چگونه تعلیق را پیش ببریم؟
مسلماً وقتی از خلق داستان صحبت میکنیم و جهان داستانی را با جهان واقعی از بسیاری جهات متفاوت میبینیم،نمیتوان گفت از چه فرمولی استفاده کنید و کدام راه را انتخاب کنید؛چراکه در این صورت بحث خلاقیت منتفی است.آنچه گفته میشود راهکارهایی است که الگوی اصلیشان داستانهای نوشته شدهی موفق بودهاست و بیشتر از هر چیز شاید برای این موثر باشد که به راههایی غیر از آنها فکر کنید اما با دانستنشان و دقت در پرداختشان چیزی را از دست نمیدهید.
از جملات کوتاه استفاده کنید
به نظر میرسد جملات کوتاه، تاثیر بیشتری بر ذهن خواننده میگذارد و جملات طولانی و توصیفهای کسلکننده میل خواننده را برای دقت بیشتر بر متن و ترغیب آن برای خواندن کم کند.پس شاید استفاده از جملات کوتاه که همزمان میبایست واضح و رسا باشند و با خواننده ارتباط برقرار کنند،سرعت حرکت داستان را بالا برده و بر تعلیق آن بیافزاید.
از پایان آغاز کنید
نکتهی بعدی در ارتباط با شروع داستان است.داستان در سالهای اولیهی تولدش از یک روایت خطی برخوردار بود و وقایع و ماجراهایش از توالی زمانی که در دنیای بیرون بود تبعیت میکردند اما بعد روایتی ممکن شد که از آغاز به پایان نمیرسید بلکه از پایان آغاز میشد(روایت غیر خطی).به گمانم یکی دیگر از راههای ایجاد تعلیق در متن این است که از پایان واقعهای آغاز کنیم.اتفاقی را که افتاده بازگو کنیم و بعد خواننده را درگیر این مسئله کنیم که چرا و چگونه این اتفاق افتاد.
خواننده را باهوشتر از خود بدانید
مسئلهی یاد شده برای کُل نوشتن کارساز است. برای تعلیق از اینجهت که نویسنده نباید تصور کند با یک کشمکش ساده و ابهامی تصنعی و پیچیدهنویسی بیهوده میتواند تمایل خواننده را برای ادامه دادن حفظ کند.خواننده،متنی را که بهمریختگی تصنعی و گره افکنیهای بیمورد دارد، نمیپذیرد.از طرفی در نظر داشتهباشید خوانندهی تیز هوش میداند که داستان به خودی خود پیچیده است، یا نویسنده با شگردهایی آن را پیچیده کردهاست.بدون شک تعلیق ذاتی که منجر به لذت کشف میشود در داستانی که پتانسیل پیچیده بودن را نداشته باشد به دست نمیآید.
موقعیت تعلیق را کش ندهید
هر موقعیتی میبایست به طور عادلانه و زیرکانهای با در نظر گرفتن تمهیدات خاص در کل داستان گسترش یابد.در واقع تعلیق در داستان در یک جمله که از زبان شخصیت داستان بازگو میشود یا در یک صحنه خود را نشان نمیدهد.تعلیق مانند تزریق آرامی است که آهسته آهسته شما را به سرانجام میرساند.نباید با کشدادن تعلیق، خواننده را کسل کنید.نباید اجازه بدهید موقعیت تعلیق آمیزی که مدنظر شماست مدام از زبان شخصیتهای داستانتان تکرار شود و یا اصرار و بزرگ نمایی خاصی صورت پذیرد. شاید این بزرگنمایی به نکتهی قبل مربوط باشد؛چراکه برخی نویسندگان که خود را باهوشتر از خواننده میدانند در طی نوشتن،موضوعی را که برایشان مهم است تکرار میکنند تا اینطور به خوانندهی کمهوش تقلب برسانند و خیالشان هم از بابت فهم مسئلهی مهم داستانیشان از جانب خواننده آسوده باشد.
سرنخها را در زمان خود به خواننده بدهید
فراموش نکنید که نویسنده اجازه ندارد با فریب دادن خواننده و یا ندادن اطلاعات کافی او را معلق نگه دارد.تعلیقی زیباست که سرنخهایش را به موقع به خواننده بدهد.نوع روایت و ساختار طرح داستان و موضوعی که داستان برای آن نوشته شدهاست، شخصیت و نحوه قرار گرفتن آن در داستان، همگی در دادن این سرنخها به خواننده کمک میکند.منظور از سرنخ نیز قطعا حل کل ماجرا و یا توضیح داستان نیست؛چراکه قرار شد تعلیق، به نرمی به داستان سرایت کند.
شخصیت داستانی را در موقعیت انتخاب کردن قرار بدهید
در بحث شخصیتپردازی مسئلهی انتخاب عنوان شد.به راستی اگر شخصیتی را آنطور که باید، در داستانی خلق کنید، وقتی در جایی از داستان مجبور به انتخاب باشد تعلیق ایجاد خواهد شد.به یاد داشتهباشید انتخابی که از آن حرف میزنیم یک انتخاب حساس و سرنوشتساز است و به تعبیری مسیر داستان را مشخص میکند؛انتخابی که در شرایط خاص و بحرانی پیش روی شخصیت قرار میگیرد نه در شرایط آرام زندگی.
مسلماً وقتی از خلق داستان صحبت میکنیم و جهان داستانی را با جهان واقعی از بسیاری جهات متفاوت میبینیم،نمیتوان گفت از چه فرمولی استفاده کنید و کدام راه را انتخاب کنید؛چراکه در این صورت بحث خلاقیت منتفی است.آنچه گفته میشود راهکارهایی است که الگوی اصلیشان داستانهای نوشته شدهی موفق بودهاست و بیشتر از هر چیز شاید برای این موثر باشد که به راههایی غیر از آنها فکر کنید اما با دانستنشان و دقت در پرداختشان چیزی را از دست نمیدهید.
از جملات کوتاه استفاده کنید
به نظر میرسد جملات کوتاه، تاثیر بیشتری بر ذهن خواننده میگذارد و جملات طولانی و توصیفهای کسلکننده میل خواننده را برای دقت بیشتر بر متن و ترغیب آن برای خواندن کم کند.پس شاید استفاده از جملات کوتاه که همزمان میبایست واضح و رسا باشند و با خواننده ارتباط برقرار کنند،سرعت حرکت داستان را بالا برده و بر تعلیق آن بیافزاید.
از پایان آغاز کنید
نکتهی بعدی در ارتباط با شروع داستان است.داستان در سالهای اولیهی تولدش از یک روایت خطی برخوردار بود و وقایع و ماجراهایش از توالی زمانی که در دنیای بیرون بود تبعیت میکردند اما بعد روایتی ممکن شد که از آغاز به پایان نمیرسید بلکه از پایان آغاز میشد(روایت غیر خطی).به گمانم یکی دیگر از راههای ایجاد تعلیق در متن این است که از پایان واقعهای آغاز کنیم.اتفاقی را که افتاده بازگو کنیم و بعد خواننده را درگیر این مسئله کنیم که چرا و چگونه این اتفاق افتاد.
خواننده را باهوشتر از خود بدانید
مسئلهی یاد شده برای کُل نوشتن کارساز است. برای تعلیق از اینجهت که نویسنده نباید تصور کند با یک کشمکش ساده و ابهامی تصنعی و پیچیدهنویسی بیهوده میتواند تمایل خواننده را برای ادامه دادن حفظ کند.خواننده،متنی را که بهمریختگی تصنعی و گره افکنیهای بیمورد دارد، نمیپذیرد.از طرفی در نظر داشتهباشید خوانندهی تیز هوش میداند که داستان به خودی خود پیچیده است، یا نویسنده با شگردهایی آن را پیچیده کردهاست.بدون شک تعلیق ذاتی که منجر به لذت کشف میشود در داستانی که پتانسیل پیچیده بودن را نداشته باشد به دست نمیآید.
موقعیت تعلیق را کش ندهید
هر موقعیتی میبایست به طور عادلانه و زیرکانهای با در نظر گرفتن تمهیدات خاص در کل داستان گسترش یابد.در واقع تعلیق در داستان در یک جمله که از زبان شخصیت داستان بازگو میشود یا در یک صحنه خود را نشان نمیدهد.تعلیق مانند تزریق آرامی است که آهسته آهسته شما را به سرانجام میرساند.نباید با کشدادن تعلیق، خواننده را کسل کنید.نباید اجازه بدهید موقعیت تعلیق آمیزی که مدنظر شماست مدام از زبان شخصیتهای داستانتان تکرار شود و یا اصرار و بزرگ نمایی خاصی صورت پذیرد. شاید این بزرگنمایی به نکتهی قبل مربوط باشد؛چراکه برخی نویسندگان که خود را باهوشتر از خواننده میدانند در طی نوشتن،موضوعی را که برایشان مهم است تکرار میکنند تا اینطور به خوانندهی کمهوش تقلب برسانند و خیالشان هم از بابت فهم مسئلهی مهم داستانیشان از جانب خواننده آسوده باشد.
سرنخها را در زمان خود به خواننده بدهید
فراموش نکنید که نویسنده اجازه ندارد با فریب دادن خواننده و یا ندادن اطلاعات کافی او را معلق نگه دارد.تعلیقی زیباست که سرنخهایش را به موقع به خواننده بدهد.نوع روایت و ساختار طرح داستان و موضوعی که داستان برای آن نوشته شدهاست، شخصیت و نحوه قرار گرفتن آن در داستان، همگی در دادن این سرنخها به خواننده کمک میکند.منظور از سرنخ نیز قطعا حل کل ماجرا و یا توضیح داستان نیست؛چراکه قرار شد تعلیق، به نرمی به داستان سرایت کند.
شخصیت داستانی را در موقعیت انتخاب کردن قرار بدهید
در بحث شخصیتپردازی مسئلهی انتخاب عنوان شد.به راستی اگر شخصیتی را آنطور که باید، در داستانی خلق کنید، وقتی در جایی از داستان مجبور به انتخاب باشد تعلیق ایجاد خواهد شد.به یاد داشتهباشید انتخابی که از آن حرف میزنیم یک انتخاب حساس و سرنوشتساز است و به تعبیری مسیر داستان را مشخص میکند؛انتخابی که در شرایط خاص و بحرانی پیش روی شخصیت قرار میگیرد نه در شرایط آرام زندگی.
آخرین ویرایش توسط مدیر: