در حال تایپ داستانک صور ابکم | نویسنده آتریسا اکبریان

هوالمحبوب
نام داستانک: صور ابکم
نویسنده: آتریسا اکبریان
ژانر: تراژدی
خلاصه:
سال‌هاست رایحه تند مرگ را به جانشینی اکسیژن به شش می‌کشد و چون مردگان متحرک، شهر را پا بره*نه زیر پا می‌گذارد. ارتعاش کلمات از هنجره‌اش شبانه چمدان بسته و از ظلمات وجودش گریخته است. او مرده‌ای است که احمقانه می‌زیستد.


پ.ن:
صور: شیور.
ابکم: لال، گنگ.

این داستانک در واقع بخشی از زندگی ″ساره″ شخصیت رمان خودم ″ مفیستوفل ″ هست که در حال حاضر توی انجمن حال تایپه. از اون جایی که ساره خیلی زود از روند داستان حذف شد تصمیم گرفتم برای شناخت بهتر خواننده داستانک کوتاهی از زندگی این شخصیت بنویسم. عذر میخوام از خواننده ها ممکنه اصلاً به سطح نوشته‌های قبل‌ام نباشه چون این کار واقعاً واقعاً دلیه، در کل امیدوارم خوشتون بیاد ممنون از همراهی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مشاهده فایل‌پیوست 109581
نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!

پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.


قوانین تایپ داستانک

شما می‌توانید پس از ۵ پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای آثار

همچنین شما می‌توانید پس از ۶ پست درخواست کاور تبلیغاتی بدهید.

درخواست کاور تبلیغاتی

پس از گذشت حداقل ۷ پست از داستانک، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد داستانک بدهید. توجه داشته باشید که داستانک های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد داستانک

پس از ۷ پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.


درخواست تگ برای داستانک

همچنین پس از ارسال ۱۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام آثار ادبی

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه
مشاهده فایل‌پیوست 109582
|کادر مدیریت ادبیات انجمن کافه نویسندگان|
 
آخرین ویرایش:

بسم الله الرحمن الرحیم
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱


رایحه‌ای ناخوشایند شش‌های کوچک و هراسان‌اش را وحشیانه لم*س کرده و سپیدی پوست صورتش، مهماندار چروک‌های ریز و درشت اخمی عمیق می‌شود، طعمی گس در دهانش چادر زده و گویا قصد ترک کردن هم ندارد.

بینی‌اش را پر صدا بالا کشیده و انگشتان کوتاه و اندکی فربه‌‌ی خود را به آرامی در هم قفل می‌کند. سرش را میان دو زانوی لرزانش فرو برده و بی‌صدا هق‌هق‌‌های خود را در خفا ضجه می‌زند. نسیم خنک بهاری سوریه، سوز و سرمای شامگاه را بی‌رحمانه، بر تن نحیف دخترک که مظلومانه در گوشه‌ی پشت‌بام ساختمان قدیمی در هم جمع شده و چمباتمه زده است می‌کشد و قهقهه‌زنان این صحنه‌ی تراژدی را نظاره‌گر می‌شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش:
نوشته‌ها
نوشته‌ها
12,168
پسندها
پسندها
14,364
امتیازها
امتیازها
648
سکه
972
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین