در حال تایپ داستانک شور | سارا مرتضوی

نام اثر: شور
نام نویسنده: سارا مرتضوی
ژانر: اجتماعی عاشقانه
خلاصه:
این داستان تا بی‌نهایت است. سخن عشق است، سخن معجزات است، حرف در مورد آن کاری بس سخت است‌.
این داستان ماجرای بی‌پایان شور است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
43101_04a96c11517b69a8363b6de81d500ccc.jpeg


نویسنده عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان ، برای منتشر کردن داستان‌کوتاه خود، خواهشمندیم قبل از تایپ داستان کوتاه خود، قوانین زیر را مطالعه بفرمایید.

قوانین تایپ داستان کوتاه

و زمانی که داستان‌کوتاه شما، به پایان رسید، می‌توانید در این تاپیک اعلام کنید تا بعد از بررسی و مُهر صلاحیت، داستان‌کوتاه شما به روی صحفه‌ی سایت برود.

تاپیک جامع اعلام تایپ داستان کوتاه

|مدیریت‌بخش‌کتاب|​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • ساعت چنده؟
  • نمی‌دونم عشقم! ولی می‌دونم هوا گرفته است.
از پنجره‌ی کوچک اتاق نور خورشید، کم به داخل اتاق تابیده که به نگار فهمانده ابرها امروز گرفته‌تر از دیروز هستند. شاید آنها هم برای حسین دلگیرند و می‌خواهند ببارند.
فرشید کش و قوسی به خود می‌دهد، سعی می‌کند چشمانش را باز کند ولی پلک‌ها سنگین هستند.
نگار هم دسته‌کمی از او ندارد، البته خواب او سبک است. از دیشب که ساعت یک شب از مراسم به خانه آمدند تا الان چند بار بیدار شده است. همانطور که چشمانش بسته است می‌گوید:
- عشقم، من یه عالمه خواب دیدم.
فرشید توجهی نمی‌کند. نگار کم‌کم بیدار می‌شود.
  • ساعت چنده فرشید جونم؟
  • هان؟!
فرشید خواب و بیدار است. نگار تکرار می‌کند:
- ساعت؟ چنده؟ دیر نشه؟
فرشید بدون اینکه چشمانش را باز کند دستش را به میز عسلی تخت می‌برد و موبایل را بالای سرش روشن می‌کند. ساعت ۱۱:۲۷ صبح است. هردو متعجب می‌شوند. فرشید می‌گوید:
- چقدر خوابیدیم؟! پاشو عشقم تا به نماز برسیم.
نگار پوفی می‌کشد و می‌گوید:
- آخه ما به نماز می‌رسیم؟! یک ساعت فقط توی راهیم، اذون رو ساعت دوازده میگن.
با اینکه خود باور ندارد که قبل از اذان ظهر برسند اما با عجله از جا بلند می‌شود و به دستشویی می‌رود. فرشید با صدای بلند می‌پرسد:
  • نگار جون شیر رو با خرما می‌خوری یا بیسکوییت؟
  • با خرما عزیز جان.
وقتی نگار از دستشویی بیرون می‌آید ماگش را روی اُپن می‌بیند که کاسه‌ی خرما در کنارش گذاشته شده است. فرشید در اتاق، لباس‌هایش را عوض کرده است. درحالی‌که به دستشویی می‌رود می‌گوید:
- شیرت رو بخور که بریم.
 
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:

سارا مرتضوی

مترجم آزمایشی
رمان‌خـور
نویسنده افتخاری
مقام‌دار آزمایشی
فرشته زمینی
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,492
پسندها
پسندها
4,860
امتیازها
امتیازها
328
سکه
2,422
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین