"دَر آغـــوشِ قـٰـابِ عکــسِ تـَـک نـَـفـَرِه"

"انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان"

خوش به حال قاب عکس ها
آن ها که شُغلشان
در آغو*ش کشیدنِ
عکس های
توست...

لطفا در این تایپک پستی ارسال نکنید^^
 
آخرین ویرایش:
بیا باور کنیم
عشق های گران
در رمان های ارزان
کنار ‌خیابان‌ها
فروخته ‌شدند

و تمام شد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نخند جانم...
نخند...
آدم دست و پایِ دلش ...
میانِ چالِ گونه ات می شکند...
تو نخند..
می ترسم نقاش ها ...
لبخندت را نقاشی کنند...
عکاس ها لبخندت را ثبت کنند...
شاعرها از لبخندت غزل بگویند...
نویسنده ها کتابت کنند...
بعد منِ دست و پا شکسته ...
چطور با یک شهر رو به رو شوم...؟!
رحم کن...

یواشکی بخند ،فقط برای من...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
با لباس آبى از من بيشتر دل ميبرى
آسمان وقتى كه ميپوشى كبوتر مى شوم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شده یڪباره ڪسی قلبِ شما را بدرَد
باز هم قلبِ شما ، درد و بلا را بخرد
پشتِ هم خُرد شود ، خسته شود ، ول نڪند
مُرده شور ، این دلِ بی غیـرتِ ما را ببرَد
پیش ِ چشمِ همه از خویش یَلی ساخته ام

پیش ِ چشمانِ تو امّا سپر انداخته ام ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
روسری سر کن و نگذار میانِ من و باد
سرِ آشفتگیِ مویِ تو دعوا بشود . . .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دست هایت را که گُم کردم؛
به دیوارها آگهی زدم:
از یابنده تقاضا می کنم بمیرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گناه رفتہ در چشمم،
به گمانم خدا دارد فوت میکند، این اشک ها بی‌دلیل نیست..!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تخمین زده ام بعدِ تو با این غمِ سنگین
فوقش دو سه ساعت، دو سه شب زنده بمانم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین