دفتر تمرین نویسندگی | لِــیــدی گُـل کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مَـهـوا
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
مشاهده فایل‌پیوست 87095
بسم الرحمن

نویسنده‌ی محترم @آلـبـالــو
در این تاپیک،
تمرینات محول شده از سمت کارگاه آموزش نویسندگی را قرار دهید.
امید است که روند کار مورد رضایت شما قرار گیرد.
? از ارسالِ پست اسپم خودداری نمایید.

با تشکر
|مدیریت بخش کتاب|​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
«حسبی الله»

خیره به رگ‌های متورم چشمانش شد. جروبحث‌ها تمامی نداشتند؛
رنگ پوست سبزه‌ی چهره‌اش حال روبه قرمزی می‌زد. عرق از پیشانی‌ پر چین و چروکش قطره قطره به زیر فرومی‌ریختند.
سگرمه‌های درهمش تضاد عجیبی با رنگ آبی چشمانش ایجاد کرده بود.
صدای نفس‌های تند و پی‌درپی‌اش تنها موسیقی بی‌کلامی بود که در فضای اتاقک تاریک و کوچک به گوش می‌رسید.
پوست ل*ب‌های باریک‌اش خشکیده و بی‌روح شده بود.
دسته‌ای از موهای فر مشکی‌اش بر اثر بادی که از پنجره‌ی اتاقک ‌می‌وزید از زیر چادر سیه‌فامش روی پیشانی‌اش رها شده بود.
گِل‌های سیاه روی بوت‌هایش جای گرفته و خشک شده بودند.



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
«حسبی الله»

خیره به رگ‌های متورم چشمانش شد. جروبحث‌ها تمامی نداشتند؛
رنگ پوست سبزه‌ی چهره‌اش حال روبه قرمزی می‌زد. عرق از پیشانی‌ پر چین و چروکش قطره قطره به زیر فرومی‌ریختند.
سگرمه‌های درهمش تضاد عجیبی با رنگ آبی چشمانش ایجاد کرده بود.
صدای نفس‌های تند و پی‌درپی‌اش تنها موسیقی بی‌کلامی بود که در فضای اتاقک تاریک و کوچک به گوش می‌رسید.
پوست ل*ب‌های باریک‌اش خشکیده و بی‌روح شده بود.
دسته‌ای از موهای فر مشکی‌اش بر اثر بادی که از پنجره‌ی اتاقک ‌می‌وزید از زیر چادر سیه‌فامش روی پیشانی‌اش رها شده بود.
گِل‌های سیاه روی بوت‌هایش جای گرفته و خشک شده بودند.



سلام سوگل قشنگم
مرسی که تمرین رو انجام دادی
یه چندتا مشکل کوچک هست که:
«حسبی الله»

خیره به رگ‌های متورم چشمانش شد.
کی خیره به رگ متورم چشماش شد؟
جواب این سوال میشه هر چی بشه یعنی توصیفگر خودش رو داخل متن دخیل کرده
جروبحث‌ها تمامی نداشتند؛
خب اینو کلا باید حذف کنی چون من گفتم یه نفر باشه و مثل مجسمه یه جا فیگور گرفته باشه، سروصدا و جروبحث رو نمیشه از چشماش فهمید
باید جوری بنویسی که مخاطب همون لحظه بفهمه حالش چطوره نه اینکه متوصل به جملات قبل یا بعد بشی
رنگ پوست سبزه‌ی چهره‌اش حال روبه قرمزی می‌زد. عرق از پیشانی‌ پر چین و چروکش قطره قطره به زیر فرومی‌ریختند.
اینجا عالی بود
سگرمه‌های درهمش تضاد عجیبی با رنگ آبی چشمانش ایجاد کرده بود.
صدای نفس‌های تند و پی‌درپی‌اش تنها موسیقی بی‌کلامی بود که در فضای اتاقک تاریک و کوچک به گوش می‌رسید.
موسیقی بی کلام؟ این برای اکسپرسیونیستی خوبه نه توصیف عینی
پوست ل*ب‌های باریک‌اش خشکیده و بی‌روح شده بود.
دسته‌ای از موهای فر مشکی‌اش بر اثر بادی که از پنجره‌ی اتاقک ‌می‌وزید از زیر چادر سیه‌فامش روی پیشانی‌اش رها شده بود.
گِل‌های سیاه روی بوت‌هایش جای گرفته و خشک شده بودند.



خب اینجا از لباسش توصیفی نداشتی از اینگه رو چی نشسته بود توصیفی نداشتی از ل*ب هاش که مثلا خشک و پوسته پوسته شده بود هم توصیفی نداشتی
ولی برای بار اول عالی بود♥️
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین