ای کاش زمون تو همون دبیرستان باقی میموند و منم همون آدمی که بزرگترین دغدغش این بود کلاس رو چطوری بپیچونه بره جلوی دبیرستان دخترونه تکچرخ بزنه. نه این آدمی که الان بزرگترین دغدغش اینه که وقتی دبیرستانا باز شد چطوری کارو بپیچونه بره جلو دبیرستان دخترونه تکچرخ بزنه.
میخوام برم جلوی آینه به موهام بگم: «لطفاً نریز. نمیدونم چی بگم فقط وسط این همه بدبختی که دارم دوست ندارم کچل بشم. حداقل صبر کن، وقتی اوضاع یه مقدار بهتر شد اون موقع بریز.»