نکته بعدی، شروع داستانه. باتوجه به ژانر و خط داستانیت، یه شروع جذاب بنویس که مخاطب با دیدن صفحات اولش رغبت کنه ادامهش بده. اینکه رها بیاد بپره تو ب
غل داداشش و بعدش بقیه همو بغل کنن و... زیاد کشش رو در مخاطب به وجود نمیاره. مثلا بیا از جایی شروع کن که رها وارد تیم پلیس شده و از بخت بدش سختترین پروندهی اون تیم، دوباره باز شده و مشکلات زیادی سر راهشه. شروع خیلی مهمه. باتوجه به هر ژانر، شروع داستان متفاوت میشه اما یه چیز مشترک که توی شروعهای هرکدوم از اثار فاخر هست، پرسشها و کشمکشهاییه که با بوجود اوردن اونها بین شخصیت و دنیای خلق شده، اونها رو توی مخاطب هم ایجاد میکنه.
بهطور مثال توی داستان باغ آلبالو از چخوف، خواننده مشتاق میشه بدونه که خانوادهی خلق شده در داستان، برای نجات خودشون از بدهیها چیکار میکنن؟ آیا واقعا باغ ارثی رو میفروشن یا نه؟
و این رو چجوری بوجود اورده نویسنده؟ با اوردن یه شروع مبهم ( دو نفر در ایستگاه قطار منتظر اومدن فردی هستند). این شروع میتونه برای ژانر خودش مشتاقکننده باشه.
مثلا توی ژانر پلیسی که تو داری، بیا از صحنه جرمی که درحال کاوش شدن توسط پلیس جدید رهائه بنویس و ذهن مخاطب رو درگیر کن.
@maeesh هر سوالی بود ازم بپرس تا بیشتر برات مثال بزنم و توضیح بدم، لطفا از ویرایش کردن و دوباره نوشتن نترس و بدون برای پردازش یه ایدهی خوب، باید وقت زیادی بذاری، نویسندگی همین حوصله به خرج دادنها و بازنویسیهاست و همین باعث نوشتن یه اثر ماندگار میشه. لطفا پارتهای اول و دومت رو ویرایش بزن و برام همینجا بفرست. بقیهی رمان رو هم همینطور، وگرنه توی تگ گرفتن و چاپ اثرت در صورت علاقه، به مشکل برمیخوری.