در حال تایپ مجموعه داستانک‌های تقاص خونین | ملینا نامور

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Melina.N
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

Melina.N

کاربر انجمن
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
78
پسندها
پسندها
442
امتیازها
امتیازها
53
417628_25negar-1748365287230-xe9.png

عنوان: مجموعه داستانک‌های تقاص خونین
نویسنده: ملینا نامور
ژانر: جنایی
خلاصه:
این مجموعه روایاتی از داستان‌هایی است که بعضی جنایی، بعضی عاشقانه و گاهی تکان دهنده‌ی روزگار است!​
 
آخرین ویرایش:
«بنام شاعر زندگی»
i10198_2d5e13_25IMG-20241225-114904-140.jpg

نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!
پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.




شما می‌توانید پس از ۵ پست درخواست جلد بدهید.

|درخواست جلد برای آثار|


همچنین شما می‌توانید پس از ۶ پست درخواست کاور تبلیغاتی بدهید.

|درخواست کاور تبلیغاتی|



پس از گذشت حداقل ۷ پست از داستانک، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد داستانک بدهید. توجه داشته باشید که داستانک های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

|درخواست نقد داستانک|


پس از ۷ پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

|درخواست تگ برای داستانک|



همچنین پس از ارسال ۱۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

|اعلام اتمام آثار ادبی|


اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

|درخواست انتقال به متروکه|



-قلمتان سبز و مانا-
|مدیریت تالار ادبیات
|
 
"کلاغ‌های سوخته"

سیگار وینستون بین ل*ب‌های قرمزش است و با انگشت‌های کشیده‌اش تاری از موهای قرمزش را می‌پیچاند‌:
- چرا انقدر تابلو تیپ زدی؟
نگاهی با بی‌توجه‌ای نثارش می‌کند و زیر ل*ب می‌گوید:
- تیپ من خوبه؛ اما اون، احساس می‌کنم یه کلاغ جلوم نشسته و با خودخواهی به چشم‌هام نگاه می‌کنه!
کیانا با تعجب به یکی از بزرگترین خلافکار‌ها با آن لباس سرتاپا مشکی خیره می‌شود:
- این رو به خودش نگی یک وقت!
پوزخندی می‌زند و سیگار‌ را از بین ل*ب‌هایش برمی‌دارد، بین انگشت‌هایش می‌گذارد و حینی که از مبل‌های مشکی رنگ بلند می‌شود خیلی آرام زمزمه می‌کند:
- دلم برات تنگ نمیشه!
بعد هم با ناز و عشوه‌ای زیرکانه به سمت ساواش می‌رود. ساواش موهایش مشکی و کوتاه است، برق گردنبند کلاغ در گردنش زیادی چشم را می‌زند، لقبش کلاغ سوخته بود! زیرلب می‌نالد:
- وای تیپ مشکی؟ واقعا احساس می‌کنم با یه کلاغ دیدار دارم!
***
ساواش
روی یک مبل زرشکی رنگ ولو شده است و با بی‌توجه‌ای به دخترک نگاه می‌کند، به او که می‌رسد یهو زمزمه می‌کند:
- مجبور نبودی خودت رو شبیه گوجه کنی دخترم!
خشکش می‌زند و با بهت به لباس حریر قرمز و ناخن‌های سرخش نگاه می‌کند.
 
عقب
بالا پایین