در حال تایپ دلنوشته چهار‌صفر| سحر تقی‌زاده

Khakestarr

مدرس نقد ادبی
مـدرس
نوشته‌ها
نوشته‌ها
45
پسندها
پسندها
178
امتیازها
امتیازها
33
سکه
192
نام اثر: چهار‌صفر

نام نویسنده: سحر تقی‌زاده
ژانر: عاشقانه
تعداد پارت: تا پایان تاپیک نامشخص.
سال نشر : ۱۴۰۳'۱۰'۱۰

مقدمه:

می‌خواهم اگر مُردم بگوییم؛

مرا در گودال های ترقوه‌هایت چال کنند و یا مرا بسوزاند و خاکسترم کنند، داخل عطری که عاشقش هستی بریزند با هر بار استفاده از آن عطر عین حریری بر روی تنت حک شوم و هیچ گاه بوی این عطر از تنت پاک نشود.

یا بگویم اگر‌مردم موهایش را بتراشید و نگذارید جز من دست هیچ دختری بر تار های مویش بخورد و آنهارا بهم بریزد.
 
‌‌
•○°●‌| به نام خالق واژگان ‌|●°○•°

do.php



نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!

‌‌


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.
‌‌


قوانین تایپ دلنوشته


شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.



درخواست جلد برای آثار

‌‌
پس از گذشت حداقل ۱۵ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.


درخواست نقد دلنوشته

‌‌

پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.



درخواست تگ برای دلنوشته


همچنین پس از ارسال 20 پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود..


اعلام اتمام آثار ادبی

‌‌

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود..



درخواست انتقال به متروکه

‌‌‌

○● قلمتان سبز و ماندگار●○

«مدیریت تالار ادبیات»
‌‌‌‌‌
 
قسمت اول"پیچک‌عشق"





ی چیز هایی هست فقط برای خوده ادمه

فقط فقط‌برای تو ساختنش

نمیشه با کسی قسمتش کرد

انگار قسمتش‌کنی دستمالی میشه

مثل بچه‌گی هامون که یه عروسک رو خیلی دوست داشتیم و با کسی راه نمی‌اومدیم‌که بدیم دستش تا باهاش بازی کنه و یا وقت بگذرونه
مثل دوست داشتن تو...
که هر بار‌که می‌بینمت مثل روز اول قلبم، آخ قلبم‌جوری تو سینه برای تو می‌تپه که صدای گوش نوازی رو ایجاد می‌کنه؛ مثل صدای گیتار
مثل نت سُل که بهتره بگیم‌نت سُل قلبم می‌دونی من‌خیلی حسودم، به قدری حسودم‌که
هیچ زاویه ای نمی‌زارم که بخاد نفر سوم وارد این دوست داشتن بشه
ی چیز هایی فقط برا خوده ادمه نه میشه دست کشید نه میشه بخشید نه میشه بیخیال شد
مثل وجود تو..
آخ از‌وجود تو نگم حتی با اینکه کیلومتر ها از من‌فاصله داشته باشی بازم‌دورترین‌نزدک منی
دورترین‌نزدیکی که حاظرم جونمو براش بدم
می‌دونی؟!
راستش تو خیلی بدی اونقدر بدی که حتی خودمم‌ نفهمیدم به خاطر عشقت عوض شدم شدم یه دختر خانوم‌ یه دختری که دیگه چشمام هرکسی و ناکسی رو‌ نمی‌دید؛ فقط قفلی زده بود رو چشای ناز مشکی‌رنگ تو به قول مادر بزرگم:

عشق که صدا نمیکنه مادر

یهو میاد عین‌ پیچک دور قلبت‌ می‌پیچه، و تو وقتی متوجه میشی که قلبت داره از دوری و دلتنگی یارت خفه میشه قلبت دستو پا می‌زنه تا خودشو نجات بده ولی‌ متاسفانه تو هوایی‌ که یارت‌نیست‌جان میده.
فقط خواستم بگم با تموم اینا خوبم حالم خوبه یه جورایی به قول شاعر:
زندگی ترکم‌کرده بود که زندگی اوردی

چقدر خوبه که حالمو خوب می‌کنی چقدر خوبه که هوامو داری چقدر خوبه که مثل پدر ها غر می‌زنی مراقب‌خودم باشم‌تا چیزیم‌ نشه و یا صدمه ای بهم‌وارد نشه انگار عقل و قلبم اینبار دست تو دست هم دادن و میگن ببین ..
دمت گرم این خودشه ها!
نکنه اینو ول کنی نکنه بری تنهاتر از این بشی
لعنتی این‌خود زندگیته ها اینبار تا تهش برو با این؛ من و عقلت هم اینبار ب خاطر این ادم و حس دوش داشتنت تو نسبت ب این ادم تسلیم شدیم و کم اوردیم ..
نکنه یه وقت دلخورش کنی ها همینه..
یارت همیشگیت اینه..

آخ که جقدر دوست دارم محکم بغلم بگیرمت و موهایی‌ که روشون‌ حساسی‌ حسابی باهاش ور‌برم‌ و بهم‌ بریزم‌که عین پسر‌بچه های تخس اخم‌کنی، تهش با ی لبخند عمیقی که‌ رو ل*ب هامه و باعثش تویی بگم:
- ببین من خیلی دوستارما!
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین