نام داستانک: گورِستان گِرونوبِل
نویسنده: MahsaMHPمهسامیرحسنپور
ژانر: اجتماعی، پلیسی، تخیلی
سطح: منتخب
خلاصه:
مٌهر نفرت را بر خاطرات و انسانیت زد. کینه را به سَم آغشته کرد و بر جان پاشید.
انتقامش نیشِ عقرب بود، سَمش را قبل از دشمن به خود خوراند!
گورستانی ساخت، از جنس پشیمانی... پشیمانی و اجساد چه ساختند؟ نیش عقرب توانست این آشوب را به اعتراف بکشاند؟
مقدمه:
کلافه دستی به موهایِ سرش کشید. میخواست به اتاق پزشک برود، اما ناله و مویهای که در راهرو تزاید مییافت؛ آزارش میداد. پاهایش را که از خستگی روی زمین کشیده میشد، وادار کرد به سمت بانگی که میشنید، گام بردارد.
- همه... همه به خاطر تو... به خاطر تو اینجا کشیده شدن؛ حتی دخترت!
سرش را از گوشه دیوار به جلو برد، چنان پناه گرفته بود تا دیده نشود. به زن قد بلند و ظریفی که دستش را با خشونت بر دهانش میفشرد تا صدایش اوج نگیرد، چشم دوخت. جلوتر آمد و مقابل مرد ایستاد. از میان دندانهای قفل شدهاش غرید و بر سینهی مرد، دستان مشت شدهاش را بیحال کوبید:
- تو...آره تو! گرونوبل رو گورستان کردی!
آخرین ویرایش توسط مدیر: