نقد و بررسی فیلم جزیره شاتر جذابیت «جزیره شاتر» عمدتاً به دلیل نحوه رویکرد اسکورسیزی به موضوع است، اما در پایان محصول نهایی چیزی بیشتر از یک نمونه موفق در این ژانر نیست. «جزیره شاتر» به راحتی مورد بحث و تفسیر مخاطبینی قرار خواهد گرفت که آثار اسکورسیزی را بیش از حد "هنری" میدانند. در هر حال، این اثر از ابعاد متعددی برخوردار است، اما به هیچ وجه پرمدعا نیست
«جزیره شاتر» یک فیلم دلهرهآور خاص تأثیرگذار بر ذهن است که ادراک مخاطب را به بازی میگیرد و با چنان مهارتی طراحی شده است که از سیر داستانی ژانر خود، که بر رمان دنیس لهان حاکم است، فراتر میرود. قدرت فیلم، مانند کتاب، در این است که هرگز به مخاطب اجازه نمیدهد تا با چیزی که میبیند احساس راحتی کند. از آنجایی که «جزیره شاتر» از زاویه دید یک راوی ناموثق روایت میشود، مرزهای بین خیال پردازی و واقعیت گاهی چنان محو میشوند که تلاش برای ایجاد تمایز بین تخیل و واقعیت بیثمر است. «جزیره شاتر» به مفهومی قوی و آزاردهنده پرداخته است اما به رغم بازی تأثیرگذار بازیگران اصلی، اثر روانشناختی فیلم ضعیف است.
فیلم جزیره شاتر ۲ روایت دارد. روات نخست آن ۳۰ دقیقهی پایانی فیلم را دربرنمیگیرد و روایت دوم که شوکهکننده است و در ۳۰ دقیقهی پایانی فیلم آشکار میشود.
روایت نخست Shutter Island
تدی دنیلز (لئوناردو دیکاپریو) یک مارشال ایالات متحده آمریکا همراه همکار تازهاش چاک ایول (مارک رافالو) برای بررسی دربارهی فرار یک بیمار روانی خطرناک از بیمارستان روانی در جزیرهی شاتر با کشتی به این جزیره سفر میکنند. تدی درجنگ جهانی دوم جنگیده و رخدادهای تلخ روزهای جنگ را فراموش نکرده است او دیگر سربازان هنگام آزادسازی اردوگاه داخائو با اسیران کشتهشده و زندانیان فراوانی روبهرو میشوند آنها همهی نگهبانان و ماموران نازی را که در این اردوگاه اسیر میکنند به رگبار گلوله میکشند. او همیشه خود را سرزنش میکند که چرا نتوانسته اسیرانی را که در این اردوگاه جان باخته بودند را نجات دهد. تدی همسرش را در یک آتشسوزی عمدی که یک مجرم روانی به نام اندرو لدیس به پا کرده بود از دست داده و نکتهی جالب این است که اندرو لدیس در همین جزیره بستری شده است.
از هنگامی که تدی و چاک به جزیره میرسند با رفتارهای سرد و عجیب پلیسهای جزیره و کارکنان بیمارستان روبهرو میشوند. جزیرهی شاتر زندانی برای مجرمانی است که دچار بیماری روانی هستند و باید دور از دیگر مردم نگهداری شوند. این جزیره ۶۶ زندانی یا بیمار روانی را درون خود جای داده است. این بیمارستان روانی را دکتر جان کاولی (بن کینگزلی) سرپرستی میکند. تدی متوجه میشود که اندرو لدیس در جزیرهی شاتر نیست و تلاش میکند راز او را کشف کند. در هنگام جستوجو برای یافتن زنی به نام راشل سولاندو که فرار کرده است به یک تکه کاغذ برخورد میکنند که روی آن از شصت و هفتمین نفر نوشته شده. این شک تدی را برمیانگیزد که اندرو لدیس در جزیره است ولی تلاش میکنند او را پنهان کنند. راشل سولاندو زنی است که فرزندان خود را کشته است . برای همین در بیمارستان نگهداری میشود.
زنی که فرار کرده را مییابند و به اتاقش بازمیگردانند. چاک هم ناپدید میشود. تدی پی میبرد که گروهی که سرپرستی بیمارستان را بر عهده دارند در حقیقت روی انسانها آزمایشهای روانی انجام میدهند و داروهای روانی را رویشان آزمایش میکنند آنها به دنبال تسخیر روان انسانها هستند و چیزی نمیتواند مانعشان شود. تدی تصمیم میگیرد جزیره را ترک کند اما متوجه میشود دکتر و همکارانش در تلاشند او را دیوانه نشان دهند و در جزیره نگه دارند.
روایت دوم Shutter Island
روایت دوم جزیره شاتر در ۲۰ دقیقهی پایانی فیلم شکل میگیرد. هنگامی که تدی خود را به فانوس دریایی جزیره میرساند در آنجا دکتر جان کاولی را میبیند دکتر به او میگوید که تو دو سال است در این بیمارستان بستری هستی و برای اثبات گفتههایش اسنادی را به او نشان میدهد. او روشن میکند که تدی پیش از آنکه به جزیره منتقل شود همسرش را کشته است و به همین دلیل او را به جزیرهی شاتر آوردهاند. اندرو لدیس نیز وجود خارجی ندارد و نامی ساختگی است که ذهن روانگسیختهی تدی آن را پدید آورده است تا از تفکرات آزاردهندهی مرگ همسرش رها شود. کسی که تدی گمان میکرد همکارش است در حقیقت روانشناس او بود که با همکاریش میخواست روند درمانی او را به سرانجام برساند. دکتر کاولی به تدی میگوید تو بارها تا درمان شدن پیش رفتهای اما متاسفانه هر بار به همان نقطهی سرآغاز برمیگردی و در واقع بیمار شصت و هفتم بیمارستان خوده تد است. در فیلم میبینیم که حال تدی رو به بهبود است و حقایق را پذیرفته اما در پایان فیلم باز هم بیماری تدی عود میکند و روانشناسش را همکارش خطاب میکند و به او میگوید که از جزیره فرار خواهند کرد. در نتیجه دکتر جان کاولی میبیند که باز هم درمانها اثرگذار نبوده و نمیتواند او را از جزیره به بیرون بفرستد.
شخصیت تدی در طول فیلم تصاویری از جنگ جهانی دوم را در خوابهایش میبیند. در بخشی از فیلم تدی به برج فانوس دریای میرود و متوجه میشود که برج خالی است! دکتر ارشد تیمارستان در برج است و پرونده نفر ۶۷ ام روی میزش قرار دارد! این پرونده، پرونده تدی است. درواقع بیمار ۶۷ ام تدی است. در اینجا به تدی میگویند که او دو سال است در تیمارستان بستری است و تحت درمان بوده. درواقع اندرو لیدیس یا تدی واقعی دو سال تحت درمان بود است. در اینجا دکتر تیمارستان سعی میکند تا داستان را برای تدی تعریف کند تا از خودک*شی او ممانعت کند. داستانی که دکتر تعریف میکند ازاینقرار است:
زن اندرو، افسرده بوده و گرایش به خودک*شی داشته؛ آپارتمان داخل شهرشان را بهعمد آتش زده و دلیل نقلمکان اندروی الکلی کنارِ گیر از مشکلات، به سمت برکهای خارج از شهر بوده است. روزی اندرو به خانه میآید و بچههایش را در حالی میبیند که در برکهی آب کنار خانه غرقشدهاند؛ زن اندرو این کار را انجام داده بود و بچههای خود را داخل آب غرق کرده بود. اندرو با اسلحه درحالیکه به همسرش میگفت «دوستت دارم»، او را به قتل رسانده بود.
دو تئوری در رابطه با کلیت داستان شاتر آیلند وجود دارد، تئوری اول این است که تدی دیوانه شده و تدی و اندرو لیدیس درواقع یک نفر است و از همان ابتدا ما شاهد توهمات تدی بودیم.
اما تئوری دوم این است که تدی دیوانه نیست! این تئوری بههیچعنوان دور از انتظار نیست و اگر کمی جزئیات فیلم را بررسی کنیم به این تئوری هم اعتماد میکنیم.
در ابتدای فیلم تدی هیچ شناختی در رابطه با همکارش ندارد، در طول فیلم تدی در تلاش است تا از جزیره فرار کند، اگر تدی دیوانه است چرا به هر راهی دست میزند تا راه خروج از جزیره را پیدا کند! اگرچه دلیلهای بیشتری برای اثبات دیوانگی تدی وجود دارد ولی اما بعضی ها باز هم پا فراتر می گذارند و او را فردی سالم خطاب میکنند.
اگر بخواهیم داستان را از زاویه دیگری بررسی کنیم میتوانیم به این نقطه برسیم که شاید جزیره شاتر محل اشتباهی است و هرکس وارد این جزیره میشود به سرنوشت شومی دچار میشود. در سکانسهای اول فیلم وقتی تدی وارد دفتر رئیس تیمارستان میشود بر روی دیوار پشت سر او تصاویری از شکنجههای او میبیند و در سکانسهای پایانی فیلم میبینیم که دکتر تدی را تهدید میکند که اگر تسلیم درمان نشود مجبور میشوند بخشی از مغز او را دربیاورند. شاید تدی واقعاً در غار با راشل دیدار کرده و این بخشی از توهم او نبوده است و این مکان، یک تیمارستان جهنمی است که بلایی مشابه را به سر افراد میآورد. حتی خدمه کشتی که تدی و همکارش را به جزیره میآورند هم تا حد زیادی مشکوک هستند و دیالوگهای عجیبی دارند.
چه چیزی تحلیل شاترآیلند را تا این حد دشوار کردهاست؟ واضح است. اینکه ما همه چیز را از دریچه نگاه مارشال می بینیم. اگر فقط در یکی از سکانس ها مارشال حضور نداشت به سادگی می توانستیم با قطعیت، پیرنگ ماجرا را دریابیم.کشف حقیقت دشوار است.چرا که همه در برابر مارشال نقش بازی می کنند. تمام اتفاقات یک نقشه است. همه در حال ایفای نقش خود به دستور دکتر جان کولی در برابر تدی هستند. پس تو فقط از طریق نشانه ها می توانی به حقیقت برسی.
مهمترین نشانه، دکتر راشل سولاندو است.جان کولی ادعا کرد راشل سولاندویی وجود ندارد و این زاده توهمات مارشال است. حتی وقتی مارشال از ملاقاتش با سولاندو به دکتر کولی اطلاع داد مشخص شد که جان کولی از این ملاقات بی اطلاع بوده و خارج از نقشه ها و طرحهای او این اتفاق رخ داده است.پس دکتر کولی یک چیز را پنهان می کند. پس یک جای کار این آسایشگاه می لنگد. مهمتر از آن راشل از ماجرای سیگارها خبر داشت.