پاورقی تاریخ ایران باستان خلاصهای است از کتاب سه جلدی «« تاریخ ایران باستان»» اثر استاد حسن پیرنیا.
این پاورقی خلاصهای از تاریخ سرزمینم را نشان میدهد و از اولین جلد این کتاب به تشریح چگونگی شکلگیری تمدن این کشور میپردازد.
امیدوارم تلاش من برای بیشتر دیده شدن گذشته این سرزمین مثمرثمر قرار بگیرد.
مادیها مردمانی بودند آریانی نژاد، که در اوایل قرن هفتم یا هشتم ق.م دولت ماد را تشکیل دادند.تاریخ دقیقی از حضور مادها در فلات ایران مشخص نیست اما طبق مستندات و شواهد تاریخی تیگلات پالَسر اول که در حدود 1100 ق.م سلطنت داشته، به سرزمینهایی از فلات ایران که بعدها جزو سرزمین مادها محسوب میشده لشگر کشی کرده و حتی از زاگرس و یا کوههای کردستان نیز گذشت، هرچند در نوشتههای باستانی این پادشاه اسمی از مادها ذکر نشده و فقط به دلیل کشفیات تاریخی میتوان نتیجه گرفت که سرزمینهایی که تیگلات تصرف کرده سرزمین آینده مادها بوده است.
پس از تیگلات، شلم نصر دوم در 844 ق.م به " نمری " که کردستان امروزی محسوب میشه وارد شد، این سرزمین ها تا مدت های طولانی در اختیار بابلیها بود و پادشاهی بنام مردوک مَوّدَیک داشت.پس از حمله آسوریها (شلم نصر دوم) مردوک فرار کرد و خزانه و اموالش به دست آسوریها افتاد.شلم نصر شخصی از تبار کاسیها را به نام " یانزو " به فرمانداری این سرزمین قرار داد، پس از مدتی یانزو سرکشی کرد و یاغی شد و بر علیه شلم نصر قیام کرد، پادشاه آسوری در سال 838 ق.م به نمری لشگرکشی کرد، شورش یانزو را درهم کوبید و شورشیان را به جنگل راند ولی یانزو فرار کرد و به سرزمین های مجاور گریخت، شلم نصر بلافاصله به سرزمین های کناری نمری یعنی پارسوا (یا پارسواش) رفت و 28 امیر یا پادشاه را شکست داد و اسیر کرد بعد از آن به آمادای و خرخار (احتمالا کرمانشاه امروزی بوده) وارد شد و در نهایت یانزو را اسیر کرد و به آسور برد. در اینجا برای اولین بار اسم مادیها در کتیبههای آسوری ذکر شده و دیگر در آن تردیدی نیست که در این کشفیات مقصود از آمادای همان مادیها هستند چرا که بعدها هم سلاطین آسور در کتیبههای خود مادیها را به این اسم نامیدهاند.در کتیبه های تاریخی از شمسی اداد (جانشین شلم نصر) اسم مادیها آمده و گفته شده مملکت آنها را تسخیر و از مادها باج و خراج گرفته است. با توجه به تعدد حملات و باج و خراج و غارت سرزمین های مادها و همچنین تعداد زیاد اسرا و غنایم بیشماری که ذکر شده معلوم میشود که سرزمین مادها آباد و حاصلخیز و پرجمعیت بوده است .
مادها در مرز نابودی
در 810 ق.م ادادنیرای سوم به ماد لشگر کشید و سرزمینهای غربی فلات ایران را تصرف کرد. " تمورامات " همسر ادانیرا را شاهزاده بابلی نامیدهاند و تصور میشود شاید " سمیرامیس " ملکه داستانی آسور همین زن بوده است. تیگلات پالَسر چهارم در 744 ق.م به سرزمین نیاکان ما حمله کرد و قبایل نامتحد مادها را به سبب اختلافات درونی بسیار، یکی پس از دیگری شکست داد و سرزمینهایی از مادها را که به سرزمین آسور نزدیکتر بود به کشور خود اضافه کرد در این حمله بیش از 60.000 اسیر و غنایم بسیار از جمله گاو و گوسفند و قاطر و شتر به کالاه پایتخت آسور برد. بعد از مدت کوتاهی یکی از فرماندههان آسور از ماد گذشت و به کوه لاجورد (دماوند کنونی) رسید، آسوری ها اینجا را آخر دنیا تصور کردند و سردار فاتح را مورد احترام بسیار قرار دادند چنانکه برای استقبال از وی تمام بزرگان و فرماندهان آسور حضور داشتند.
در 737 ق.م سرزمین مادها درمعرض حملات و غارت آسوریها قرار گرفت به طوری که مردم سرزمین نیاکان ما وسایلی برای زندگی عادی هم نداشتند در این حملات حتی سرزمینهای دور مادها که به عنوان پناهگاه اهالی و بزرگان ماد بود هم در امان نماند و عده بسیار زیادی از مردم اسیر شدند
" دَیا اُکو " معجزه خداوند، یا موسی مادها
سارگِن دوم در 722 ق.م به جنگ فلسطینیها رفت، آنها را شکست داد و سامره را تصرف کرد و عده بسیار زیادی از مردم بنی اسرائیل را اسیر کرده و چنانکه در تورات آمده است آسوریها اسرا را به شهر های کالح و خابور (بر نهر جوزان) و شهرهایی که تیگلات پالَسر چهارم از سرزمین های مادها تصرف کرده بود برد.
سارگن دوم چند سال بعد به سرزمین " مَنّای " که در آذربایجان کنونی و در طرف جنوبی دریاچه ارومیه بود و با مردم ماد دوستی و قرابت داشتند حمله کرد و پادشاه آنها به نام دَیا اُکو را اسیر کرد، دَیا اُکو بر خلاف روش آسوریها با اینکه اسیر شد، کشته نشد و زنده ماند و به محلی بنام " حماة " تبعید شد. طبق مدارک تاریخی بسیاری از محققان " دَیا اُکو " را با نخستین شاه مادها که هرودوت ( تاریخنگار یونانی) اسمش را " دیوکِس " نامیده یکی میدانند، این برداشت هم از نظر شباهت اسمی این دو و هم از این جهت که آسوریها سرزمین دَیا اُکو را در ماد بعد از تبعید او به شام بیت دَیا اُکو، یعنی خانه دَیا اُکو نامیدند متصور شده است. پس از این واقعه 22 نفر از پادشاهان ماد در مقابل پادشاه آسوری زانو زده و سوگند وفاداری خوردند.
در کتیبههای آسوری دیده شده که در حین سلطنت سارگن دوم یعنی بین سالهای 722 تا 701 ق.م پسر او " سناخریب " والی آسوری در یکی از سرزمینهای شمالی، به پدرش نامه مینویسد و اذعان میکند: مردمان بسیاری از جانب شمال به مملکت " وان " حمله میکنند و " ارگیشتی دوم " پادشاه وان به زحمت در مقابل آنها مقاومت میکند آسوریها آنها را " گامیرا " تورات این مردم را " جومَر " و مورخین یونانی آنها را " کیمیری " مینامیدند. ظهور این مردمان شجاع و قوی و سلحشور که از دریای آزوف و از راه قفقاز به حوالی فلات ایران آمده بودند چنان ترسی بر تن آسور انداخته بود که تورات هم این ترس را در کتاب اول باب پنجم به وضوح نشان داده است. گامیراها از مردمان آریانی بودند، هرچند حضور مادها قبل از گامیراها به سرزمینهای فلات ایران انجام شده بود.
سرزمین وان با فرماندهی مدبرانه و درست " ارگیستی " پادشاه خود که به توسعه و پیشرفت استحکامات دفاعی وان همت گماشت در مقابل حملات گامیراها ایستادگی کرد و باعث شد مردم گامیرا به دو دسته تقسیم شوند یک دسته به آسیای صغیر رفته و دسته دیگر به سمت جنوب روانه گشتند. ولی در کمال تعجب آسوریها از خشم و حمله آنها در امان نماندند. در 672 ق.م سلطنت " آسور حیدین " که خود فاتح مصر و تمام آسیای غربی و حکمران مطلق سرزمین های آسور بود از ترس گامیراها بر خود میلرزید و از خدایان آسور درخواست کمک میکرد.
آسور حیدین در ابتدا به خاطر اختلافات و جدایی بین قبایل آریانی پیروزیهایی به دست آورده و حتی تا دامنه کوه دماوند پیشروی کرد ولی این پیروزی ها دوامی نداشت و با متحد شدن قبایل آریانی از جمله مادها، گامیراها، مانیها و سکاها متحمل شکستهای زیادی شد.
حمله به قلعه کیشاشُو –اولین نبرد قبایل متحد و پادشاه آسور
کشات ریت (طبق شواهد تاریخی نام یکسان پادشاهان مادیها بوده است) با سربازانی متشکل از مادها، سکاها، مانیها و گامیراها به قلعه کی شاشو که در سرزمین پارسوا واقع بود حمله ور شده، در این نبرد فرماندهی مادیها با " مامی تیارش " هدایت دو لشگر از سکاها با " سپاکا " و دوساننا " بود، پس از محاصره قلعه، آسور حیدین که قدرت و صلابت نیروهای متحد آریانی را دیده بود از در صلح درآمد و با مذاکره امید به آتش بس داشت ولی کشات ریت که خود را در موضع بالاتر و قدرتمندتر میدید پیشنهاد پادشاه آسور را نپذیرفت و در نهایت جنگی سخت میان آنها درگرفت، آیا آسور حیدین شکست خورد ؟ خیر!!! در کمال تعجب و شگفتی سپاه آسور سربازان کشات ریت را درهم کوبیدند و این شکست سخت باعث از بین رفتن اتحاد قبایل آریانی شد. آسور حیدین بلافاصله پس از این پیروزی با ازدواج دختر خود با بارتاتوی پادشاه سکاهایی که در آذربایجان بودند موافقت کرد این اتحاد باعث شد گامیراها به سمت آسیای صغیر رهسپار شوند.
دیوکِس – اولین پادشاه سرزمین مادها
دیوکِس پسر فرا اُورتس، یک دهقان بود که در روستا زندگی میکرد این شخص به سبب کفایت و عدالتخواهی طرف مشورت و مشاوره مردم روستای خود و روستاهای اطراف بود و مردم مشکلات و محاکمات خود را نزد وی میبردند. بعد از مدتی دیوکِس به بهانه اینکه رفع مشکلات مردم او را از انجام امور شخصی دور کرده از کار قضاوت در میان مردمش کناره گرفت. بعد از کنارهگیری وی دزدی و اغتشاش و مشکلات در میان روستاها بالا گرفت و به همین سبب مردم در جلسهای که بین خود تشکیل دادند تصمیم گرفتند برای اداره امور از میان خود یک پادشاه انتخاب کنند.به واسطه زحمات و برنامه ها و تصمیمات و زمینههایی که دیوکِس در طی قضاوت خود انجام داده بود همگی رای به انتخاب وی به عنوان پادشاه دادند.از اولین اقدامات دیوکِس انتخاب محافظین برای خود و خانواده و دستور ساخت شهری در همدان امروزی بود. این شهر دارای هفت قلعه بود که دیوار هر قلعه درونی با دیوار قلعه بیرونی مشرف بود و آخرین دیوار بر تمام دیوارها مسلط بود. کاخ سلطنتی و خزانه در آخرین قلعه درونی واقع شده بود و هر هفت دیوار به یک رنگ مزین شده بود. دیوارها از دیوار بیرونی به ترتیب سفید، سیاه، سرخ تند، آبی، سرخ باز، سیمین و هفتمین دیوار درونی زرینگونه بود، اینگونه رنگ آمیزی در بابل علامات سیارات سبعه میدانستند و برج معبد معروف " بیرس نمرود " در بابل به همین رنگ ها، رنگ آمیزی شده بود.در اقدامات بعدی دیوکِس مراسمی برای پذیرایی مقرر داشت، برای تقدیم عرایض مردم دیگر مستقیم با شاه ملاقاتی صورت نمیگرفت، مردم باید ابتدا درخواست های کتبی خود را به فردی که معین شده بود میرساندند و سپس وی عرایض را به شاه رسانده وی بررسی و دستورات لازم را در زیر آن صادر و دوباره فرد معین شده آن را به دست درخواست کنندگان میرساند. در طول صدارت دیوکِس به سبب درگیری آسوریها با بابلیها و عیلامیها و به سبب پرداخت به موقع خراج از حمله آسور در امان ماند.
بعد از اولین پادشاه مادها دیوکِس فرزند او " فرورتیش " بر تخت نشست در ابتدا سیاست پدر خود را سرلوحه قرار داد و باج و خراج را به موقع به آسور میرساند ولی در خفا سرزمینهایی که در زمان پدرش به ماد ملحق نشده بودند به کشور ضمیمه کرد، پس از آن سرزمین پارس را به اطاعت از خود وادار کرد، سپس قسمتهای دیگر فلات ایران را به زیر بیرق خود درآورد. در سال 645 ق.م که پادشاه آسوری، آسوربانی پال تازه از جنگ با عیلام و بابل فراغت یافته بود و در عیش و نوش بود، فرورتیش از تمکین آسور سرباز زد و قیام کرد. فرورتیش با اینکه مادها و پارسیها و قسمتهای مختلف فلات ایران را متحد کرده بود اما غافل از این بود که سربازان ناآزموده وی در مقابل نیروهای ورزیده و جنگ دیده و کارآزموده آسور توان مقاومت و مقابله را ندارند، فرورتیش در 22 سال حکومت موفق خود تنها یک اشتباه داشت و آن حمله به آسور بدون تفکر و تعقل بود، در پی حمله مادیها به آسور، سپاه مادها تار و مار و فرورتیش کشته شد.
هووَخشَتَر - سیاست تعظیم- آموزش و تعلیم
محققان و تاریخ نویسان دربین سالهای 633 تا 585 ق.م و 48 سال پادشاهی هووَخشَتَر او را پادشاهی سیاستمدار معرفی کردهاند چنانکه نظیر این مرد در بین پادشاهان کمتر دیده شده بود، هووَخشَتَر بلافاصله دست به اصلاحات بنیادی در نیروهای نظامی و آموزش آنها زد، سپاه کماندویی و چریکی مادها را به طریق نیروهای نظامی آسور، منظم و آموزش داد پیاده نظام را مسلح به کمان و شمشیر کرد، سواره نظام را به تیراندازان ماهر تبدیل و همچنین آنها را به اسبهای معروف خود یعنی " نسا " مجهز کرد. بعد از تکمیل پروژه آمادهسازی و ساماندهی نظامی، هووَخشَتَر به آسور حمله کرد، در حمله اول آسوریها به شدت مقاومت کرده و نیروهای مادیها را عقب راندند ولی در حمله دوم سپاه مادیها بالاخره سردار وقت آسور را شکست داده، از مرز آسور برای اولین بار عبور کرده و نینوا پایتخت آسور را به محاصره درآوردند. هووَخشَتَر چون میدانست این محاصره سخت و طولانی و طاقت فرسا است دستور داد نیروهایش جلگه های حاصلخیز آسور را غارت کرده و خراب کنند چرا که قصد داشت سلسله آسور را به سبب ظلمی که بر مردمشان روا داشته بود در این حمله بزرگ و یکبار برای همیشه نابود کند، در آخرین روزهای مقاومت نینوا پایتخت آسور ناگهان خبر حمله سکاها به آذربایجان و سرزمینهای مجاور آن به گوش هووَخشَتَر رسید، وی چاره ای جز رها کردن محاصره نینوا و دفاع از سرزمین خود نداشت، دست از محاصره برداشت و سپاه خود را به سمت کشور بازگرداند، در نزدیکی دریاچه ارومیه با نیروهای سکاها مصاف داد و شکست سختی خورد و به اجبار شرایط سنگین آنها را پذیرفت، سکاها سرخوش از شکست آسور به دست مادیها و شکست فاتح نینوا به دست خودشان و اطمینان از اینکه نیرویی توان مقابله و مقاومت در مقابلشان را ندارد از سرزمینهای شمال غربی ایران، بخشی از سرزمینهای آسوری ها، مملکت وان و کاپادوکیه گذشته یکی پس از دیگری غارت کرده و همگی را ویران کردند.
میهمانی سرخ
در طی حدود 28 سال تاخت و تاز سکاها در فلات ایران و در سرزمین مادها، هووَخشَتَر باز سیاست سکون و آرامش را در پیش گرفت و باز هم به تجهیز نیروها و آموزش آنها پرداخت و نیروهای خود را آماده رزمی بزرگ کرد، در این مدت سکاها با اینکه از مادیها و سایر ملل باج و خراج بسیار میگرفتند ولی باز هم در مناطق مختلف دست به تاراج میزدند، در اوج این حملات و باجگیری سکاها، هووَخشَتَر پیکی با هدایا برای " مادییس " پادشاه آسوری که پسر بارتاتوی بود فرستاد، وی و سپاه عظیمش را به مهمانی بزرگی دعوت کرد، مادییس و سران اصلی و نزدیکان وی را در حالت مستی کشت و میهمانی را به سرخی سکاها مزین کرد. پس از کشتن پادشاه سکاها به سپاهشان حملهور شد و آنها را تار و مار کرد و از سرزمین مادها بیرون راند.
هووَخشَتَر پس از شکست دادن سکاها باز به اجرای خیال دیرین خود پرداخت یعنی شکست آسور و نابودی سلسله آنها.سلسله آسور در نیمه قرن هفتم ق.م و حدودا چهل سال قبل از انقراض به اوج قدرت و اقتدار خود رسیده بود چرا که دولت عیلام دشمن قدیمی آنها نابود شده، مملکت وان جرات حمله به آسور را نداشت و قدرت حکومت مادیها پس از جنگ با سکاها تحلیل رفته، اختلافات و مناقشات بین قبایل مختلف با سیاست آسوریها بینشان رواج داشت تا با یکدیگر بر علیه آسور متحد نشوند، سردار آسوری یعنی آسوربانی پال دختر خود را به سردار سکاها داد تا آنها را از حمله به خود منصرف کند، با دسیسه در مصر و لیدیه تا مدتی اوضاع را آرام نگه داشته بود ولی آتش زیر خاکستر زبانه کشید.
ابتدا دولت لیدیه به مصر کمک کرد تا " ساخلو " سردار آسوری را از مصر بیرون کند. دولتهای دیگر چون از این امر واقف شدند دیگر اطمینان داشتند که آسور شکست ناپذیر نیست. دشمن قدیمی آسور یعنی بابل به واسطه تمام ظلمهایی که این سلسله بر آنها روا داشته بود منتظر فرصت مناسبی بودند تا تلافی کنند، حاکم آسور " نبوپالاس " در بابل که از قرار خودش بابلی بوده، یاغی شده و به قصد تصرف بین النهرین جنگ با آسوری ها را شروع میکند، مقاومت آسوری ها به حدی بود که نبوپالاس به اجبار دست کمک به هووَخشَتَر پادشاه مادها و دشمن موروثی آسور دراز میکند، هووَخشَتَر که خود به دنبال فرصتی برای انتقام بوده فرصت را مغتنم شمرده با بابلیها متحد میشود و صد البته که مشخص است بعد از ناتوانی حکومت بابل در حمله به آسوریها، مادها قدرتمندتر بودند و در نهایت کار آسور را یکسره کردند، نکته قابل توجه ذکر اسم " نرگال " در یکی از کتیبههای بجا مانده از نبوپالاس است که مشخصا به این نکته اشاره دارد که بیماری همچون طاعون در بین آسوریها رواج یافته بود که این امر هم به انقراض سلسله آسور که قدرت بلامنازع آسیای غربی بود کمک کرد. با توجه به کشفیات بدست آمده نابودی نینوا پایتخت آسور در یکی از سال های " 607 یا 606 یا 605 ق.م اتفاق افتاده است، نینوا که زمانی پایتخت تمام آسیای غربی و یکی از بزرگترین شهرهای آن دوران بود چنان زیر و زبر شد که جز خرابههایی از آن باقی نمانده بود، سرزمین آسور پس از این ویرانی و شکست دیگر کمر راست نکرد و در تقسیم بین فاتحین نبرد به مادها رسید و چه پایانی زیباتر از این برای مادها که به آن جامه عمل پوشاندند.