•[?]• ساختار پیرنگ
?|• چطور این حالت علت و معلولی را در داستان ایجاد کنیم؟ جواب آن ساده است: پیرنگ را باید به بخشهای کوچک تقسیم کرد.
?|• بخشهای پیرنگ مانند قطعات پازل هستند. اگر میخواهید خوانندگان شما تصویر نهایی را ببینند، باید بتوانید شکل هر بخش را ببینید و آن را در جای مناسب آن قرار دهید.
•[1⃣]• مقدمهچینی یا گشایش (Exposition):
?|• در این بخش شخصیتها و فضاسازی مشخص میشود. لازم نیست که اطلاعات جهان داستان خود را در این بخش یکجا ارائه کنید، اما اینجا جاییست که به خوانندگان خود نشان میدهید نرمال و عادی برای شخصیت های داستان شما چگونه تعریف میشود.
?|• برای مثال شخصیت اصلی داستان شما تازه به کشوری جدید مهاجرت کرده است و در حال نوشتن اولین کتاب خود است.
•[2⃣]• واقعه اوجگیرنده یا کنش صعودی (Rising Action)
?|• در این مرحله کشمکش (confliction) داستان آشکار میشود و به نقطه اوج داستان میانجامد. این مرحلهای است که اتفاقات رخ میدهند. داستانی که در آن همهچیز به خوبی پیش برود، جذاب نیست و به کشمش نیاز دارد.
?|• کشمش به گونههای مختلفی میتواند ظاهر شود. مثلا شخصیت که به کشوری دیگر مهاجرت کرده است ممکن است با مسائل درونی دست به گریبان باشد.
?|• ممکن است نسبت به تصمیم خود مردد باشد و یا کتابی که نوشته است را نتواند به چاپ برساند.
?|• بنابراین در این مرحله خوانندگان شما باید بدانند که شخصیتها با چه کشمکش و خطری روبهرو هستند.
•[3⃣]• نقطه اوج (Climax):
?|• داستان برای رسیدن به این نقطه چیده شده است. این لحظهای است که از بقیه اهمیت بیشتری دارد. لحظهای که تصمیم شخصیت داستان نتیجه کشمکش را مشخص می کند.
?|• کشمکش اصلی باید در اینجا ارائه شود. اگر به خوبی انجام شود، این همان لحظهای است که خوانندگان را به هیجان می آورد.
?|• برای مثال شخصیت داستان ممکن است با شخص جدیدی آشنا شود که نقش مادرانهای برای او ایفا کند و از شک و دودلی شخصیت داستان نسبت به مهاجرت کم کند و یا نسخه اصلاح شده کتاب خود را بتواند به چاپ برساند.
•[4⃣]• واقعه فرودآینده یا کنش نزولی (Falling Action)
?|• وقت این است که از اوج پایین بیایید. اینجا به بقیه مشکلات میپردازید و به سوالهایی که قبلا در داستان مطرح شده پاسخ میدهید و نقاط تاریک داستان را روشن میکنید.
?|• از همه مهمتر اینکه نتیجهی انتخابهای شخصیتها در این جا مشخص میشود.
?|• به عنوان مثال شخصیت داستان ما و دوست جدیدش به ثبات رسیدهاند و منتظر چاپ بعدی کتابش است.
•[5⃣]• گرهگشایی یا نتیجه (Resolution)
?|• حال در این مرحله با توجه به تغییرات و تجربههای شخصیتهایتان داستان به روند عادی و نرمال خود باز میگردد.
?|• خوانندگان میتوانند با شخصیتهای داستان شما اندکی وقت بگذارند و از نظر احساسی به پذیرش برسند. خاتمه داستان باید با آنچنان قطعیتی همراه باشد که سزاوار کلمه پایان باشد.
?|• البته کتابها را میتوان به صورت پایان باز نیز خاتمه داد. مثلا شخصیت داستان ما از سود حاصل از فروش کتابش خانهای خریداری میکند و یا حتی به کشور خود برمیگردد.
??| ادامه دارد...
?|• چطور این حالت علت و معلولی را در داستان ایجاد کنیم؟ جواب آن ساده است: پیرنگ را باید به بخشهای کوچک تقسیم کرد.
?|• بخشهای پیرنگ مانند قطعات پازل هستند. اگر میخواهید خوانندگان شما تصویر نهایی را ببینند، باید بتوانید شکل هر بخش را ببینید و آن را در جای مناسب آن قرار دهید.
•[1⃣]• مقدمهچینی یا گشایش (Exposition):
?|• در این بخش شخصیتها و فضاسازی مشخص میشود. لازم نیست که اطلاعات جهان داستان خود را در این بخش یکجا ارائه کنید، اما اینجا جاییست که به خوانندگان خود نشان میدهید نرمال و عادی برای شخصیت های داستان شما چگونه تعریف میشود.
?|• برای مثال شخصیت اصلی داستان شما تازه به کشوری جدید مهاجرت کرده است و در حال نوشتن اولین کتاب خود است.
•[2⃣]• واقعه اوجگیرنده یا کنش صعودی (Rising Action)
?|• در این مرحله کشمکش (confliction) داستان آشکار میشود و به نقطه اوج داستان میانجامد. این مرحلهای است که اتفاقات رخ میدهند. داستانی که در آن همهچیز به خوبی پیش برود، جذاب نیست و به کشمش نیاز دارد.
?|• کشمش به گونههای مختلفی میتواند ظاهر شود. مثلا شخصیت که به کشوری دیگر مهاجرت کرده است ممکن است با مسائل درونی دست به گریبان باشد.
?|• ممکن است نسبت به تصمیم خود مردد باشد و یا کتابی که نوشته است را نتواند به چاپ برساند.
?|• بنابراین در این مرحله خوانندگان شما باید بدانند که شخصیتها با چه کشمکش و خطری روبهرو هستند.
•[3⃣]• نقطه اوج (Climax):
?|• داستان برای رسیدن به این نقطه چیده شده است. این لحظهای است که از بقیه اهمیت بیشتری دارد. لحظهای که تصمیم شخصیت داستان نتیجه کشمکش را مشخص می کند.
?|• کشمکش اصلی باید در اینجا ارائه شود. اگر به خوبی انجام شود، این همان لحظهای است که خوانندگان را به هیجان می آورد.
?|• برای مثال شخصیت داستان ممکن است با شخص جدیدی آشنا شود که نقش مادرانهای برای او ایفا کند و از شک و دودلی شخصیت داستان نسبت به مهاجرت کم کند و یا نسخه اصلاح شده کتاب خود را بتواند به چاپ برساند.
•[4⃣]• واقعه فرودآینده یا کنش نزولی (Falling Action)
?|• وقت این است که از اوج پایین بیایید. اینجا به بقیه مشکلات میپردازید و به سوالهایی که قبلا در داستان مطرح شده پاسخ میدهید و نقاط تاریک داستان را روشن میکنید.
?|• از همه مهمتر اینکه نتیجهی انتخابهای شخصیتها در این جا مشخص میشود.
?|• به عنوان مثال شخصیت داستان ما و دوست جدیدش به ثبات رسیدهاند و منتظر چاپ بعدی کتابش است.
•[5⃣]• گرهگشایی یا نتیجه (Resolution)
?|• حال در این مرحله با توجه به تغییرات و تجربههای شخصیتهایتان داستان به روند عادی و نرمال خود باز میگردد.
?|• خوانندگان میتوانند با شخصیتهای داستان شما اندکی وقت بگذارند و از نظر احساسی به پذیرش برسند. خاتمه داستان باید با آنچنان قطعیتی همراه باشد که سزاوار کلمه پایان باشد.
?|• البته کتابها را میتوان به صورت پایان باز نیز خاتمه داد. مثلا شخصیت داستان ما از سود حاصل از فروش کتابش خانهای خریداری میکند و یا حتی به کشور خود برمیگردد.
??| ادامه دارد...
آخرین ویرایش توسط مدیر: