بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام
باتشکر از نقد پذیری شما نویسنده عزیز.
لازم به ذکر است که:
✔ پس از نقد، بر روی دلنوشته شما نظارت خواهر شد و در صورت عدم توجه به حرفها و راهنماییهای منتقد، با درخواستهای نقد بعدی شما، موافقت نخواهد شد!
✔ نقدها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبیست؛ و از بابت صحت نقد و راهنماییِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
✔ نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید. چرا که تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسندههاست.
✔ از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.
لینک دلنوشته:
نقد کلی:
هر ازگاهی خوب بود هرازگاهی نه، مود نویسنده تو نوشتن متنا مشخص بود که کی حال داشته برا دلنوشتهش کی نه!
ژانر انگیزشی و خلاصه نداریم. استفاده از علائم نگارشی تا وقتی زیبایی رو از متن نگرفته و دریافت مفهوم رو سخت نکرده واجب نیست. پس جاهایی که گفتم، اضافه کنین.
بعضا یه موضوعی که در مودش حرف میزدین، دقت نکرده بود و ایرادات مفهومی وارد بود. تناقضهایی که نشون میداد صرفا کلمات پشت هم چیده شدن.
با آرایه آشنایی داشتین اما کاربرد بیشتری میتونست داشته باشه تو متونتون و..
عنوان:
جوانهها استعاره از انسانهایی که از دل خاک و محیطشون رشد میکنن و مثل باقی جانداران، برای بقا تلاش میکنن. عنوان سادهای بود. به قول شما ژانر "انگیزشی" رو میشد دید، در واقع اینطور بگم سوال برانگیز نبود.(منظور ما سوق دادن شما به واژههای سخت نیست، بلکه استفاده از ترکیباته). چیزی که از عنوان برداشت میشد انسانهایی هستن که تا حدی از مسیر رو اومدن و جوانههاشون داره جلب توجه میکنه و بیشتر مورد آزار قرار میگیرن. با محتوا هماهنگ بود اما نه از نظر استفاده مکرر از تناسبات عنوان، بلکه به خاطر مفاهیمی که انتقال میداد.
و یه چی برا ژانرت:
ذاتا ژانر انگیزشی نداریم. ازون جایی که تلخ و شیرین های روزمره ذکر شده، ژانر درام مناسبه.
مقدمه:
خلاصه مقدمه
حجم مقدمه کم بود نگارش جذابتری میشه براش در نظر گرفت. استفاده از علائم نگارشی نقش مهمی تو نوع خوانش خواننده داره. مثلا: در کنار جویبار لحظهها (تشبیه قشنگی بود) سر میزنند(میزنند فعل اشتباهیه، سر برمیآورند*) جوانههایی بیامان
ومیرویند(ساز) از دل(میشه زیباتر گفت، مثلا سنگلاخ) مشکلات
آری، ما همان جوانهها هستیم!(این جمله آخر خیلی زود اومد/= گفتنشم واجب نیست وقتی میتونی حرفت رو ادامه بدی. خواننده خودش میفهمه)
درکل مقدمت خیلی با آدم مث کف دست بود. آرایه داشتی، ولی میتونی بیشتر کنی. خیلی جذابتر میشه. جمله آخرتو حذف کن. بذار ذهن خواننده درگیر نوشهت بشه، فکر کنه، به چالش کشیده شه. این مشکل تو عنوان هم بودا
دو واژهای که مثال زدم برا این نیست که بری لغتنامه معین وا کنی کلمه سخت پیدا کنی ازش، میشه ترکیبای قشنگتری با همین واژههای خودمون ساخت.
جلد:
به جز عکس باقی موارد خوب بود. فقط عکس چندتا گلدون جوانه جالب نیست برا این دلنوشته. اگه مراحل رشد درخت بود بهتر بود عکسه’-‘
آرایه:
انصافا آرایههای خوبی به کار برده بودی، اما!! اون چیزایی که تو واژه میگم رو هم از یاد نبر. ستایش خورشید توسط جوانه برای تحقق رویا و هدف، یا تا بهار نفسها مانده بود که شمار آن از عدد فراتر میرفت و..
ساختمان:
وقتی میگم حجم، منظورم این نیست که دوخط دیگه بیار روش که بشه فلان سطر تا درست باشه و با قوانین بخونه و..
یعنی لپ مطلبو بتونی برسونی. ناقص نمونه. اینکه خواننده نتونه با متنات همراه شه، تو احساسات هم مشکلساز میشه. پس
مثلا تو شماره پستای 1 و 2/ 5 و6 و... موقوف المعانی بودن انگار
درواقع کل پستای اولتو میتونستی تو یه پست بذاری. پشت سر هم بودن. اونطوری زیباتر هم میشد.
جدای این موضوع، از نظر مفاهیم هم ایراد داشت مثلا تو پست دوم "و سر برآوردن از دل زمین، شد آرزوی ما!" این اشتباهه!! وقتی حرف خودتو داری نقض میکنی، وقتی هیچ ربطی به جملات قبلی نداره و..
اما آرایههاتو دوست داشتم، هم زیبا و به جا بود هم قدرت اینو داشت که تقویت بشن!
چون حرفت ناقص بود و هی موقوف المعانی میداد پست بعد، یا برا اتمام پستت یهو یه جملهای که هیچ ربطی نداشت میآوردی و برخلاف آغاز خوب پستات، پایان به موقعی نداشتی متنت خام جلوه میکنه. البته آغاز خوب برا هر پستت رو میگم، درحالی که میتونه در ادامه موضوع قبلی بیاد و بدنه رو هم قوی کنه. دقیقا هرچی که تو صفحه اول گفتی تو صفحه دوم یه چیز دیگه گفتی
اینجا سه پست میگه در برابر سرما مقاومت و.. صفحه دوم تو دوسه پست التماس شب که طولانی نشه یخ بزنن. انگار یه پست رو تقسیم کردی چندجا! "آن علفها که هر*ز میپریدند از ریشه جدا گشتند" اولا که چه ربطی داشت؟ دوما علف هرز میچسبه به گیاه و قشنگ ریشه میکنه و نمیذاره گیاه رشد کنه. وقتی ریشه گیاه ضعیف شد، گیاهه که جدا میشه نه علف هرز! تو این و پست بعدی درست کن.
وقتی میگم آرایههات رو تو کل متن بسط بده یعنی مثلا همین جدا گشتند رو میتونی تشبیه کنی. بر باد رفتن، مدفون گشتن و..
ایراد مفهومی دیگه: روزی چنان سبز خواهید شد که خزان در مقابل شما سر خم خواهد کرد.
اتفاقا هرکه بامش بیش، برفش بیشتر. نصیحت درخته اشتباه بود! صرفا یه حرف شیرین بود برا دلخوش کردن و امید دادن به جوانه. پس اینارو ذکر کن که خواننده فکر نکنه با شعورش بازی شده.
واژگان:
مشکلی تو واژگان نبود، اما برای بهتر شدن ازش میشه از واژههایی استفاده کرد که بتونه تو متن خودشو نشون بده و متن رو بولد کنه. آرایه ببخشه مثل مجاز، استعاره و.. مثل مواردی که برا مقدمه گفتم. یا برای استفاده کردن از "شبهایی بود که از بهر سرما" میشه گفت تازیانه یا پوستین سرد. از واژههای سخت استفاده نشده، اما به ترتیب قدرتشون رفته بالا.
ایده و پردازش:
ایده نو نبود اما پردازش میتونست کلیشه بودنشو کم کنه تا حدودی. اینکه فقط چسبیده بودی به درخت و گل و گیاه و خاک، خسته کننده میشد. کلی ترکیب هست، کلی طرز تفکر، زاویه دید، زاویه بیان هست که میتونی ازشون استفاده کنی. از یه منظر دیگه این رشد شدنه رو ببینی و با ترکیبای جدیدتری بیانشون کنی.
نگارش:
مشکل عمدهای وجود نداشت ولی این به چشمم اومد: "ما همچنان سعی در سبز ماندن داشتیم.
همچون دشتی از شبدر فرو رفته در آوار برف
چیزی که هویدا بود، تلاش ما برای ادامه دادن بود!" سطر دوم برا جمله قبله یا بعد؟! برا جمله قبلیه ولی علائم درست گذاشته نشدن.
ما همچنان سعی در سبز ماندن داشتیم،
همچون دشتی از شبدر فرو رفته در آوار برف!
چیزی که هویدا بود، تلاش ما برای ادامه دادن بود.
در کل عمدهترین مشکل تو دلنوشته تقسیم یه پارت واحد برای چند پست بود که از کیفیت و زیباییش کم میکرد.