پایان نقدوبررسی دلنوشته‌ی پرده پوشی نگاه | MahsaMHP کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Misszm
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام
باتشکر از نقد پذیری شما نویسنده عزیز.

لازم به ذکر است که:
✔ پس از نقد، بر روی دلنوشته شما نظارت خواهر شد و در صورت عدم توجه به حرف‌ها و راهنمایی‌های منتقد، با درخواست‌های نقد بعدی شما‌، موافقت نخواهد شد!
✔ نقد‌ها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبی‌ست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی‌ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
✔ نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید. چرا که تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسنده‌هاست.
✔ از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.
لینک دلنوشته:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Misszm

کاربر جدید
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
3
پسندها
پسندها
0
امتیازها
امتیازها
1
سکه
0
[BGCOLOR=rgb(254, 254, 254)]▪︎نقدنام دلنوشته:[/BGCOLOR]
نام ترکیبی‌ست که در لغت به معنای نادیده گرفتن و کتمان حقیقت است در واقع اینجا نگاه استعاره از حقیقت و راستی رویدادهای مختلف هست. نام مارا به سمت و سوی موضوعات اجتماعی می برد. کلیشه ای نیست چرا که استفاده از کلمه ی نگاه به جای حقیقت انتخابی تدبیرانه است و میتواند برای مخاطب جذاب و نامی مناسب باشد.

▪︎مقدمه دلنوشته:
مقدمه دلنوشته مرتبط با نام و محتوای کلی است، آغاز مقدمه نوید دهنده آن است که خواننده قرار است با دنیایی پر از رنگ و روشنی و زیبایی هایی حیرت انگیز که در بُعد جسم و روح آدمی ماندگار می‌شود آشنا شود‌ و از دنیای مادی و فانی رو به رویش که فاصله بگیرد؛ نویسنده سعی می‌کند مخاطب را برای خواندن مابقی دلنوشته به دنبال خود بکشاند و با فضاسازی مناسب خوب عمل کرده است.


▪︎آرایه دلنوشته:
دلنوشته دارای از آرایه بود، که از تشخیص و جانبخشی در آن دیده می‌شد.
مانند:
•قفل دستانت برای من باشد،
•خود‌ خواهی‌ست که می‌خوام تخته سیاه چشمانت را با گچ رویایی سپیدم به رنگ بکشانم؟
تو از آن‌که دستانم چشمانت را گرفته واخواهی نمی‌کنی.
•قفل زبانی که مدت‌هاست شکانده‌اید
در بعضی آرایه ها اغراق هم دیده می‌شد:
•نظیر همان را قلبم فریاد می‌زند؛ گویا قصد دارد خود را به رخ قلبت بکشاند.
•وجودم تو را فریاد می‌زند و رگ به رگ جریان عشقت جاری‌ست.

دستانم را بر روی چشمانت قرار می‌دهم، آرام می‌پرسم چیزی را می‌بینی؟

آرام دستانم را بر پشت پلک‌هایت می‌گذارم تا مطمئن باشم این چشم‌ها تا نخواهم باز نمی‌شوند.
**
یک متن با یک سری توصیفات آغاز میشه تا بتواند مقصود ما رو به خواننده به شیوه ای بهتر انتقال بده. و این دوسطر با این هدف نگاشته شده و مقدمه ی متن محسوب می شوند. یک سری پوئن های مثبت و منفی هست که باید بهشون دقت کنیم؛ نکته ی اول متن نباید شامل توصیفات اضافه و تکراری باشه. منظور از اضافه چیه؟ توصیفاتی که کمکی نمیکنند و صرفا به متن ما حجم می بخشند.
مثلا در اینجا دوبار اشاره کردید به دستانم را روی چشمانت میگذارم و در سطر بعدی رو پلک هایت میگذارم. این دو هیچ تفاوتی ندارن و هر دو یک مفهوم رو انتقال میدن پس نویسنده لازمه این تکرار رو حذف کنه و جمله بندی رو بهتر بنویسه.
دستانم را بر روی چشمانت قرار می‌دهم،
تا مطمئن باشم این چشم ها، تا نخواهم باز نمی شوند.
آرام میپرسم چیزی را میبینی؟

قدم‌هایم را با تو همراه می‌سازم و در میان همه‌اشان کنجکاو می‌گذری،

**
اینجا ضمیر همه برای ما مبهم هست حس تعلیق خواننده بیدار میشه و کنجکاو میشه تا بدونه این همه چه کسانی یا چه چیزهایی هستند؟

هیچ مرز و محدوده‌ای برای آن تعریف نشده است.

آن‌ها بی‌دلیل مقابل‌مان استوار قرار می‌گیرند،
گاه در برابرشان استوار خواهیم شد و گاه قویمی دوام ندارد... .
**
داره با ویژگی همه آشنا میشه اما هنوز نمیدونه چیه؟!

دیده و تفکر ما را استوار می‌کنند،

نه رویداد‌هایی که برای رخ دادن شکل گرفتند.
**
اینجا دوبار مطالعه کردم و حدس زدم( میگم حدس و مطمئن نیستم) رویدادهایی برای رخ دادن همان "همه" هست اما چرا این سردرگمی برای خواننده بوجود میاد؟ چون توصیفات بالا رو با این دوسطر پایینی که نتیجه ی متن شما هست پیوند ندادید. مشخص نکردین که این همه در اصل چه چیزی هست؟ و این باعث میشه درک متن برای خواننده سخت بشه.


▪︎ساختمان دلنوشته:
پوزخندی بر مبنای گفتن حقیقت می‌زنند، چشم‌هایش را در نگاه‌ام ثابت می‌کند.
یک نکته میخوام بگم اگر میخواید که در متن تغییر فعل بدین از جمع به مفرد مانند این جمله؛ حتما ضمیر جمله ی دوم رو بیارین این باعث میشه متن نگارش بهتری پیدا کنه و روان تر باشه.
پوزخندی بر مبنای گفتن حقیقت می زنند؛
و او چشم هایش را در نگاه ام ثابت می کند.

▪︎واژگان دلنوشته:
ساختمان نگارش گاه مرتبط و گاه پرش دارد، گاهی کلمات بیهوده سخت می‌شود، عاشقانه گاه دلنشین ادا می‌شود، محور دلنوشته مشخص نیست از هر باب نوشته می‌‌شود، نویسنده باید بداند نیاز نیست برای خاص و منحصر به فرد بودن اثرش از کلمات سنگین به قول معروف قلنبه و سلنبه استفاده کند، حتی برای زیباسازی و ملموس بودن آن از دید مخاطب باید دست از این عمل بردارد. برای مثال بعضی کلمات می‌تواند با مترداف‌هایی ادا شود که هم به زیبایی متن کمک می‌کند و هم دانش خواننده را به چالش نکشاند، زیرا مخاطب قرار است یک دلنوشته با ژانر عاشقانه بخواند نه فرهنگ عمید و دهخدا.
مثال:
به جای هضیمه: خشم ستم
به جای ضریر: ناتوان، نحیف، کور
به جای استهزا: ریشخند، تمسخر..
به جای عدیل: همانند، همتا، جفت و قرین

▪︎ایده و پردازش دلنوشته:
دلنوشته از دیدگاه شخص اول روایت شده، جملات در نگاه اول ساده به نظر می‌رسد اما جمله بندی سخت و پیچده برای خواننده است، جملات با رویکرد به ظاهر فلسفی که فهم آن را برای خواننده دشوار می‌سازد، این پیچدگی از زیبایی متن به تدریج می‌کاهد و خواننده را کماکان دلسرد می‌کند که اگر با تفکر در بهر جملات برویم باز بی معنی و پوچ است بازی با کلمات چیدن آن بی ارتباط به هم و مشوش نویسی گویا ترفند نویسنده است با این حال نویسنده باید تلکیفش را باخودش روشن کند که می‌خواهد نویسنده متن دلنوشته‌ای برای عموم باشد یا کتاب فلسفی که تفسیرش را فقط خودش می‌داند، شروع دلنوشته با رازیست که قرار مخفی شود و حقیقتی که هیچ‌گاه گفته نمی‌شود. در پارت‌های بعد استیصال و درماندگی نویسنده با چاشنی فراغ دیده می‌شود، گاه از حسادت و سردی و جدایی طبق معمول هر دلنوشته‌ای سخن می‌گوید... .

▪︎نقد نگارش دلنوشته:
ایراد نگارشی مشاهده نشد، فقط این‌که پایان هر سه نقطه نباید نقطه‌ی پایانی قرار گیرد.
مانند:
سردی حسرت در چشمان‌اش آشوب می‌کنند،
چشمانش را در حدقه می‌چرخاند و تلخندی می‌زند... .
لطفا ویرایش شود.

@M²HP
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین