هالک شگفتانگیز قرار بود یکی از اولین بازیهای برگرفته از ابرقهرمانان مارول باشد؛ بازیای که توسط شرکت برادران پارکر (Parker Brothers) برای کنسول آتاری 2600 در دست تولید بود و کنترل بروس بنر یا همان هالک را در اختیار بازیکنها میگذاشت تا درون شهری آشوبزده به مبارزه با دشمنان خود بپردازد و معشوقهاش بتی راس را از دست آنان نجات دهد. لوکیشن بازی به شکل محیطی خیابانی و سه طبقه طراحی شده بود که بین این طبقات هم سوراخها و طنابهایی وجود داشت تا بروس بنر ازطریق آنها به نقاط مختلف دسترسی پیدا کند، با استفاده از آیتمهایی حاوی اشعهی گاما به هالک تبدیل شود و دشمنان را از سر راه بردارد و درنهایت هم پادزهری پیدا کند و دوباره به شکل و شمایل بروس بنر برگردد.
بازی هالک شگفتانگیز برای انتشار در سال ۱۹۸۳ آماده میشد، یعنی همان سالی که مشکلات صنعت بازی به اوج خود رسید و به علت فروش پایین بازیها و ورشکستگی شرکتهای مختلف، خیلیها پیشبینی میکردند بهزودی با پایان این صنعت مواجه شویم. شرکت آتاری هم که در آن دوران اوضاع بسیار نامناسبی پیدا کرده بود، از برنامههای خود بابت انتشار بازیهای مختلف عقب افتاد و خیلی از آثاری که قرار بود برای آتاری 2600 منتشر شوند، هرگز به بازار عرضه نشدند. این محصول برادران پارکر هم یکی از همین بازیها بود و هرچند طبق اطلاعات و تصاویر منتشرشده از آن بهنظر میرسد فاصلهی زیادی تا انتشار نداشته است، درنهایت هیچگاه به دست مشتریان خود نرسید. البته از آن زمان تا همین امروز، همواره بحثهایی بین علاقمندان صنعت بازی و کلکسیونرها وجود داشته که احتمالاً نسخههای اولیهای از این بازی در اختیار عدهای قرار گرفته، ولی هنوز هم مدرکی که این قضیه را اثبات کند پیدا نشده است و همهچیز تنها به حدس و گمانهای این افراد برمیگردد. این موضوع حتی باعث شکلگیری ماجراهای عجیبی هم شده است و برای مثال در سال ۲۰۱۴ شخصی در یکی از انجمنهای گفتگوی آتاری از خریداری نسخهای از هالک شگفتانگیز خبر داد، ولی مدتی بعد گفت که به او کلک زدهاند و نسخهای که در اختیارش قرار دادهاند جعلی بوده است!
امروز دهها بازی متنوع براساس مجموعه کمیکهای مردان ایکس برای پلتفرمهای مختلف عرضه شده است، ولی دراینمیان بازیهایی هم بودند که در اواسط مراحل ساخت خود متوقف شدند و اولین مورد از این فهرست، زیرمجموعهای از سری Questprobe بود.
Questprobe سهگانهای بود که استودیو Adventure International براساس شخصیتهای مارول تولید کرد و در سه نسخهی مختلف بهسراغ هالک، مرد عنکبوتی و تیم هیومن تورچ و تینگ از مجموعهی چهار شگفتانگیز (Fantastic Four) رفت. این بازیها که در اواسط دههی ۱۹۸۰ برای خانوادهی محصولات هشت بیتی آتاری و پلتفرمهای دیگری مثل اپل 2، کمودور 64 و زد اکس اسپکتروم منتشر شدند، آثاری ماجرایی بودند که شخصیتهای معروف مارول را با ماجراهای متنوعی همراه میکردند. قرار بود نسخهی چهارمی از این مجموعه هم براساس کمیکهای مردان ایکس در سال ۱۹۸۶ منتشر شود، ولی با ورشکستگی Adventure International این اتفاق رخ نداد و بازیای که قرار بود اولین حضور مردان ایکس در این صنعت را رقم بزند، از انتشار بازماند.
شخصیت سوامپ تینگ با وجود سابقهی زیاد خود در دنیای کمیک، در سایر رسانهها حضور خیلی پررنگی نداشته و همچنان برای خیلی از افرادی که اهل خواندن کمیکها نیستند ناشناخته باقی مانده است. البته مدتی قبل او را در بازی Injustice 2 دیدیم و بهتازگی هم سریالی براساس ماجراهای این شخصیت عرضه شد (که تنها یک فصل دوام داشت)، ولی در مجموع میتوان این موجود عجیب انسانی/گیاهی را جزو شخصیتهای مظلوم دی سی دانست که کمتر سراغی از او گرفته میشود. اولین و آخرین بازی اختصاصی سوامپتینگ در سال ۱۹۹۲ برای کنسولهای NES و گیمبوی منتشر شد، ولی قرار بود نسخهای متفاوت هم برای سگا جنسیس عرضه شود که درنهایت چنین نشد.
بازی توسط استودیو Nuvision Entertainment طراحی شده و یک پلتفرمر دوبعدی بود که کنترل سوامپتینگ را در اختیار بازیکن قرار میداد تا بهسراغ افراد شرور و مخربی برود که محیطزیست را هدف گرفتهاند و درسی حسابی به آنها بدهد. بازی المانهای جالب و البته عجیبی داشت، از جمله امکان تغییر شکل سوامپتینگ به چیزهایی مثل یک تکه چوب با قابلیت حرکت روی زمین یا برگی با قابلیت پرواز در هوا؛ ویژگیای که به بازیکن اجازه میداد کارهای متنوعی انجام دهد و مثلاً با تبدیل شدن به یک برگ، وارد مکانهای جدیدی شود که سوامپ تینگ بهشکل معمولی قادر به ورود به آنها نیست. درکنار انسانهای خرابکار که تأکید زیادی روی نابودی محیطزیست داشتند و سوامپتینگ را عصبانی میکردند، موجودات متنوعی هم در بازی حضور داشتند که با طراحیهای خاص خود جلب توجه میکردند و در مجموع بازی حالتی عجیب و منحصربفرد داشت که آن را از اکثر آثار برگرفته از کمیکبوکها متمایز میکرد.
خفاش معروف شرکت دی سی تا امروز در دهها بازی ویدیویی حضور داشته است و البته آثاری هم با محوریت او ساخته شدهاند که هرگز وارد بازار نشدند. یکی از این بازیها، نسخهای از بتمن بود که استودیو Software Creations برای کنسول SNES در دست تولید داشت. این استودیو که بیشتر بهخاطر ساخت بازیهای لیسانسی و برگرفته از فیلمها و کمیکها شهرت داشته است، در پروژهی بتمن خود بهسراغ تولید اثری رفته بود که حال و هوایی شبیه بازی Final داشت.
گرین لنترن از سالها قبل یکی از معروفترین نمادهای کمیکهای دی سی محسوب میشده و طرفداران زیادی داشته است؛ شخصیتی قدرتمند که افراد مختلفی در قالب او به نجات دنیا پرداختهاند. سال ۱۹۹۴ زمانی بود که طرفداران این شخصیت سبزپوش میتوانستند به تجربهی اولین بازی برگرفته از آن بپردازند، ولی همهچیز دست به دست هم داد تا این اتفاق رخ ندهد.
تا چند سال قبل کمتر کسی خبری از این بازی داشت و اطلاعات خاصی از آن منتشر نشده بود، ولی در سال ۲۰۰۸ یک نفر اقدام به انتشار ویدیویی از آن کرد و باتوجهبه همین ویدیو میتوان گفت بازی فاصلهی زیادی تا مرحلهی انتشار داشته است. اولین نکتهای که نظر بیننده را جلب میکند، ابعاد بتمن در محیطهای بازی است و نوع دوربین این اثر ساید اسکرول بهشکلی است که بتمن بخش زیادی از تصویر را اشغال میکند و با اضافهشدن چند دشمن به صحنه، با محیطی شلوغ طرف میشویم که آشفتگی زیادی دارد. در مورد دشمنان بتمن در این نسخه هم اطلاعات زیادی وجود ندارد، ولی در ویدیوی منتشرشده میتوان جوکر را بهعنوان یکی از دشمنان اصلی بازی دید.
روی بازی گوسترایدر در اواسط دههی ۱۹۹۰ توسط استودیو Neversoft آغاز شد و قرار بود کریستال داینامیکس (Crystal Dynamics) وظیفهی انتشار آن را برعهده داشته باشد. Neversoft که آن روزها تازه در ابتدای راه بود، قصد داشت از این طریق نام و آوازهای برای خود دست و پا کند و بهترین انتخاب هم کنسول پلیاستیشن بود که تازه از راه رسیده و موفق به جلب نظر میلیونها گیمر شده بود. سازندگان گوسترایدر سبک اکشن پلتفرمر با حالت ساید اسکرول را برای این اثر خود انتخاب کرده بودند و این پروژه قرار بود بازیای دوبعدی در دل دنیایی سهبعدی باشد که داستان آن با میانپردههای CGI روایت شود؛ داستانی که شخصیت خبیث آن خونآشامی بهنام لیلیث بود و دشمنان دیگری مثل Zarathos و Centurious هم در بازی حضور داشتند. ایفاگر نقش اصلی بازی هم نه جانی بلیز معروف، بلکه گوسترایدر جدیدی بود که جایگزین او شده بود (البته خود جانی بلیز هم در بازی حضور داشت). همانطور که از چنین اثری انتظار میرود، المانهایی چون زنجیر قدرتمند گوسترایدر نقشی کلیدی را در مبارزات ایفا میکردند و طراحی مراحل هم بهشکلی بود که حس و حالی شیطانی را به مخاطبان خود منتقل کند. ویژگیهای جالبی مثل تابخوردن با زنجیر از تیر چراغ برق یا جمعآوری روح دشمنان شکستخورده هم در بازی وجود داشت.
کمیکهای مارول 2099 را میتوان یکی از جالبترین مجموعههای این شرکت دانست. این کمیکها که کار خود را از سال ۱۹۹۲ شروع کردند، روایتگر دنیایی احتمالی در آینده هستند که بهشکل ویرانشهری با حال و هوای سایبرپانک نمایش داده میشود و زمین را درگیر آشوبهای مختلف نشان میدهد. در دنیای بازی هم اشارات مختلفی به این دنیا شده که شاید بتوان پررنگترین مورد را به حضور اسپایدرمن 2099 در بازیهایی چون Spider-Man: Shattered Dimensions نسبت داد. سالها قبل قرار بود بازیای با تمرکز کامل روی این دنیا هم منتشر شود ولی سازندگان آن در این امر ناکام ماندند.
بازی Marvel 2099: One Nation Under Doom توسط استودیو Mindscape با هدف انتشار روی پلیاستیشن و کامپیوتر در دست تولید بود و تهیهکنندگان آن قصد داشتند اثری جالب با الهام از کمیکهای Doom 2099 (ماجراهای دکتر دوم در سال 2099) بسازند. بازی قرار بود با وجود ظاهر سهبعدی خود، گیمپلی دوبعدی ساید اسکرول داشته باشد و برای عرضه در سال ۱۹۹۶ آماده شود. بعد از طراحی بخشهایی از آن، دموهایی از پروژه در دسترس خبرنگاران قرار گرفت و بازی در E3 1996 هم نمایش داده شد؛ نمایشی شامل قسمت مربوطبه پانیشر 2099 که با نیروهای S.H.I.E.L.D مبارزه میکرد. همچنین تصاویری از طراحی شخصیتهای مختلف بازی مثل هالک 2099، اسپایدرمن 2099 و دردویل 2099 هم در مجلات آن زمان منتشر شد و قرار بود شخصیتهای دیگری مثل گوست رایدر 2099 هم در بازی حضور داشته باشند که نشان میداد بازی کنترل شخصیتهای متنوعی را در اختیار بازیکن خواهد گذاشت.
از آن دست شخصیتهای دی سی است که شاید معروفیتی در حد اعضای پرطرفدار لیگ عدالت (Justice League) و شخصیتهای شناختهشدهی این شرکت نداشته باشد، ولی ویژگیهایی دارد که او را تبدیل به شخصیتی منحصربفرد و خاص میکند. این موجود قدرتمند و فرازمینی که یکبار قرار بود در قالب فیلمی سینمایی به کارگردانی گای ریچی قابلیتهای خود را نمایش دهد ولی ناکام ماند، در دنیای بازی هم تجربهی تلخ شکست را چشیده است.
استودیو اوشن سافتور در سال ۱۹۹۵ کار روی بازی لوبو را آغاز کرد و در حالیکه نسل جدید کنسولها از راه رسیده بود، آنها کنسولهای قدیمیتری چون سگا جنسیس و SNES را برای انتشار بازی هدف گرفته بودند و البته نسخهای هم برای قطعهی اضافهشوندهی Atari Jaguar CD برای آخرین کنسول آتاری در نظر داشتند. بازی در سبک مبارزهای تولید میشد و شخصیتهای سهبعدی آن که از کمیکهای لوبو وارد دنیای بازی شده بودند و ۶ جنگجو را شامل میشدند، در دل محیطهایی دوبعدی به نبرد با یکدیگر میپرداختند؛ شخصیتهایی که شکل و شمایل و نوع طراحی آنها تا حدودی یادآور Killer Instinct بود، البته با کیفیتی پایینتر از اثر استودیو Rare.
کار روی بازی لوبو در آن دوران تا حد زیادی پیش رفته بود و البته طبق گفتهی افرادی که آن را امتحان کرده بودند، مشکلات و باگهای متعددی هم داشت؛ بازیای که هرچند هیچوقت بهشکل رسمی وارد بازار نشد، ولی سالها بعد نسخهای اولیه و ناقص از آن در اینترنت درز کرد و برای دانلود در بعضی سایتها قرار گرفت.