نقد دلنوشتهی مانترا
نقد کلی دلنوشته:
دلنوشته از زبان عاشقی است که معشوقهی خود را فراموش نمیکند و حال و هوای غمانگیز خود را روی کاغذ میآورد.
فضای دلنوشته غمگین است و ژانر تراژدیست.(دلنگار میتواند ژانر عاشقانه را نیز اضافه کند)
جلد فضای پرغصه و عاشقانهی دلنوشته را تعبیه میکند.
دلنگار به خوبی توانسته احساسات عاشق را به قلم بنشاند.
قلم نویسنده و استفادهی او از واژگان نشان از تجربهی او دارد و مخاطب را با خود همراه میکند.
بهکار بردن آرایهها و ترکیبات به جا و درست بوده و به دلنشینی دلنوشته افزوده است.
بعضی از این ترکیبات:
دیدن هرس پیچک هایی که خمشان پوسیدگی پلاک ها را پوشانده است!... .(این جمله با ترکیبهایش تصویر لذتبخشی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند.)
به عابران پاییزی خیره شده ام که دی را نادیده میگیرند... .(عابران پاییزی ترکیب نوییست که در اینجا استفاده شده است)
منحنی ل*بهایم(تعبیری از لبخند روی ل*ب)
علائم نگارشی در حد توان رعایت شده و ایرادی به چشم نمیخورد.
به صورت کلی دلنگار با این دلنوشته حس خوبی را به مخاطب القا کرده و کارش را درست انجام داده است.
نقد نام دلنوشته:
نام دلنوشته دو معنی دارد:
اول: مانترا در آیین هندو و بودا به معنی مجموعهای از کلمات آهنگین است که به دفعات تکرار شده.
که این میتواند با پارتهای دلنوشته هماهنگی داشته باشد و منظور نویسنده کلماتیست که عاشق در نوشته به رشتهی تحریر در میآورد.
دوم:
مانترا به معنی رها شدن است.
این معنی هم تا حدودی به مفهوم و پارتهای نوشته نزدیک است و میتوان این طور برداشت کرد که دلنگار عاشقی را رهایی میداند و دربارهی رهایی خود سخن میگوید.
نقد مقدمه:
مقدمه با بقیهی پارتها و ژانر تراژدی هماهنگ بوده و دلنگار به خوبی توانسته پرداختن به موضوع دلنوشته را آغاز کند.
قلمم مدتهاست از نوشتن ایستاده است.[اولین جملهی دلنوشته مخاطب را به دنیای غمناک اما زیبای دلنگار یا همان عاشق نوشته پرتاب میکند]
درست از آن لحظهای که فهمیدم؛
برای رفتنم نذر کردهای
درست همان لحظهای که
من برای ماندنت دعا میکردم...[از اینجا متوجه میشویم با اول شخصی روبهرو هستیم که عشقی نافرجام در سینه دارد و معشوقش آرزوی رفتن او را دارد برخلاف او که با تمام وجود میخواد در کنارش بماند]
نقد جلد:
ژانر تراژدی دلنوشته را به وضوح میتوان در جلد دید؛ همچنین حس پارتها و کلماتی که دلنگار در نوشته به کار برده در جلد نیز مشهود است.
نقد آرایه:
علیرغم اینکه دلنگار از آرایههای پیچیدهای استفاده نکرده اما تعداد و تنوع آنها به زیبایی دلنوشته افزوده است. نوشته به دل مخاطب مینشیند و همین کافیست.
نمونههایی از آرایههایی که در متن به چشم میخورد:
جای خالیِ وجودت را هم لَمس کنم.(پارادوکس)
چنگالِ عصر(استعاره)
گرامافون سکوت کرده است.(تشخیص)
ماه پایین آمده بود که پیشانیات را ببوسد!(استعاره و حسن تعلیل)
نقد از نظر ساختمان دلنوشته:
دلنوشته اول شخص است. زمان و ضمایر به درستی بهکار برده شده است.
جملهبندیها خوب است و عناصر اصلی جمله رعایت شده است. بین جملات ارتباط لازم وجود دارد.
دلنوشته شروع و پایان مناسب و بهجایی دارد و مخاطب را با خود همراه میکند.
نقد واژگان:
از قلم و ترکیباتی که دلنگار استفاده کرده است به مهارت و تجربیهی او پی میبریم.
تا حد مناسبی از واژههای تکراری و کلیشهای استفاده نشده و شاهد کلمات متنوع و جذابی هستیم.
و این یکی از مهمترین ارکانیست که به زیبایی دلنوشته کمک کرده است.
نقد ایده و پردازش:
دلنوشته مثل بسیاری از دلنوشتهها مربوط به عشق و عاشقی است که از دلتنگی و نافرجامیش از عشقش مینویسد.
با اینکه از این قبیل دلنوشتهها زیاد است و موضوع جدید نیست؛ اما نویسنده طوری آن را نوشته که برای مخاطب کسلکننده نباشد.
و به دلیل استفادهی دلنگار از کلمات غیرتکراری و جملات خوشساخت مخاطب تا آخر با نوشته همراه میشود تا از حس غریبی که از خواندن آن بدست میآورد بهرهمند شود.
نقد از نظر نگارشی:
دلنگار در حد توان علائم نگارشی را رعایت کرده و ایرادی به چشم نمیخورد.
خسته نباشید