نام دلنوشته: پاکباخته
ژانر: تراژدی
دلنویس: آیناز تابش
مقدمه:
در چشمانم خزان بر پا شده است، شکوفههای پر طراوت و صورتی رنگ عشق روی شاخههایشان پژمرده و برگهای سبز زندگی یکی یکی خشک میشوند و جلوی پایم میافتند. هر کس مقابلم میرسد، بدون نیمنگاهی به آنها لگدشان میکند و میرود. زیر پل خاطراتم مینشینم و دیوارهای خالیشان را نگاه میکنم، نقش و نگارهایی محو شده که رود تنهاییام آنها را شسته است. روی یک تکهچوبآخرین داراییامدراز میکشم و معلق میمانم، از پل شروع میکنم و به پل میرسم، از پل شروع میکنم و باز هم به پل میرسم، همین مسیر پوچ و بیمعنای طولانی هر روز. گاهی هم نظارهی تهمانده رنگهای روی دیوارها، مانند لبخند معشوق مردهای در قاب عکس زجرم میدهد و خندهی لرزانم در آسمان میپیچد...
ژانر: تراژدی
دلنویس: آیناز تابش
مقدمه:
در چشمانم خزان بر پا شده است، شکوفههای پر طراوت و صورتی رنگ عشق روی شاخههایشان پژمرده و برگهای سبز زندگی یکی یکی خشک میشوند و جلوی پایم میافتند. هر کس مقابلم میرسد، بدون نیمنگاهی به آنها لگدشان میکند و میرود. زیر پل خاطراتم مینشینم و دیوارهای خالیشان را نگاه میکنم، نقش و نگارهایی محو شده که رود تنهاییام آنها را شسته است. روی یک تکهچوبآخرین داراییامدراز میکشم و معلق میمانم، از پل شروع میکنم و به پل میرسم، از پل شروع میکنم و باز هم به پل میرسم، همین مسیر پوچ و بیمعنای طولانی هر روز. گاهی هم نظارهی تهمانده رنگهای روی دیوارها، مانند لبخند معشوق مردهای در قاب عکس زجرم میدهد و خندهی لرزانم در آسمان میپیچد...
آخرین ویرایش توسط مدیر: