف شدهاست. لاوی مؤسس کلیسای شیطان بود و تحت تأثیر نوشتههای نیچه، آلیستر کراولی، این رند، مارکی دو ساد، ویندهام لوئیس، چارلز داروین، آمبروس بیرس، مارک توین و برخی دیگر بوده است.
شیطانپرستی لاویی درواقع همان شیطانپرستی فلسفی است که انتان لاوی مبدع آن بود. شیطان در نظر لاوی موجودی مثبت بوده در حالی که تعالیم خداجویانه کلیساها را مورد تمسخر قرار داده و به جهان پس از مرگ نیز باوری ندارد.
یک شیطانپرست لاویی، خود را خدای خود میداند.
آیین مذهبی این گروه از شیطان پرستان بیشتر شبیه به فلسفه کراولی و البته با دیدگاهی جلو برنده به سمت شیطانپرستی است. یک شیطانپرست لاویی مدعی است کسانی که خودشان را با شیطانپرستی هم ردیف میدانند نباید به طرز فکر گروهی وفادار بوده و در ازای آن باید گرایشهای انفرادی داشته باشند و نتیجتاً بایستی بهطور دائمی یک سر و گردن بالاتر از کسانی باشند که به طرز فکر جمعی باور دارند و یا خود را جزء از کل میدانند[۸] شیطانپرستان لاویی بر خلاف اکثر ادیان و مذاهب، دیدگاه جمعی و پیروی از تفکرات گروهی را به شدت رد کرده و به فردگرایی مطلق باور دارند.
شیطانپرست ها به مواردی همچون «اخوت دینی» و «امت واحده» اعتقادی ندارند درحالیکه هر دو از نکات کلیدی مورد تاکید در اسلام و مسیحیت است.[۹]
شیطانپرستی نظری
این نوع شیطانپرستی شبیه شیطان گرایی انتان لاوی است اما با یک تفاوت مهم که در این نوع، شیطان گونه ای جنبه خدایی و متافیزیکی دارد و مورد پرستش قرار میگیرد.
این جنبه برداشت شده از ادیان ابراهیمی، افسانهها، آیینهای متفاوت یا صرفاً ساخته شده ذهن پیروان آن میباشد.[۷]
معبد ست سازمانی است که با این نوع از شیطان پرستی شناخته میشود .
شرپرستان
شرپرستان، به دوران تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا مربوط میشوند. آنها معمولاً متهم به اعمالی از قبیل «خوردن نوزادان»، «کشتن گوسفندان»، «قربانی کردن دختران باکره» و «نفرت از مسیحیان» هستند. این طرز فکر در کتاب «مالوس مالیفیکاروم» دستهبندی شدهاست. کتابی که در دوران تفتیش عقاید توسط کلیسا (۱۴۹۰) تألیف شد و در واقع هرگز بهطور رسمی مورد استفاده قرار نگرفت، کتاب حاوی موضوعاتی راجع به جنگیری و جادوگری و مطالبی از این دست است. ترجمه لغوی نام کتاب «پتک جادوگران» است.
فلسفه شیطانی
شیطان در ۹ جمله شیطانی منسوب به لاوی خلاصه میشود:
شیطان میگوید دست و دلبازی کردن به جای خساست.
شیطان میگوید زندگی حیاتی به جای نقشه خیالی و موهومی روحانی.
شیطان میگوید دانش معصوم به جای فریب دادن ریاکارانه خود.
شیطان میگوید محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند به جای عشق ورزیدن به نمک نشناسان.
شیطان میگوید انتقام و خونخواهی کردن به جای برگرداندن صورت. (اشاره به تعالیم مسیحیت که میگوید هرگاه برادری به تو سیلی زد، آن طرف صورتت را جلو بیاور تا ضربهای به طرف دیگر بزند)
شیطان میگوید مسئولیت پذیری در مقابل مسئولیت پذیران به جای نگران بودن برای خونآشامهای روان
شیطان میگوید انسان مانند دیگر حیوانات است، گاهی بهتر ولی اغلب بدتر از آنهایی است که روی چهار پا راه میروند، به دلیل آنکه انسان دارای خدای روحانی و پیشرفتهای روشنفکرانه، او را پستترین حیوانات ساختهاست.
شیطان تمام آن چیزهایی که گناه شناخته میشوند را ارائه میدهد، چون که تمام آنها به یک لذت و خشنودی فیزیکی، روانی یا احساسی منجر میشوند.
شیطان بهترین دوست کلیساست چرا که در تمام این سالها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساها است.[۲][۱۰]
و در مقایسه با این جملات، لاوی ۹ گناه شیطانی را نیز نام برده است:
حماقت، ادعا و تظاهر، نفس گرایی (انتظار بازپس گرفتن از دیگران، آنچه به آنها دادهاید)، خود را فریب دادن، پیروی از رسوم و عقاید دیگران، روشن بینی ناکافی، فراموش کردن ارتدکسی گذشته (بهطور مثال، قبول کردن چیزی قدیمی در بستهبندی جدید، به عنوان نو)، غرور و افتخار بیحاصل (مانند غروری که هدف شخصی را از درون میپوساند) و کمبود محسنات.[۲][۱۱]
لاوی ۱۱ قانون شیطانی را نیز وضع کرد که دربرگیرنده راهنماییهای کلی برای زندگی شیطانپرستان است اما شامل نظام نامه اخلاقی آنان نمیشود: