تئاتر تئاتر ابزورد

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع RÅTHĒMÃN
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

RÅTHĒMÃN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
126
پسندها
پسندها
919
امتیازها
امتیازها
133
سکه
276
«تئاتر ابزورد» واژه ای است که توسط روزنامه نگار و منتقد ادبی مشهور، «ماریتن اسلین»، در کتابی مربوط به همین موضوع در سال 1962 به وجود آمد. این واژه به گونه ای خاص از نمایشنامه اشاره می کند که اولین بار در دهه های 1950 و 1960 میلادی به محبوبیت رسید و فلسفه ای را روی صحنه آورد که «آلبر کامو» در مقاله ی خود با عنوان «اسطوره سیزیف» به آن پرداخته بود. کامو در این اثر جریان ساز، زندگی انسان را در اساس بی معنا می خواند و استدلال می کند که انسان مجبور شده این واقعیت اجتناب ناپذیر را بپذیرد که توضیحی منطقی و کاملا متقاعدکننده درباره ی جهان هستی، از دسترس او خارج است؛ به همین خاطر، جهان را باید در نهایت «ابزورد» یا «معناباخته» در نظر گرفت.
 
اسلین، واژه ی «تئاتر ابزورد» را صرفا ابزاری برای توجه بیشتر به برخی از ویژگی های اساسی مشخص در آثار طیفی از نمایشنامه نویسان در نظر می گرفت. نمایشنامه نویسانی که تحت لوای تئاتر ابزورد قرار می گیرند، تلاش می کنند تا شگفتی ها، اضطراب ها و آشفتگی های خود را در مواجهه با جهانی غیر قابل توضیح به مخاطبین منتقل کنند. طبق نظر مارتین اسلین، چهره های تعریف کننده ی این جنبش، «اوژن یونسکو»، «ساموئل بکت»، «ژان ژنه»، «آرتور آداموف» و «هارولد پینتر» هستند، اگرچه این نویسندگان همیشه با برچسب «تئاتر ابزورد» راحت نبودند و گاهی اوقات، «آنتی تئاتر» یا «تئاتر نو» را ترجیح می دانند.

اگرچه شروع «تئاتر ابزورد» اغلب در آثار آوانگارد مربوط به دهه های 1920 و 1930 در نظر گرفته می شود، خاستگاه های آن در حقیقت به مدت ها قبل باز می گردد. عناصر ابزورد اولین بار، اندکی پس از رونق نمایشنامه های یونانی به چشم خوردند. نمایشنامه های اخلاقی مروبط به قرون وسطی را می توان از نیاکان «تئاتر ابزورد» در نظر گرفت؛ این آثار، شخصیت هایی را به تصویر می کشند که نماینده ی همه ی انسان ها هستند و گاهی اوقات با مشکلاتی اگزیستانسیال مواجه می شوند. این سنت به نمایشنامه های تمثیلیِ باروک در دوره ی الیزابت نیز راه یافت و نویسندگان این دوره، جهان را از طریق کهن الگوهای اسطوره ای ترسیم می کردند.
 
شناخته شده ترین، و جنجال برانگیزترین نمایشنامه ی ابزورد، «در انتظار گودو» اثر «ساموئل بکت» است. شخصیت های این نمایشنامه، کاریکاتورهایی عجیب هستند که در انتقال ساده ترین مفاهیم به یکدیگر مشکل دارند. زبان این شخصیت ها اغلب مضحک و بیهوده است و نمایشنامه با پیروی از الگویی دایره وار، انگار همان جایی به پایان می رسد که شروع شده بود، بدون این که تغییری اتفاق افتاده باشد. برخی از منتقدین، این نکته را ضعف اساسی «در انتظار گودو» می دانند و آن را متنی بی معنی در نظر می گیرند که ادای یک نمایشنامه را درمی آورد!

حامیان این نمایشنامه، از طرف دیگر، آن را تمثیلی دقیق از زندگی بشر در نظر می گیرند که در آن، «چیزها هرچه بیشتر تغییر می کنند، بیشتر بدون تغییر باقی می مانند.» آن ها استدلال می کنند که تغییر، تنها یک توهم است. هنرپیشه ی معروف، «رابرت مورلی» در سال 1955 پیش بینی کرد که موفقیت «در انتظار گودو» به معنی پایان تئاتری بود که در آن زمان شناخته می شد. نسل مورلی، روی چندان خوشی به این پیش بینی نشان ندادند اما نسل جوان تر، با آغو*ش باز آن را پذیرفتند. آن ها آماده ی چیزی جدید بودند—چیزی که از الگوهای کهنه فراتر برود و درک پیچیده ی آن ها از هستی را بازتاب دهد.

در حالی که تئاتر سنتی تلاش می کند تا تصویری واقع گرایانه را از زندگی ارائه کند، هدف «تئاتر ابزورد»، ساخت چشم اندازی اسطوره شناسانه، کهن الگویی، تمثیلی و نزدیک به قلمروی رویاها است. نقطه ی کانونی این رویاها اغلب، سرگشتگی و آشفتگی ذاتی انسان است که از عدم وجود پاسخ به پایه ای ترین سوالات هستی گرایانه ناشی می شود: چرا زنده ایم، چرا باید بمیریم، چرا بی عدالتی و رنج وجود دارد.
 
عقب
بالا پایین