در حال تایپ اپیزود وطن | یاسمن بهادری

یاسمن بهادرییاسمن بهادری عضو تأیید شده است.

مدرس رمان نویسی + نویسنده نوقلم ادبیات
مـدرس
نویسنده نوقلـم
شاعـر
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
2,645
پسندها
پسندها
20,127
امتیازها
امتیازها
763
سکه
500
بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان: اپیزود وطن
نویسنده: یاسمن بهادری
ژانر: عاشقانه_حماسی
ناظر:

خلاصه:
صدای طوفان، رعد و برق که آسمان را می‌شکافد و سپس سکوتی سنگین، اما نه برای مدت طولانی... ناگهان، صدای قدم‌هایی که بر خاک وطن می‌کوبد، ضربان قلب‌هایی که از شوق و اراده به تپش افتاده‌اند. اینجا وطن است، سرزمینی که در دل خود تاریخی از قدرت و مقاومت دارد.
قدرت چیست؟ آیا فقط نیروی فیزیکی و سیاسی است، یا نوعی توانایی در تغییر، مقاومت و امید؟قدرت، واژه‌ای که هزاران معنا و احساس را در خود جای داده است؛ از نیروی فردی گرفته تا توان جمعی یک ملت.
قدرت! فقط نیرویی خام نیست؛ بلکه صدای مردمی است که در تاریک‌ترین شب‌ها، چراغ امید را روشن نگه می‌دارند. هر سنگ، هر خاک، هر خاطره‌ای که در دل این سرزمین جا دارد، انعکاسی از اراده‌ای است که هیچ‌گاه شکسته نمی‌شود و این داستان، تازه شروع شده است... .

پ.ن:
"(یکایک پارت های بعد، خط به خط از واقعیت نگارش خواهد شد)."
 
°•○°● به نام خالق واژگان ●°○•°

img_20241225_114908_349_4vv5.jpg



نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!

پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.



شما می توانید پس از ارسال ۵ پارت از اثر خود، درخواست نقد بدهید.

نکته : نقد اجباری می باشد و برای درخواست تگ حتما می بایست اثر شما نقد شده باشد.


شما می‌توانید پس از ۵ پارت درخواست جلد بدهید!
‌‌



شما نویسنده گرامی می‌توانید پس قرار دادن ۵ پارت از اثر خود در این تاپیک درخواست نقد بدهید.



پس از قراردادن ۵ پارت می‌توانید درخواست تگ کنید.



همچنین شما می‌توانید پس از ۶ پست درخواست کاور تبلیغاتی بدهید.



همچنین ‌شما می توانید پس از ارسال ۷ پست اعلام اتمام نمایید تا رسیدگی های لازم صورت بگیرد.



بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...




◇ قلمتان سبز و ماندگار ◇

مدیریت تالار ادبیات انجمن کافه نویسندگان
‌...
 
جمعه.
۲۳ خرداد۴۰۴/ ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵

شب قبل که از مسافرت برگشتم و خوابیدم، گذر زمان رو متوجه نشدم تا وقتی که با صدا زدن‌های متعدد توسط مادرم از خواب بیدار شدم.
ساعت حدودای دوازده ظهر بود، مابین خواب و بیداری، پچ‌پچ‌های مادرم رو شنیدم که می‌گفت فهمیدی فلان جا رو زدن؟ پدرم هم در جواب می‌گفت آره دوجای دیگه رو هم زدن.
ذهنم ناخودآگاه به سمت دو ماه پیش پرتاب شد، روزی که جنگ سیاسی بین ایران و اسرائیل برای یک مدت کوتاه جریان داشت؛ اما این‌بار همه‌چیز با تمامی دفعات قبل تفاوت داشت.
تجاوز به خاک ایران‌زمین، ترور‌های وحشیانه‌ی فرماندهان عظیم وطن و ناشیانه‌تر، آوارسازی خانه‌‌ی هم‌وطنانم در نیمه‌ی شبانگاه.
هیچ‌کدام! هیچ‌کدام از این‌ها از حیوان‌صفت‌های اسرائیلی دور از انتظار نبود.
حالا، برای من و برای هر ایرانی! تنها آب خنک بر روی آتش دل‌هایمان انتقام بود. انتقامی که تیشه بزند به ریشه‌ی سست‌بنیانشان.
نه فردا و نه روزهای دیگر! همین امروز، همین امروز باید جوابشان را دهیم. باید بفهمانیم که ما ایرانیم و نخواهیم گذاشت قطره‌ای از خون یک ایرانی پایمال شود، حالا شده به هر قیمت... .
 
آخرین ویرایش:
عقب
بالا پایین