هوالمحبوب
مشاهده فایلپیوست 115384
خاطرشو میخواستم، خیلی!
دلم میرفت برای همهچیزش...
برای دیوونه بازیاش، برای بیحوصلگیاش، برای خستگیاش، برای همهی چیزایی که به اون ربط داشت!
حتی حرف زدنِ عادیشم هوش و حواسمو میبُرد!
گفتم حرف زدنش؟ آخ از حرف زدنش! یکجور با مزهای بود،
وقتی عجله داشت یه چیزیو تعریف کنه، وقتی هول هولکی حرف میزد و کلماتو پس و پیش میگفت و جملههایی میساخت که فقط خودم و خودش سردرمیآوردیم ازشون، وقتی که با ذوق و شوق اتفاقای روزمرهی روزگارشو جوری برام تعریف میکرد که حس میکردم خودم اونجا بودم و وقتی که صداشو صاف میکرد که برام شاملو بخونه و فروغ...
عاشقش بودم!
یه وقتایی که خیلی خسته میشد و حالش خوب نبود، یا وقتایی که از عالم و آدم دلگیر میشد، میگفت من دیگه مُرده شدم و من میمُردم برای همین مُرده شدم گفتناش حتی!
خوب یادمه هنوز! هربار از سر دیوونگی ازش میپرسیدم اگه یه روز من برم چی؟ اگه نباشم چی؟ و اونم چشماش مثلا از تعجب گرد میشد و بی اینکه مکث کنه میگفت:
مُرده میشم خب!
و منِ اون موقعا باور داشتم که حقیقته، که بی من نمیتونه، که بی اون نمیتونم...
گذشت و یه روزیم با من نتونست و رفت؛
خیالی نیست! نه من بی اون مُردم، نه اون بی من زنده نموند اما این روزا، گاهی وقتا که یادش میفتم، با چشمایی که بیاجازه ابری میشن و بارونی،
رو به جای خالیش میگم:
تو بی من خوبی اما من...
دارم کم کم مُرده میشم بیتو!
اپیزود: مرده میشم بیتو!
به قلم: طاهره اباذری هریس
گوینده: @AftabGardoon
میکسر: @آتـریـسـا
لینک دانلود اثر:
مشاهده فایلپیوست 115384
خاطرشو میخواستم، خیلی!
دلم میرفت برای همهچیزش...
برای دیوونه بازیاش، برای بیحوصلگیاش، برای خستگیاش، برای همهی چیزایی که به اون ربط داشت!
حتی حرف زدنِ عادیشم هوش و حواسمو میبُرد!
گفتم حرف زدنش؟ آخ از حرف زدنش! یکجور با مزهای بود،
وقتی عجله داشت یه چیزیو تعریف کنه، وقتی هول هولکی حرف میزد و کلماتو پس و پیش میگفت و جملههایی میساخت که فقط خودم و خودش سردرمیآوردیم ازشون، وقتی که با ذوق و شوق اتفاقای روزمرهی روزگارشو جوری برام تعریف میکرد که حس میکردم خودم اونجا بودم و وقتی که صداشو صاف میکرد که برام شاملو بخونه و فروغ...
عاشقش بودم!
یه وقتایی که خیلی خسته میشد و حالش خوب نبود، یا وقتایی که از عالم و آدم دلگیر میشد، میگفت من دیگه مُرده شدم و من میمُردم برای همین مُرده شدم گفتناش حتی!
خوب یادمه هنوز! هربار از سر دیوونگی ازش میپرسیدم اگه یه روز من برم چی؟ اگه نباشم چی؟ و اونم چشماش مثلا از تعجب گرد میشد و بی اینکه مکث کنه میگفت:
مُرده میشم خب!
و منِ اون موقعا باور داشتم که حقیقته، که بی من نمیتونه، که بی اون نمیتونم...
گذشت و یه روزیم با من نتونست و رفت؛
خیالی نیست! نه من بی اون مُردم، نه اون بی من زنده نموند اما این روزا، گاهی وقتا که یادش میفتم، با چشمایی که بیاجازه ابری میشن و بارونی،
رو به جای خالیش میگم:
تو بی من خوبی اما من...
دارم کم کم مُرده میشم بیتو!
اپیزود: مرده میشم بیتو!
به قلم: طاهره اباذری هریس
گوینده: @AftabGardoon
میکسر: @آتـریـسـا
لینک دانلود اثر:

آخرین ویرایش توسط مدیر: