دفتر ثبت ڪتابچه ثبت هویت وارثان تاریڪی | [هوروس]

چَڪاوڪِ سِـپید؛

کاربر حرفه ای
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
6,484
پسندها
پسندها
21,153
امتیازها
امتیازها
868
سکه
667
‌‌
@هوروس
‌‌‌
آغاز هر شب‌زادگی با نامی است که در تاریکی ثبت می‌شود..

این‌جا، در عمق تالارهای سنگی قلعه‌یِ تاریکی، در برابر شعله‌های بی‌مرگ و آوای ناقوس‌های خون، هر نوخون‌زاد مکلف است که هویت خویش را بر لوحی نقره‌فام نگارد...
تنها آنان که نام خود را در این دفتر ثبت کرده‌اند، از سوی بانوی اعظم خاندان به رسمیت شناخته خواهند شد!
‌‌​

‌‌‌‌
قوانین ثبتِ هویت:

‌‌‌​
از ثبت هویت بدون گذراندن آزمون ورودی (تاپیک مراسم ورود به تبار خاموشان) خودداری نمایید.

ثبت‌ِ هویت شما، به معنای سوگند وفاداری به خاندان است.

لحن نوشتار رسمی، آیینی و شخصیت‌محور باشد.
‌‌‌​

‌‌
فرم ثبتِ هویت خون‌زادگان:

‌‌‌
(لطفاً فرم زیر را کپی و با اطلاعات آیینی شخصیتِ خود پر نمایید!)

‌‌‌
نام خونی (نام جادویی؛ به عنوان مثال سیلویا مرونتا):

لقب (به عنوان مثال وارث خون):

ویژگی‌های ظاهری شاخص (مو، چشم، قد، پوست و ...):

قدرت خونی ویژه (توانایی که در شناسنامه خویش ثبت کرده‌اید):

پیمان خون (متنی کوتاه در ستایش خاندان و اعلام وفاداری):

خون نخست (منبع تبدیل: خودخواسته، گزیده‌شدن، آیینی یا ...):

سرگذشت انسانی (در زمان شخصیت انسانی پیشین خود چه سرنوشتی داشتید و ماجرای مبدل‌شدن‌تان به یک خون‌زاده را شرح دهید! ؛ 3 الی 10 خط می‌توانید سرگذشت خود را توصیف کنید.)

تصویری از شخصیت:
‌‌‌‌
 
📜 ثبت رسمی هویت خون‌زاده

● نام خونی (نام جادویی): لوسیفر نوکتارا
● لقب: وارث تاریکی، ارباب قصر خون‌پوش
● ویژگی‌های ظاهری شاخص: موهای بلند و مشکی، پوست بسیار سفید با درخششی سرد، چشمان درشت و خونین، قد بلند و اندام کشیده، لبخندی که مرز وسوسه و تهدید است
● قدرت خونی ویژه: 🩸 خون‌خواری مقدس — با نوشیدن خون دشمن، بخشی از قدرت، خاطرات یا دانش او را برای مدتی کوتاه جذب می‌کند؛ تسخیرگرِ بی‌صدا
● پیمان خون:
"در تاریکی زاده شدم، در سکوتِ بی‌پایان بزرگ شدم، و اکنون، با نام خاندان نوکتارا، خونم را، جانم را، و سایه‌ام را در خدمت وارثان تاریکی می‌گذارم. خون می‌ریزم، اما خیانت، نه!"
● خون نخست: تبدیل عاشقانه ـ ناخواسته، به دست خون‌آشامی که اسیر زیبایی من شد
● سرگذشت انسانی:
چهار قرن پیش، در کوچه‌های مه‌آلود ونیز، زیباییِ من سرنوشت مرا نوشت. او، خون‌آشامی قدرتمند، مرا نه برای خون، بلکه برای وسوسه‌ی ماندگار شدن، شکار کرد. می‌خواست چهره‌ام، جوانی‌ام، برای همیشه در تاریکی باقی بماند.
اما نمی‌دانستم در وجود تازه‌ام، عطش، خشم و ناآگاهی چه می‌کند. در نخستین شب‌های تاریکی، نتوانستم خودم را مهار کنم… ناخواسته، او و دوستانش را نابود کردم.
چهارصد سال است که این نفرین، با من است؛ چهارصد سال است که از نبود عشقش می‌سوزم، و در سایه‌ها، تنها تاوان پس می‌دهم...لوسیفر
d30fa845-9b16-4f7b-87ba-c6ff24897a8e_trrx.png
 
آخرین ویرایش:
عقب
بالا پایین