نقد و بررسی نقد داستان جنایت در کتابخانه | منتقد: ZeinabHdm

Gemma

مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
منتقد
منتقد ادبی
ناظر ارشد آثار
داور آکادمی
نویسنده نوقلـم
نوشته‌ها
نوشته‌ها
443
پسندها
پسندها
3,043
امتیازها
امتیازها
258
سکه
1,260
4ad722_25aa2b11-25IMG-20250611-130617-554.jpg

با سلام و عرض خسته نباشید.
نویسنده‌ی عزیز @حدیثه🫧 اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.
منتقد اثر شما: @ZeinabHdm
اثر شما:
داستان جنایت در کتاب‌خانه

● لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!

● این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.

● اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ درخواست نقدی از جانب شما پذیرفته نخواهد شد.

نکته‌ی مهم:
از شما نویسنده‌ی گرامی تقاضا می‌شود پس از دریافت نقد، دیدگاه خود را نسبت به آن در همین تاپیک ثبت فرمایید. آیا نقد ارائه‌شده برایتان مفید و راه‌گشا بوده؟ با کدام بخش‌ها هم‌داستانید و در کدام موارد، نظری دیگر دارید؟ اگر پاسخی یا دفاعیه‌ای نسبت به دیدگاه منتقد دارید، بی‌تردید بیانش کنید.
بازخورد شما نه‌تنها به غنای فرآیند نقد کمک می‌کند، بلکه در انتخاب «منتقد برتر ماه» نیز نقشی تعیین‌کننده دارد. پس به واکنشی ساده بسنده نکنید و نظر خود را با ما در میان بگذارید.

با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.
?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد


به امید موفقیت روز افزون شما
|مدیریت تالار نقد|
 
به نام خداوند طراوت پروانه‌ها
نقد داستان جنایت در کتاب‌خانه
سخن منتقد:
با عرض سلام و ادب خدمت نویسنده محترم
ضمن تبریک به شما جهت شروع تحولی جدید در دنیای ادبیات کهن فارسی، توجه فرمایید که موارد ذکر شده در ذیل تنها نظر منتقد به شمار می‌رود و بیان صریح موارد فقط جهت اصلاح متن شما نگاشته شده است و رعایت آنها باعث رشد قلم شما به شمار می‌رود.
🟠ارکان های اولیه
1.عنوان داستان
جنایت در کتابخانه
عنوان داستان شما از کلمات جنایت + کتابخانه استفاده شده است؛ نامی که کلیشه‌ای است و البته تکراری.
نام رمان با ترکیب کلمات و قرارگرفتن‌شان در کنار هم به یاد می‌ماند اما باید توجه داشت که نام داستان شما چندان مجذوب کننده نیست چون کاملا نام ابتدایی و سطحی است و چندان عمق‌دار نیست.
البته باید بگویم که ما رمان‌های فاخری داشتیم که مشابه نامی که شما انتخاب کردید را بر اثر خود گذاشته‌اند مانند رمان «جسدی در کتابخانه» اثر آگاتا کریستی و همچنین رمان‌های دیگری چون کتاب‌خانه ارواح اثر ریچارد دنی و کتاب‌خانه نیمه شب اثر مت هیگ از جمله آثاری هستند که پیش از این منتشر شده‌اند و البته باید گفت ژانر این رمان‌ها هم با ژانر انتخابی شما مطابقت دارد و به نظر خواننده می‌رسد که کتاب داستانی جنایی با تم ماجراجویی را به تصویر می‌کشند که در آثاری که خدمتتان معرفی کردم روال کار نیز اینگونه است که احتمالا در کتابخانه‌ای که دارای فضایی خاص هست قرار است اتفاقاتی ماجراجویی و تقریبا ترسناک اتفاق بیفتد؛ حال این اتفاق ترسناک حضور اروا و اجنه باشد یا اتفاقی مثل قتل بیفتد کمی ما را به فضای داستان نزدیک می‌کند؛ بنابراین با توجه به متنی که خواندم و همچنین نام داستان به نظر رسید که نام ابتدایی است، البته روایت آن هم دور از ذهن نبود.
نکته دوم: نام عنوان با ژانر انتخابی شما همخوانی دارد.
البته در مورد ژانر به طور مفصل در بخش ژانر توضیح می‌دهم، به طور کلی عرض کردم که نام و عنوان شما که بر گرفته از جنایت است با ژانر مطابقت دارد.

توصیه منتقد: بهتر است نام رمان را به گونه‌ای انتخاب کنید که کمتر کسی چنین نامی را برای اثر خود گذاشته باشد یا به نوعی جدید و نو باشد و همچنین در ذهن ماندگار شود.

2.ژانر های انتخابی
ژانر جنایی روی ارتکاب یک جرم و پیامدهای آن تمرکز دارد. داستان‌های جنایی ممکن است از دید خلافکار، قربانی، یا پلیس روایت بشوند، ولی مهم‌ترین نکته این است که محور داستان، جرم باشد: قتل، سرقت، گروگان‌گیری، قاچاق، یا هر نوع تخلف قانونی جدی.
که در داستان شما محوریت گروگانگیری گروهی از بچه‌هایی است که داخل کتابخانه مشغول درس هستند و خب در داستان، ما به دنبال کسی هستیم که چنین جنایتی را مرتکب شده.
🔹 فرق مهم با ژانر معمایی و پلیسی:
● تو جنایی تمرکز روی خود «جرم» و تبعاتشه.
در داستان شما تمرکز روی نحوه گروگانگیری بچه‌ها بود، اینکه پرونده‌ها مطالعه میشد تا گروگانگیر سریعا پیدا و دستگیر بشه، خود جرم مطالعه میشد تا کشف بشه بچه ها چطور باید پیدا بشوند.
● در ژانر معمایی تمرکز روی «کشف راز» پشت یه جرم خاصه.
البته باید گفت در اواخر داستان شما راز نگهبان برملا میشه و ما میفهمیم که اون رازی داشته و به خاطر همون راز هستش که اینگونه به بقیه آسیب میزنه، و خب این می‌تونه خودش یک ژانر داخل داستانتان اضافه کنه که شما استفاده نکردید.
● تو پلیسی تمرکز روی روند کار مامورهای قانونه.
هر چند که تم داستان شما به رمان پلیسی هم میخورد اما پلیس تا اینجای کار که مطالعه کردم چندان دخالتی نداشت، پلیس عمده کار را به دانش آموزان سپرده بود و این امری کاملا دور از ذهن است چون واقعا پلیس نمیاد چنین کاری انجام دهد و وظیفه پرونده به این مهمی را به انسانی با سطح توانایی پایین که در درک مسائل عملیاتی و پلیسی دارد پس این ژانر چندان در داستان شما پررنگ نیست که بخواهید ازش استفاده کنید.
☑️ بایدها در نقد ژانر جنایی
  • داستان باید حول اون جرم بچرخه، نه فقط ازش رد بشه که در داستان شما از ابتدا و انتهای داستان کنجکاوی خواننده را روی این محور حفظ کرد که چه اتفاقی افتاده و چه کسی چنین جرمی مرتکب شده است؟! که ما در اواسط داستان کم‌کم متوجه نگهبان و جنایت‌های او می‌شویم.
  • نشان دادن تبعات جرم (روحی، اجتماعی، قانونی): جرم در داستان شما هم تبعات روحی اعم از گریه بنفشه و استرسی که داشت، نگرانی امید برای دوستش علی که برایش اتفاقی نیفتد.
هم تبعات اجتماعی که نمایش شما برای تجمع دانشجویان جهت اعتراض به این روند، تعطیلی کتابخانه و هم از نظر قانونی هنگام ورود پلیس به کتابخانه، بررسی پرونده ۱۷ ساله و... جزو مواردی بود که شما در داستانتان از آن استفاده کردید.

- روند وقوع یا حل جرم منطقیه یا نه. هیچ‌چیز نباید از آسمون بیفته؛ حتی یه چاقو!
ببینید به نظرم روند جرم می‌تواند منطقی باشد، خیلی انسان‌ها هستند که به خاطر نابودی عزت نفس و ترومایی که از کودکی به دوش می‌کشیدند دچار مشکلات روانی می‌شوند و در سن بزرگسالی دست به جنایت می‌زنند، اما شما در توضیح این جنایت خیلی ناشیانه و ساده عمل کردید، هنگام مطالعه داستان خیال کردم یک کتاب داستان برای سنین کودکان می‌خوانم چون همه چیز ناپخته و خام بود؛ سیاست در نوشته شما جایی نداشت و سرعت در نوشتن، کلمات شما را بی‌جان معرفی می‌کند.
به نظرم بطن داستان منطقی بود اما شما جوری داستان را نوشتید که هیچ کس چنین چیزی را باور نمی‌کند.

❌ نبایدها در نقد ژانر جنایی:

- اگه فقط یک قتل یا جرم داخل داستان هست اما محور اصلی، عاشقانه یا خانوادگی است، ژانر جنایی نیست.
که خب ژانر عاشقانه چندان در داستان شما محوریت نداشت به غیر از همان تیکه ای که نگهبان عاشق دختری شد و در نهایت آن را کشت که این مورد چندان عاشقانه حساب نمی‌آمد.
- صرفاً نشان دادن دعوا، خشونت یا قتل تو داستان، جنایی بودن را ثابت نمی‌کند.
که در مورد داستان شما انگار شما فقط به همین قتل اشاره کردید، داستانی واقعا جنایی است که جنایتکار برنده اصلی متن باشد، لازم به ذکر بود که این نکته را توجه کنید همچنین مراقب باشید ژانر جنایی را با معمایی یا تریلر اشتباه نگیرید. مثلاً اگه تمام تمرکز روی این است که "قاتل کیست؟"، آن بیشتر معمایی است تا جنایی.
نکته: در داستان جنایی، نویسنده باید بتواند با ساختن فضای تلخ، جرم‌آلود و واقع‌گرایانه، مخاطب را وسط تاریکی جامعه بیندازد.
که در داستان شما صحنه جرمی وجود نداشت ما فقط می‌دانیم که عده‌ای فقط به طور نامعلوم دزدیده و کشته شدند؛ اما نمی‌دانیم دقیقا چه بلایی سرشان آمده یعنی صحنه های جرم برای ما مجهول‌اند و خب این برای رمانی که ژانر جنایی دارد یک ضعف محسوب می‌شود.
مثلا این متن خیلی مصنوعی است که در ذیل به شما توصیه شده چطور اصلاح کنید:
«ولی نمی‌خواستم بره. همه‌جا تاریک بود. نمی‌دونم چیشد رفت سمت خیابون و ماشین بهش زد.»
ببینید به همین راحتی پرونده سارا را بستید حتی نخواستی به حضور سارا پر و بال بدهید.

توصیه منتقد: ژانر جنایی در رمان شما حضور دارد اما نه به آن صورت که هیجان را برای خواننده فراهم کند، صحنه‌ها به شدت مصنوعی هستند و کسی باور نمی‌کند در چنین داستانی جنایتی به این بزرگی اتفاق افتاده بیشتر شبیه تعریف یک خواب می‌ماند که جز خواب و وهم چیزی در برندارد.
توصیه می‌شود به ژانر پر و بال بدهید، صحنه جنایت‌ها مثلا دوربین مخفی ها صحنه بردن دختر یا پسر را ضبط کند، یا نگهبان به طور جزئی تر از صحنه شکنجه زندانیانش بگوید تا فضای رعب انگیز در داستان نمود پیدا کند.
3.خلاصه داستان
خلاصه خیلی مفید بود اما جمله «شاید قفل یک پرونده جنایی چند ساله، به دست یک پسر بچه مدرسه‌ای باز شود» بار اطلاعاتی زیادی در اختیار خواننده میگذارد، خلاصه باید مبهم باشد و سوال ایجاد کننده و اینقدر کنجکاو کننده باشد که خواننده بی‌درنگ مجبور بشود سریعا سراغ پارت اول برود اما در این داستان خلاصه اطلاعات زیادی در اختیار خواننده می‌گذارد و خب کمی هم غیر منطقی بود.
چگونه میشود پلیسی سالها آن هم ۱۷ سال نتواند پرونده را درست بررسی کند ولی یک بچه بتواند؟! به نظر شما چنین چیزی امکان دارد؟!
اگر هدف شما فقط به تصویر کشیدن یک کتاب داستان کودکانه است بله ذهن ساده و زودباور کودکان چنین چیزی را باور می‌کند آن زمان میتوانم بگویم بله داستان شما برای سن کودکان خیلی مناسب است اما خب برای خوانندگانی که بیش از پانصد اثر مطالعه کرده اند، چنین خلاصه‌ای ضعف عمیقی به شمار می‌رود که ممکن است آثار دیگر شما را نیز مورد هدف قرار دهد.
«همیشه پرونده‌ها از جایی که شروع شده‌اند به پایان می‌رسند.» این جمله اما بار کنجکاوی بالا و جذابی دارد، یک تنه می‌تواند جور داستان را بکشد اما باید بگویم تنها همین جمله با تم داستان و عنوان شما رابطه مستقیم دارد و اطلاعات داستان را نیز لو نمی‌دهد.
- توصیه منتقد: لطفا قسمت اول خلاصه را اصلاح کنید، طوری که اطلاعات زیادی را حذف کنید و ژانر داستان را حفظ نماید و همچنین کودکانه نباشد و بتواند قدرت متن را در مشت بگیرد.
4.مقدمه داستان
داستان شما فاقد مقدمه است، لطفا در اسرع وقت یک مقدمه مناسب برای داستان خود بنویسید.
5.جلد داستان
رنگ خاکستری به کار رفته در تصویر و درختان بدون برگ و ماه که نشان دهنده غروب تلخ است و چهره سیاه خانه که چهره مرموزی را به تصویر می‌کشد تداعی‌گر‌ ژانر پر تلاطم جنایی است؛ اما تصویر خانه هیچ ربطی به کتابخانه داستان شما ندارد، فضای جنگلی خوف انگیز داخل تصویر با فضای کتاب‌خانه مدرسه کاملا بیگانه است؛ مگر دانش‌آموزان داخل جنگل درس می‌خواندند؟!
فضای داستان بیشتر شبیه یک دبیرستان شبانه در خارج از کشور است که دختر و پسر قاطی هستند؛ این دبیرستان اصلا شبیه خانه مخوف داخل تصویر نیست؛ پس باید بگم که اسم داستان با تصویر همخوانی متوسطی دارد نمیتوانم بگویم کامل همخوانی دارد چون چنین ضعفی در متن دیده می‌شود.
اسم هم با فونتی نوشته شده که متناسب داستانهای با ژانر اجتماعی است؛ البته چندان مورد قابل نقدی نیست و میتوان گفت برای داستان شما قابل قبول است.

🟠ارکان های میانی
1.آغاز داستان
«به گمانم بی‌خوابی‌های شبانه برای درس و امتحان تشکیل دهنده خط به خط این داستان باشد.»
آغاز خوبی بود اما به نظرم به جای اینکه سخن شخصیت اصلی داستان باشد سخن نویسنده بود؛ انگار دانای کل دارد این صحبت را میکند.
پس بین دانای کل و اول شخص مفرد یک پرش جزئی دارد که اشکالی ندارد فقط خواستم اطلاع بدهم که متوجه این موضوع باشید.
متن «اعضای مفقود شده کتابخانه در چند سال اخیر.» کنجکاوکننده بود اما یک نکته را بگویم:
نکته اول: سیر روایت به شدت تند است؛ جملات شما بدون هیچ توضیح اضافه‌ای پشت هم ردیف می‌شوند و اطلاعات ساده و خنثی بین هم رد و بدل میشوند.
مثلا به این جمله توجه کنید:
«روز بعد ساعت هشت صبح از خانه راه افتادم. استرسی تمام وجودم را فرا گرفته بود. نزدیک ساعت هشت و نیم به کتابخانه رسیدم. نفس عمیقی کشیدم و وارد کتابخانه شدم. داخل که شدم، نگهبان کتابخانه مثل هر روز برایم دست تکان داد. سوار آسانسور شدم»
در این متن هیچ تصویری از چهره شخصیت اصلی نداریم، من نمیدانم چه شکلی است؛ چه لوکیشنی بوده و الان که اومده کتابخونه خود کتابخونه که لوکیشن اصلی داستان است اصلا درست معرفی نمیشود، فقط می‌دانیم که کتابخانه آسانسور دارد، اما نمی‌دانیم در و دیوار چه رنگی است چه تابلویی روی دیوار زده شده، کتابها کجا هستند و میزها کجا قرار دارند حتی چهره شخصیت ها و کاراکتر ها در ذهن تصویری نمی‌شوند فقط در داستان میگویید:
فلانی از آنجا به کتابخانه آمد پشت میز نشسته و دوباره بلند شد و ...
متن تند حرکت می‌کند بدون فضاسازی بدون کاراکتر سازی پیش می‌رود و متن از این داستان چیز هیجان‌انگیزی را با خود حمل نمیکند و من که باشم از خواندن انصراف میدهم.
نکته دوم: این که مگر کاراکترهای داستان در کشور ایران تحصیل نمی‌کردند؟! فضای ابتدای داستان من را یاد فیلم‌های خارجی می‌انداخت از یک طرف در متن داستان گفتید آنها دانش‌آموز هستند از یک طرف ما کتابخانه‌ای داریم که احیانا داخل دانشگاه یا فضای خارج از آن است که خب این مورد با دانش آموز بودن بچه ها همخوانی ندارد، چون در کشور ما مدرسه دختر و پسر ها از هم جدا هستند.
نکته سوم:
فضاسازی به شدت ضعیف است، از ابتدا تا انتهای داستان مهمترین لوکیشنی که داشتیم کتابخانه بود که حتی یک ذره توصیف درستی از آن وجود ندارد، ما فقط می‌دانیم نیما در این کتابخانه در پشت فلان میز نشسته بود، کتابخانه آسانسور دارد و حداکثر طبقه‌ای که آسانسور داشت هم طبقه چهارم بود و.... دیگر هیچ.
شما از خیابان، درختان، خانه شخصیت اصلی، از انباری که نگهبان بچه‌ها را گروگان می‌گرفت و می‌برد و.... حتی هیچ توصیفی نداشتید و آن وقت توقع دارید خواننده با متن ارتباط برقرار کند؟!
نکته چهارم:
متن با سرعت تند حرکت میکند، به نظر می‌رسد نویسنده دوست دارد سریعا موضوعی را تمام کنید در صورتی که شما باید آرام آرام با متن همراه شوید و به تدریج توصیفات و صحنه ها و کاراکترها را روی نقشه ذهنتان ردیف کنید.
توصیه منتقد:
روی فضاسازی و شخصیت پردازی همچنین فضاسازی و پردازش متن بیشتر در و بال بدهید، با اسلوب کمی ملایمت متن را بنگارید، مطمئن باشید عجله نویسی هدر دادن وقت است و اثر جذابی از شما برجای نمی‌گذارد.
2.میانه داستان
میانه داستان مثل آغاز همچنان سیر تندی دارد، همچنان فضاسازی قابل توجهی ندارد و شخصیت ها معرفی نمیشوند؛ مثلا آن جایی که مادر امید میاد که بنفشه رو با خودش ببره حتی ما دیالوگی از مادر امید نمی‌شنویم چه برسد به پر و بال دادن به شخصیت جدیدی که وارد داستان شده.
پس باز یادآوری میکنم به متن خودتون نگاه کنید:
«از روی ناچاری به مادرم زنگ زدم. ده دقیقه نگذشت که مادرم خودش را رساند. بنفشه سوار ماشین شد. کوله‌پشتی‌ام را به مادرم دادم و گفتم:
- مامان خودت به خاله سمیرا زنگ بزن. بنفشه برات تعریف می‌کنه چی‌شده. نگران نباش. من با علیم. شب میام خونه.
با سر تکان دادن‌های مادرم لبخندی زدم و به سمت کتابخانه دویدم.»
ببینید چقدر راحت مادر امید بدون سلام و علیک دختر را سوار می‌کند و راحت به پسرش اوکی می‌دهد و می‌رود؛ فضا به شدت مصنوعی و کتاب قصه‌ای است.
داستان شما از زمان احضار امید به سمت اتاق معاونت و صحبت او با آقای احمدی و مسلمی شروع می‌شود اما خب در اینجا هم چندان هیجانی به مسأله اضافه نمیکند و سیر داستان همچنان تند و بدون فضاسازی و کارکتر پردازی ادامه پیدا می‌کند.
توصیه منتقد:
- با حوصله بیشتر به فضا و کاراکترها پر و بال بدهید مثلا بگویید اطراف کتابخانه چه درختانی کاشته شده، یا شخصیت چه لباسی به تن کرده ( البته فقط جهت اینکه نشان بدهید در چه فصلی از سال هستبد، لباس یکی دو تا از شخصیت ها مشخص می‌کند که هوا سرد است یا گرم) ، بچه ها بیشتر علاقه مند به خواندن چه کتابهایی هستند مثلاً ما نمی‌دانیم حتی امید چه شکلی است، به خواندن چه کتابی علاقه دارد اصلا چند ساله است؛ ببینید بچه ها برای علاقه‌ای به کتابخانه میروند، از روی بیماری که نمی‌روند؛ پس از ذهنیات و علایق آنها بیشتر صحبت کنید، به شخصیت و روان آنها در متن توجه کنید.
این نکته را دقت کنید که متوسط خطوط نوشته شده در هر پارت حدود ۶۰ خط است و تعداد خطوط هر متن شما به زور به ۴۰ خط می‌رسد و این نشان می‌دهد که در ادای حق مطلب و پایان رساندن داستان عجله دارید که این عجله باعث یک سری مشکلات نگارشی شده که در ادامه شرح خواهم داد.
3.پایان داستان
از آنجایی که داستان پایان نیافته اما مطمئنم پایان داستان به دستگیری نگهبان و در نهایت مجازات او می‌انجامد و در نهایت امید به عنوان نخبه برتر انتخاب خواهد شد؛ چیزی که تصورش زیاد دور از ذهن نبود؛ سیر تند و فضا و کاراکترها به همین روال تا پایان داستان استوارند و در نهایت داستان بدون هیچ هیجانی تمام می‌شود.
البته به این نکته هم توجه کنید که در ژانر جنایی، اعمال جنایتکار است که بر داستان محوریت پیدا می‌کند.
توصیه منتقد:
لطفا با حوصله بنویسید همان چیزی که در میانه و آغاز داستان به آن اشاره کردم، کاری کنید خواننده در پایان داستان شوکه شود.
4.شخصیت‌پردازی
به شدت ضعیف
همان طور که در بالا اشاره کردم، شخصیت پردازی ضعیف بود، من فقط چهره نیما را در ذهن دارم و اصلا در مورد بقیه چیزی نمیدانم چون چیزی نگفتید که بدانم.
لطفا در متن خود کاراکترها را با توضیحاتی مختصر و توصیفاتی ترجیحا غیر مستقیم (در ادامه در موردش صحبت میکنیم) معرفی کنید، تا شخصیت کاراکترها را بیشتر بدانیم چون شخصیت آقای مسلمی، امید، سارا، نگهبان و .... درست معرفی نشدند، هیچ تصویری از چهره‌شان نداریم و یا حتی نمی‌دانیم در ذهن‌شان چه می‌گذرد حتی شخصیت‌ها با هم هیچ فرقی ندارند، شما فرض کن که داری یک فیلم میبینی هر بازیگر با دیگری از لحاظ نوع بیان دیالوگ و حتی رفتار با دیگری فرق دارد و این را ما از طریق اعمالشان متوجه می‌شویم، آنها در گریم با هم فرق دارند پس ما این را با حس بینایی درک می‌کنیم اما در متن یک داستان یا رمان این هنر نویسنده است که با هنر خود و خلاقیتی که به خرج می‌دهد شخصیت‌ها را بشناسد و بعد به خواننده معرفی کند، از ابزارهای مختلف استفاده و آنها را در متن خلق کند.
یک نویسنده خالق یک انسان جدید در صفحه کاغذ است پس خالق خوبی باشید.
توصیه منتقد:
مثل موارد بالا توصیه می‌شود بیشتر وارد روحیات شخصیت ها شوید و آنها را با اعمال و رفتاری که نشان می‌دهند معرفی کنید.

5.توصیفات
معمولا دو گونه توصیفات در متن استفاده می‌شود؛ توصیفات مستقیم و غیر مستقیم
توصیفات مستقیم توصیفات ساده‌ای هستند و بیشتر نویسندگان مبتدی از آن استفاده میکنند البته جزوی از توصیفاتی هستند که برخی نویسندگان در کنار توصیفات غیر مستقیم به کار می‌برند؛ البته توصیفات غیر مستقیم خیلی زیباتر، حرفه‌ای‌تر و جذاب‌تر هستند.
که شما در متن خود از توصیفات مستقیم استفاده کردید مثل:
  • پسری با موهای خرمایی فر و عینک گرد نیم‌فریم پشت آن
  • مردی با موهای کم‌پشت سفید
من توصیف غیر مستقیم در متن شما ندیدم؛ نمونه توصیف غیرمستقیم برای معرفی نیما میتوانید استفاده کنید به طور مثال به شیوه ذیل بود:
مثال: نیما عینک گرد فریم مشکی خود را از روی چهره برداشت و سپس کتابش را داخل کیف مشکی‌اش گذاشت؛ از جای که برخاست نزدیکم شد و از کنارم گذشت؛ تصویر موهای خرمایی‌اش که صورت سفیدش را قاب گرفته بود با بسته شدن درب آسانسور از مقابل چشمان کنجکاوم عبور کرد.
ببینید در مثال فوق ما فهمیدیم که نیما هم عینک میزند، فریم عینک او گرد و مشکی است، کیف مشکی دارد و موهای خرمایی؛ فهمیدیم او با امید دوست نبود چون از کنار امید بدون حرفی گذشت و سوار آسانسور شد و رفت.
نه خیلی متن را کش دادیم و نه خیلی تند از روی متن رد شدیم، خیلی مفید و ساده با بازی با کلمات نیما را به خواننده معرفی کردیم.

توصیه منتقد:
توصیفات غیر مستقیم توصیفات جذاب و مهمی به شمار می‌روند؛ بهتره در این زمینه بیشتر تمرین کنید و با کلمات بازی کنید تا بتونید توصیفات زیبایی بسازید.
توصیه میکنم چند تا عکس دانلود کنید و هر چه داخل عکس هست رو در ارتباط با آن بنویسید به گونه ای که متن با عکس در ارتباط باشد؛ با این روش میتوانید کلمات را با هم ترکیب کنید و توصیفات جذاب را در متن خود اضافه کنید.
 
🟠ارکان های پایانی
1.ایده
همان طور که در بخش نقد عنوان گفتم؛ احیانا در کتابخانه اتفاقی می‌افتد که قبلاً در زمان‌های هم نام با داستان شما اتفاق افتاده پس ایده شما نپخته و کمی تکراری بود؛ حتی من پایانش را تصور کردم و نظرم را در مرود پایان برای شما شرح دادم.
توصیه:
هیجان و ماجراجویی هر چه بیشتر در متن شما وارد شود هم کنجکاوی را افزایش می‌دهد هم متن را از سادگی در میآورد و هم ذهن خواننده را برای خواندن آماده می‌کند.
2.توصیه منتقد
توصیه می‌شود جهت ایده‌پردازی بهتر رمان‌های بیشتری مطالعه فرمایید؛ متن شما هم دارای ایرادات نگارشی و هم ایرادات جزئیاتی زیادی دارد که باید با تمرین و مطالعه بیشتر پخته و منسجم شود.
میتوانید از رمان‌های نویسندگان معاصر خودمان که هم دوره‌ای هستیم شروع کنید، آثار خانم های عیسی زاده، پور اصفهانی، نقیبی، تات شهدوست و... حتی خانم‌های که در انجمن فعالیت میکنند را مطالعه کنید اما اگر میخواهید آثار پیشرفته تری ارائه کنید بیشتر رمان بخوانید و با عکس و تصویر تمرین کنید؛ یا از یک واژه استفاده کنید و آن را در جمله‌ای که می‌سازید قرار دهید این به نوشته شما بیشتر کمک می‌کند.
البته چند توصیه مهم دیگر دارم که جزو اشکالات نگارشی شما محسوب می‌شوند در ذیل به طور کامل برای شما شرح داده‌ام:
❇️مشکلات نگارشی
» غلط املایی ممنوع
-کردی از آن‌طرف در را باز کرد.×
- مردی از آن‌طرف در را باز کرد.✓
یا
  • بله سمت راه‌پله دویدم×
  • به سمت راه‌پله دویدم✓
یا
  • توجیه×
  • توجیح✓
یا
  • کت توسیش×
  • کت طوسی‌اش✓
یا
  • عصاب‌خوردی×
  • اعصاب‌خوردی✓
یا
  • ببین امید معاونت کتابخونه می‌خواد ببینمت.×
  • ببین امید معاونت کتابخونه می‌خواد ببینتت.✓
یا مشکلاتی از این قبیل
- پسری همراه من سوار من× آسانسور شد.×
-پسری همراه من سوار آسانسور شد.✓
»رعایت نیم فاصله
  • بی حال×
  • بی‌حال✓
یا
  • میخواستم×
  • می‌خواستم✓
» رعایت فاصله
البته بعضی موارد هم هست که نیم فاصله نمی‌گیرند و باید بهشان توجه کرد مثل همین موردی که در متن شما دیده شد:
  • قدم‌به‌قدم×
  • قدم به قدم✓
یا
  • بجای×
  • به جای√
یا
  • نتونستم کاری براشون بکنهو×
  • نتونسته کاری براشون بکنه و✓
» در بعضی موارد که یک جمله با جمله بعد کامل میشود یا به نوعی با جمله بعد تکمیل و معنا می‌آید به جای استفاده از کاما از نقطه ویرگول استفاده کنید:
  • داخل که شدم، نگهبان کتابخانه مثل هر روز برایم دست تکان داد.×
  • داخل که شدم؛ نگهبان کتابخانه مثل هر روز برایم دست تکان داد.✓
»برخی کلمات دارای ضمیر اتصالی ام به جای یم یا اش به جای یش هستند که رعایت این مورد برای مونولوگ‌هایی که لحن ادبی دارند زیباتر و شکیل‌تر است مثل همین موردی که در داستان شما یافت شد:
  • هم‌کلاسیم×
  • هم‌کلاسی‌ام✓
یا
  • کت توسیش×
  • کت طوسی‌اش✓
یا
  • اصلا زنده‌ن×
  • اصلا زنده‌ان✓
یا
  • من با علیم.×
  • من با علی‌ام✓
یا
  • صمیمیش×
  • صمیمی‌اش✓
یا
  • همش×
  • همه‌اش✓

» زیبا نویسی
بهتر بود جمله زیر را به صورت بهتری میتوشتید:
- نگاهش که کردم دیدم علی است. هم‌کلاسیم.×
اینگونه نوشتن نه تنها به زیبا نویسی لطمه زده بلکه از علائم نگارشی مثل نقطه به طور بی‌رویه استفاده کردید؛ بهتر بود بنویسید:
نگاهش که کردم دیدم هم‌کلاسی‌ام علی است.✓
یا
  • ببین پیش دوستانم نبوده.×
  • ببین پیش دوستانمون هم نبوده.✓
یا
بهتر نبود جمله زیر رو به شکلی که اصلاح کردم بنویسی؟!
  • تو آروم باش الان×
  • الان آروم باش✓
» استفاده مناسب از علائم نگارشی
در متن شما به طور بی‌رویه از علائم نگارشی نقطه استفاده شده است میتوانید با نوشتن مناسب متن از وقوع حملات بی‌رویه نقطه ها در متن جلوگیری کنید مثلا:
- دکمه را فشردم. در آسانسور بسته شد.×
اینجا میتوانید از کلمه «سپس» بین دو جمله استفاده کنید تا جمله بهتر شود ببینید:
- دکمه را فشردم سپس در آسانسور بسته شد.✓
یا
  • همراه علی سمت مانتو آبی قدم برداشتم. می‌شناختمش×
  • همراه علی سمت مانتو آبی که می‌شناختمش قدم برداشتم ✓
یا
- با این حرفش همه دخترها مرا هو کردند×
بهتر بود با یک مونولوگ بهتر واکنش دخترها را نشان می‌دادید، مثلا می‌گفتید:
- با این حرفش بقیه با نیم نگاهی مخلوط با تمسخر خیره‌‌ام شدند و مابقی نیز صدایشان را بلند کرده و با اشاره به من، نگاه دیگران را با آواز بلند «اووووو» به سمتم می‌کشاندند.✓
» رعایت فاصله پس از اعمال علائم نگارشی مثل کاما، نقطه ویرگول و....
» بعضی جملات رو نمی‌فهمم مثل جمله ذیل:
- داشتم به کیف‌های کتاب‌های*روی میز نگاه می‌کردم که دستی روی شانه‌ام نشست.×
» ضمایر را به درستی وارد کنید:
  • چشمانم را به زمین دوخته بودم و تمام اتفاقات در آن اتاق برای* مرور شد×
  • چشمانم را به زمین دوخته بودم و تمام اتفاقات در آن اتاق برایم مرور شد✓
» دقت در لحن گفتاری در دیالوگ‌ها: ببینید وقتی که دو نفر با هم حرف می‌زنند اون یکی میخواد در مورد سال صحبت کنه نمیگه سال ۱۳۸۵ میگه سال ۸۵ .
کامل گفتن عدد و رقم در مونولوگ‌ها رواج دارد و در دیالوگ‌ها کاراکترها راحت‌ صحبت می‌کنند البته اینگونه نوشتن لطمه‌ای به داستانتان وارد نمی‌کند اما آن را کمی از واقعیت جدا می‌کند.
ببین توی این جمله «آقای مسلمی از سال ۱۳۸۵ دارن اینجا کار می‌کنند. از خود بنده هم قدیمی‌ترند. فکر می‌کنم سال ۹۱ یا ۹۲ بود که بعد گم شدن یکی از بچه‌ها» اولش این نکته رعایت نشده ولی بعدش خودت که با متن راحت شدی نکته رو رعایت کردی.
» ممنوعیت پرش لحن
در جایی از متن که دیالوگی از آقای احمدی بود پرش لحن دیدم، ببینید لحن مونولوگ‌ها ادبی و دیالوگ‌ها محاوره است، پس توی دیالوگ لازم است افعال وارد فضای ادبی بشوند؛ به موارد ستاره دار توجه کن مثلا:
«حتی یکی دوبار چند نفر دستگیر شدند* و اتهام خودشون رو پذیرفتند*؛ ولی گم شدن بچه‌ها ادامه داشت.»
البته در بعضی موارد پرش لحن محاوره معاصر و محاوره قدیم دارید مثلاً در جایی گفتید «درسشون رو بخونن.» که این را اینگونه هم می‌توانستید بنویسید « درسشونو بخونن.»
البته نوشته اولتون هیچ ایرادی ندارد ولی در پارت بعد شما به جایی که مثل بالایی متن رو ادامه بدید متن را به صورت ذیل نوشتید:
«کتابخونه فعالیتشو از دست نده»
ببینید اگر این مشکلات رعایت بشه متن منسجم و منظمی دارید و خواننده از خواندن متن لذت بیشتری می‌برد.
» تند ننویسید
تند نویسی با مشکلات زیر رو به روست:
-بچه.ها را می‌شناختیم و از روابطشان باخبر بودیم. ورود من و با اصرار آقای احمدی پذیرفته شد×
- بچه‌ها را می‌شناختیم و از روابطشان باخبر بودیم؛ ورود من با اصرار آقای احمدی پذیرفته شد✓

3.سخن منتقد
داستان شما میتواند شروع تحولی عظیم در کارنامه کاری شما رقم بزند اما لازمه این شکوه عظیم، مطالعه مکرر و ممارست و تمرین مداوم است و من به عنوان منتقد از شما میخواهم از نقد صریح بنده نارضایتی نداشته باشید و اگر مشکلی در ادامه نوشتن پیدا کردید لطفاً مطرح کنید تا مشکلات مرتفع شوند.
به امید موفقیت روز افزون شما
منتقد: زینب هادی مقدم
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: ZeinabHdm
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 5)
عقب
بالا پایین