در حال تایپ رمان گریمولوژی | خانومِ اِل

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع دامبلرد
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • برچسب‌ها برچسب‌ها
    طنز

دامبلرد

طراح آزمایشی
ژورنالیست
نویسنده نوقلـم
مقام‌دار آزمایشی
جـادوگران‌سـیاه
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
332
پسندها
پسندها
3,047
امتیازها
امتیازها
183

نام رمان: گریمولوژی
ژانر: طنز، اجتماعی، عاشقانه
نام نویسنده: خانومِ اِل
خلاصه ی رمان:
پرستش می‌خواست با رنگ و سایه، قیافه‌ها رو تغییر بده، اما خونواده‌اش می‌خواستن آینده‌شو تغییر بدن. گریم برای اون یعنی هنر، یعنی رویا، یعنی زندگی! اما برای مامان و باباش یه سرگرمی بی‌سرانجام که تهش، جز ورشکستگی چیزی نداشت. حالا وسط جنگِ استعداد و اجبار، یه اتفاق عجیب، سرنوشتش رو تغییر می‌ده. شاید گریم، فقط یه تفریح نبود... شاید قراره چیزی رو بپوشونه که هیچ‌کس نباید ببینه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده‌ی عزیز؛
ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان، قوانین تایپ رمان را مطالعه فرمایید:
[قوانین جامع تایپ رمان]

برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ رمان، به این تاپیک مراجعه کنید:
[اتاق پرسش و پاسخ رمان‌نویسی]

برای سفارش جلد رمان، بعد از ۱۰ پست در این تاپیک درخواست دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد]

بعد از گذاشتن ۲۵ پست ابتدایی از رمانتان، با توجه به شراط نوشته شده در تاپیک، درخواست تگ دهید:
[درخواست تگ رمان]

برای سنجیدن سطح کیفیت و بهتر شدن رمانتان، در تالار نقد، درخواست نقد مورد نظرتان را دهید:
[تالار نقد]

بعد از ۱۰ پست‌ برای درخواست کاور تبلیغاتی، به تاپیک زیر مراجعه کنید:
[درخواست کاور تبلیغاتی]

برای درخواست تیزر، بعد از ۱۵ پست به این تاپیک مراجعه کنید:
[درخواست تیزر رمان]

پس از پایان یافتن رمان، در این تاپیک با توجه به شرایط نوشته شده، پایان رمانتان را اعلام کنید:
[اعلام پایان تایپ رمان]

جهت انتقال رمان به متروکه و یا بازگردانی آن، وارد تاپیک زیر شوید:
[درخواست انتقال به متروکه و بازگردانی]

برای آپلود عکس شخصیت های رمان نیز می توانید در لینک زیر درخواست تاپیک بدهید:
[درخواست عکس شخصیت رمان]

و برای آموزش‌های بیشتر درباره‌ی نوشتن و نویسندگی، به تالارآموزشی سر بزنید:
[تالارآموزشی]


با آرزوی موفقیت شما

کادر مدیریت تالار رمان انجمن کافه نویسندگان
 

مقدمه:
رژ تیره رو روی پوستش محو کرد، کمی کبودی، چند خط زخم، یکم سایه برای عمق دادن. توی آینه، یک غریبه زل زده بود بهش! دقیقاً همون چیزی که می‌خواست.
در باز شد. مامان با وحشت نگاهش کرد و قاشق از دستش افتاد روی زمین:
- ای وای! این دیگه چیه؟!
پرستش لبخند زد:
- یه شاهکار!
بابا بدون اینکه سر بلند کنه، گفت:
- یه فاجعه!
‌‌
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین