بقا در حالت موت
«موت» برای انسان حالتی وجودی است که در آن حالت انسان هم ادراک و شعور دارد و هم از نوعی احساس برخوردار است. انسان در حالت مرگ لذت و رنج را حس میکند، ولی این احساس با آنچه در زندگی دنیا است، تفاوت دارد.
تفاوت حالت موت با حالت حیات این است که انسان در حالت موت ابزار فعالیت، یعنی بدن، را در اختیار ندارد. عموم مردم دوران برزخ خود را در حالت وجودی «موت» میگذرانند و گروهی مانند «مقتولین فی سبیل الله» در حال حیات هستند
زیبایی یا تلخی مرگ
لحظۀ مرگ برای همگان فرامیرسد و کسی را از آن گریزی نیست: ﴿ كُل نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ …﴾ [1] اما این تقدیر برای همگان چهرهای یکسان ندارد و حتی تصور آن در اذهان نیز متفاوت است؛ برخی به شدت از آن در هراسند و جمعی در تب و تابش نگران و گروهی اندک نیز مشتاق آن.
این گروه اندک برگزیدگان ویژۀ خدای رحماناند که قرآن آنان را «اولیاء الله» نامیده و تصور مطلوب و شیرین ایشان از مرگ را نشانی از این مرتبه بر شمرده[2] و ظالمان را، که پیشفرستادههایشان به سرای آخرت مایۀ امیدی برای ایشان نیست، از چنین تصور زیبایی بیگانه قلمداد کرده است. قرآن کریم میفرماید:
﴿ قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * ٭ وَلا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾ [3]
ای رسول ما، یهودیان را بگو: «ای جماعت یهود، اگر میپندارید که به حقیقت، اولیای خدایید نه مردم دیگر، پس تمنای مرگ کنید، اگر راست میگویید.» ولی آنان به خاطر اعمال بدی که پیش فرستادهاند، ابداً آرزوی مرگ نمیکنند و خداوند بر حال ظالمان آگاه است.
پس تصور مرگ هم شیرین و خوشگوار است و هم ترسناک و موجب آزار و هر یک از این حالات بستگی به این دارد که چه کسی آن را تصور کند.
«موت» برای انسان حالتی وجودی است که در آن حالت انسان هم ادراک و شعور دارد و هم از نوعی احساس برخوردار است. انسان در حالت مرگ لذت و رنج را حس میکند، ولی این احساس با آنچه در زندگی دنیا است، تفاوت دارد.
تفاوت حالت موت با حالت حیات این است که انسان در حالت موت ابزار فعالیت، یعنی بدن، را در اختیار ندارد. عموم مردم دوران برزخ خود را در حالت وجودی «موت» میگذرانند و گروهی مانند «مقتولین فی سبیل الله» در حال حیات هستند
زیبایی یا تلخی مرگ
لحظۀ مرگ برای همگان فرامیرسد و کسی را از آن گریزی نیست: ﴿ كُل نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ …﴾ [1] اما این تقدیر برای همگان چهرهای یکسان ندارد و حتی تصور آن در اذهان نیز متفاوت است؛ برخی به شدت از آن در هراسند و جمعی در تب و تابش نگران و گروهی اندک نیز مشتاق آن.
این گروه اندک برگزیدگان ویژۀ خدای رحماناند که قرآن آنان را «اولیاء الله» نامیده و تصور مطلوب و شیرین ایشان از مرگ را نشانی از این مرتبه بر شمرده[2] و ظالمان را، که پیشفرستادههایشان به سرای آخرت مایۀ امیدی برای ایشان نیست، از چنین تصور زیبایی بیگانه قلمداد کرده است. قرآن کریم میفرماید:
﴿ قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * ٭ وَلا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾ [3]
ای رسول ما، یهودیان را بگو: «ای جماعت یهود، اگر میپندارید که به حقیقت، اولیای خدایید نه مردم دیگر، پس تمنای مرگ کنید، اگر راست میگویید.» ولی آنان به خاطر اعمال بدی که پیش فرستادهاند، ابداً آرزوی مرگ نمیکنند و خداوند بر حال ظالمان آگاه است.
پس تصور مرگ هم شیرین و خوشگوار است و هم ترسناک و موجب آزار و هر یک از این حالات بستگی به این دارد که چه کسی آن را تصور کند.