به نام خالق هفتتیر و قلم
ارکان اولیه نقد
۱. عنوان
اسم رمان شما بینظیر بود؛ میتوانم بگویم بهترین نامی که میتوانستید برگزینید. ارتباط محسوسی با ایده داشت؛ جذابیتی کاملا هماهنگ با ژانر معمایی_جنایی. خواننده بالافاصله پس از اینکه چشمش به نام بخورد کنجکاو میشود که منظور از جواهر چیست یا چرا سومین جواهر؟ و نماد یک نوع کلید برای باز کردن دری در ذهنش جان میگیرد. پس عنوان بسیار ترغیبکننده و جذاب بود. درصد کلیشهی صفر بود و از این رو باید تبریک ویژهای به شما گفت. علاوه بر تمام اینها کلیت رمان را دربرمیگرفت و سبب لو رفتن داستان نمیشد.
۲.ژانرها
ژانرهای انتخابی جنایی، اجتماعی و روانشناختی بودند. اولین مشکل انتخاب شما این است که روانشناختی سبک محسوب میشود و ژانر نیست. ژانر اجتماعی در اختلافات طبقاتی شخصیتها به چشم میخورد. ژانر جنایی به طرز محسوسی در رمان وجود داشت؛ اما با توجه به محتوای رمان بهتر است ژانر معمایی را نیز اضافه کنید.
۳. خلاصه
خلاصهی شما اطلاعاتی از بازی به ما میداد. راستش را بخواهید خلاصه چندان مرغوب نبود؛ چون با لو دادن شیوهی بازی و یکسان شدن اطلاعاتش با شروع سبب میشد ما هیجان پارتهای آغازین را از دست بدهیم و از اتفاق جالبی که در شروع افتاد (وقتی که آکانه و کیومی در عمارت اسیر شدند و باید بین بازی و ادامه حبسشان یکی را انتخاب میکردند) شگفتزده نشویم؛ لیکن با ایده و ژانرها ارتباط داشت و پایان رمان را لو نمیداد و همچنین نگارش جذابی داشت.
۴. مقدمه متنی جالب و پر احساس و زیبا دربارهی تنهایی بود و مخاطب را کنجکاو میکرد؛ میشود حدس زد منظورش از تنهایی گفتهشده مربوط به صاحب عمارت است. ارتباطی با ژانر جنایی نداشت؛ اما اجتماعی به چشم میخورد. درکل مقدمهی شما سطح متوسطی داشت.
۵. جلد
جلد دختری ژاپنی و غمگین با کیمونو زیر چتری سرخ بود. ارتباط ویژهای با ایده داشت؛ غم دخترک ژانر اجتماعی و رنگ قرمز ژانر جنایی را تداعی میکرد. فونت میتوانست حالت هیجانیتر و بهتری داشته باشد؛ به عنوان مثال حالتی خونآلود و برای این جلد کمی سرد بود. اما درکل جلد خوبی داشتید.
ساختمان کلی رمان
۱. شروع رمان
حقیقتا سطح شروع چندان خوب نبود. حالتی کلیشهای داشت (رسیدن نامهها و دعوت به عمارت و رفتن به محل قرار). قابل پیشبینی بود در ادامه چه اتفاقی قرار است بیوفتد (خلاصه این قضیه را شدیدتر کرده بود) و باعث میشد برای خواننده ابهام و حدس و گمانی ایجاد نشود که او را به دنبال ادامهی رمان بکشاند. لیکن پردازش خوب و ملایمی داشتید و اطلاعات را ناگهان به ذهن خواننده تزریق نمیکردید، این کار کمی جذابیت به شروع میبخشید. درکل شروع شما متوسط بود و میتوانست خیلی بهتر باشد.
۲. میانه رمان
میانه نیز کمی کلیشه داشت؛ اما دارای کشش بهتری بود و میتوانست خواننده را کنجکاو کند. سوال ایجاد میشد که آیا آکانه و کیومی میتوانند تا ابد حبس در عمارت را تحمل کنند یا حاضر میشوند یکیشان بمیرد و آن دیگری در آسایش زندگی کند؟ میانه ارتباط محسوسی با ایده و ژانرها داشت و دارای هیجان خاصی بود.
ارکان پایانی
۱. ایرادات نگارشی
چیز خاصی مشاهده نشد.
۲. سخن منتقد
ایدهی رمان کلیشه داشت (بازی بقا)؛ اما جزئیات و قصهی جواهرات کلیشهها را میپوشاند. قلمتان از لحاظ پردازش خوب بود؛ اما باید روی توصیفاتتان کار کنید. تقریباً تا میانههای رمان ما هیچ تصوری از چهرهی شخصیتها نداشتیم. توصیف مکان بهتر بود؛ لیکن شما به طور ناگهانی و تزریقی فضا را توصیف میکردید و تکرار یک نوع توصیف که مثلا چند بار میگفتید (... با ... ترکیب زیبایی ایجاد میکرد) باعث میشد توصیفات کمی خستهکننده شوند؛ اما فضاسازی خوبی داشتید و فرهنگ ژاپن و صحنهپردازی کلی عمارت به شدت دلنشین بود.
۳. توصیههای منتقد
پیشنهاد میکنم کمی از یکسان بودن اطلاعات خلاصه و آغاز بکاهید تا هیجان رمان حفظ شود. ژانر معمایی را اضافه کنید و توصیفات چهره و لباس و مکان را به اندازهی کافی و به صورت غیرمستقیم لابهلای مونولوگها قرار دهید.
موفق باشید، قلمتان مانا.
@افسونگر