ساسانیان با گزیدن دین مزدیسنا به منزله دین رسمی كشور، دیگر دینهای مردمی را ممنوع كردند و در دربار ساسانی روحانیون نقشهای مهمی به عهده گرفتند. در این دوره باورهای آیین نامه ای جای سخنان ساده و استوار زرتشت را می گیرد. شگفت انگیز است كه مانند هخامنشیان، در دوره ساسانیان نیز اشاره ای مستقیم به شخص زرتشت نمی شود. در این زمان اهورامزدا به شكل پیكر كنده آدمی دیده می شود.
اردشیر اول نخستین سنگ نگاره ساسانی به همراه اهورامزدا را می نگارد. درمجلس دیهیم ستانی اردشیر دوم در تاق بستان، میترا را نیز می بینیم كه در پشت سر شاه ایستاده است. همچنین در مجلس دیهیم ستانی خسرو پرویز در تاق بستان، آناهیتا هم دیده می شود. ساسانیان با آمیختن دین با سیاست، دین را از هنجاری فردی به مهمترین كار و تفکر مردم تبدیل کردند، یعنی برای هر كاری كه از انسان سر میزد، امر و نهی داشتند.
تندیس آناهیتا از گچ- حاجی آباد فارس- سده 4 میلادی- ساسانی- موزه ملی ایران
در این دوره كار روحانیون و موبدان بالا می گیرد و شخصیتی مانند کردر پا به عرصه میگذارد و در همین دوران است كه زروانیسم، مانویت و مزدكیسم رشد می کنند و حتی بسیاری از فرماندهان و شاهزادگان را مطیع خود می کنند. در زمان ساسانیان معابد آناهیتا و آتشكده های بسیاری در سراسر ایران ساخته شد و طبری تعداد هیربدانی كه در زمان خسرو پرویز در آتشكده ها كار می کردند را 12000نفر شمرده است. در میان دهها ایزدی كه در ایزدكده ساسانیان وجود داشت، بهرام از همه محبوبتر بود و آتش آتشكده ها به او تعلق داشت.
سرانجام اسلام به دین زرتشتی ساسانی غلبه می کند و قوانین دست و پا گیر دینی حكومتی زرتشتی آن زمان جای خود را به قوانین ساده اسلام می دهند كه در آن همه با هم برابرند. مردمان یكتا پرست ایران، سادگی در دین را به دین طبقاتی ترجیح می دهند - البته از نفرت و برندگی شمشیر اعراب در زمان حمله آنان به ایران و باور برتری عرب به عجم نباید چشم پوشید.
آنها در بابل و شرق فرات زندگی می کردند و در برخی شهرهای مركزی فلات ایران نیز جماعتی از آنها دیده می شد. زراعت و تجارت كار عمده آنها بود. رییس آنها راس الجالوت نام داشت كه پس از انتخاب، اورا به تایید شاه می رساندند. مادر نرسه یهودی بود و همسر یزدگرد اول به نام شوشین دخت نیز یهودی بود. او یهودیه اصفهان را تاسیس كرد. در زمان پیروز در پی درگیریهای یهودیان اصفهان با موبد زرتشتی، قتل عام وسیعی از آنها در اصفهان توسط سربازان حكومتی صورت گرفت.
صابیین
آنها پیرو یحیی پیامبر و از شام و اردن به ایران آمده بودند. لباس سفید داشتند و در كنار آب سكنی می گزیدند. صبی به عبرانی به معنی سیاره است. آنها به حركت سیارات بسیار توجه می کردند به همین دلیل صابیین نامیده شدند. مرتبا غسل می کردند و ملایك را واسط خدا و انسان می دانستند و مقام خدا را بالاتر از آن می دانستند كه انسان بتواند مستقیما با او رابطه بگیرد. شغل بیشتر آنها گله داری و چوپانی بود.
مانویان
پدر مانی به نام پاتك از اهالی همدان و مادرش به نام مریم اشكانی بود. خود مانی در بابل متولد شد. او خود را پیامبر بابل معرفی كرد و خود را فارقلیط نامید كه عیسویان عقیده داشتند بعد از معراج حضرت مسیح خواهد آمد.
مانی رسالت خود را از 15سالگی شروع كرد و با اجازه شاپور اول توانست در تمامی سرزمین ایران به سفر بپردازد و مردم را به دین خود دعوت كند. دو برادر شاپور، مهرشاه حاكم بابل و پیروز حاكم شرق نیز به او گرویدند. او در روز تاجگذاری شاپور كتاب شاپورگان را در مورد معاد و مبدا به شاپور هدیه داد. زمانی كه فرزند شاپور در آغو*ش مانی جان سپرد، شاپور بر او خشم گرفت و او به آسیای مركزی فرار كرد. در زمان بهرام اول به ایران بازگشت و روحانیون زرتشتی او را دستگیر و محاكمه كردند و جان او را گرفتند. سی سی نوس جانشین او شد ولی او نیز ده سال بعد كشته شد. پیروان مانی را صدیقون و سماعون خوانند. صدیقون همسر نمی گیردند. كتابهایی كه از مانی میشناسیم عبارتند از انجیل زنده، خزانه زندگی، كتاب رموز، كتاب غولان، مكاتیب، شاپورگان، كوان جمع كو. همچنین در تورقان تركمنستان، غارهای توین هوانگ و خوچو در چین و در فیوم مصر نوشته هایی مربوط به مانی كشف شده است.
مسیحیان از آربل و سرزمینهای شرق دجله وارد ایران شدند. امپراتور روم با آنها بد رفتاری می کرد و آنها به ایران پناهنده شدند. در زمان شاپور در كركوك اسقف نشین داشتند. آنها به مرور دارای بیست اسقف نشین در ایران از جمله در فارس شدند. مدرسه ای در شهر الرها در غرب فرات داشتند كه بسیار فعال بود. از زمانی كه كنستانتین رومی مسیحیت پذیرفت و قسطنتنیه را پایتخت اعلام كرد، آنها به سمت روم كشیده شدند. در جنگ میان ایران و روم، مسیحیان ایرانی مدافع ساسانیان را نسطوری خواندند.
بودایی
پدر بودا از طایفه گوتامای هیمالیا و از مردان ثروتمند بود. بودا احتمالا در سال 536 پیش از میلاد میلادی متولد شد. او 7 سال ریاضت كشید و عاقبت در پاركی در بنارس مقیم شد و به دعوت مردم پرداخت. او به نیروانا یعنی اطفای همه امیال انسانی معتقد بود. در 260 پیش از میلاد در سلسله آشتوكا دین بودایی رسمی شد و تصویر بودا بر سكه های آنان آمد. در پشت سكه های پیروز در سده سوم نیز تصویری از یك معبد بودایی آمده است. در گنداره بامیان، نوبهاره بلخ ، پیشاور و سواحل خلیج فارس معابدی بودایی كشف شده است.
زروانیان
زروانی یكی از دینهای موازی زرتشتی بود كه بسیاری از شاهان نیز به آن اعتقاد داشتند و همیشه زروانی و زرتشتی با هم در رقابتی تنگاتنگ بودند. پس از اسلام كم كم دین زروانی از میان رفت.
مزدكیان
مزدك در ماد به دنیا آمد. اصول دینی او از بدعتهایی كه در دین مانی توسط فردی به نام زرداشت خركان گذاشته شده بود پیروی می كند. مزدك از درباریان قباد بود و پس از شروع به تبلیغ دین خود كه در میان مردم فقیر بسیار مورد توجه بود، مورد خشم شاه قرار گرفت و خود او و یارانش، توسط پسر قباد به طرز وحشیانه ای کشته شدند.
از آن جایی كه ساسانیان نسب خود را به كیانیان و گوی ویشتاسب كه همان كی گشتاسب است می رساندند و وی آیین بهی زرتشت را پذیرفته بود، ایشان خود را پیرو مزدیسنی(كیش زرتشتی) می دانستند تا آنجا كه در دوره آنان آیین زرتشتی دین رسمی آنان گردید، همان گونه كه اشاره رفت نیای ساسانیان یعنی ساسان خود از روحانیونی بود كه ریاست معبد آناهیتای شهر استخر را به عهده داشت. پس از وی پسرش بابك همین مقام را عهده دار گردید و پس از تشكیل سلسه ساسانی و روی كار آمدن اردشیر با اراده وی دین زرتشتی دین رسمی كشور گردید. و به این ترتیب اتحاد آتشگاه و دربار شكل گرفت و روحانیون و مغان بر امور مستولی شدند. و اولین حكومت دینی در تاریخ ایران قبل از اسلام شكل گرفت.
اردشیر شاهنشاه ساسانی حتی در زمان حكومت خویش به منظور دست یابی به اهداف سیاسی خویش كه در وحدت و تمركز سراسر قلمرو خلاصه می شدو و در سایه آن آرامش و امنیت داخلی شكل می گرفت از هیچ كوششی حتی نایل آمدن به اقداماتی نظیر بكار گیری تعصبات مذهبی آزار و اذیت تعقیب و زندانی نمودن پیروان ادیان غیر زرتشتی فروگذار ننمود. و این سیاست كمابیش در طول عمر سلسه ساسانی نزد شاهان این خاندان اعمال می شد. به سبب توجه شاهان ساسانی به دین زرتشتی به عنوان دین رسمی كشور مقاماتی نوظهور نیز در دربار شكل گرفتند. از جمله موبذان موبذ كه رییس موبدان(روحانیون) كشور بودند. و هیربذان هیربذ و مقامات زیر دست آنها.
در عصر ساسانی آتشكده های زیادی در گوشه و كنار كشور برپا گردید. و به موبدان اختیارات و امتیازات قابل توجهی واگذار گردید. از جمله داشتن استقلال در امور و تصاحب املاك وسیع.
علاوه بر دین زرتشتی كه بیشترین پیرو را در كشور داشت آیین های دیگری نیز در شرق و غرب كشور ترویج می شدند كه پس از رسمی شدن دین زرتشتی پیروان آن ادیان و آیین ها در تنگنا قرار گرفتند. از جمله آیین بودایی در شرق، آیین مسیحیت و یهودیت در غرب كشور كه به دلیل خصومت ایران با روم و هم كیش بودن مسیحیان ایران با رومیان، پیروان این دین الهی بیشترین سهم را از آزار و اذیت و تعقیب و شكنجه دارا شدند. دو دین نوظهور كه ظاهرا در شرایطی شكل گرفتند كه اوضاع ایران در هنگام بروز و نشر آنها بسیار نابسامان بوده است. در زمان شاپور اول و قباد علنی شدند از آن جمله، آیین مانویت و مزدكی بود.
مانی در زمان شاپور اول ادعای پیامبری نمود. اندیشه وی كه تحت آیینی استقاطی شكل گرفته بود. مورد توجه و استقبال شاپور اول قرار گرفت، وی با ادیان و اندیشه های عصر خود آشنایی داشت و اختلاف مذاهب مختلف همواره ذهن وی را مشغول می داشت، مذهبی كه وی معرفی نمود،اختلاطی بود از دین های زرتشتی، عیسوی، بودایی و ... مانی معتقد بود كه عالم از عناصر روشنایی و تاریكی بوجود امده و به همین جهت اساس آن بر نیكی و بدی استوار است. اما در پایان دنیا روشنایی از تاریكی جدا و بر آن چیره می گردد. و صلح ابدی برقرار می شود وظیفه فرد مانوی آن بود كه بكوشد تا روشنایی و تاریكی را از یكدیگر دورسازد، یعنی وجود خویش را از بدی و فساد ـ كه زاده تاریكی است ـ منزه گرداند و از اصول اوست؛ مهردهان(پرهیز از اندیشه زشت و ناپاك) به همین سبب پیروان مانی از لذات دنیوی مانند: ازدواج، خوردن گوشت، نوشیدنی ** و گرد آوری مال پرهیز می نمودند. مانی كتاب های زیادی برای ترویج دین خود نگاشت از آن جمله شاپورگان به زبان پهلوی بود كه آن را به شاپور تقدیم نمود و كتاب ارژنگ یا ارتنگ كه مانی به منظور تفهیم بهتر اصول كیش خود مسایل مورد نظر را با تصاویر زیبا جلوه گر می نمود. از این روی وی را مانی نقاش نیز می خواندند.
همان گونه كه گفته شد عقاید وی به سبب توجه شاپور به آنها و به منظور بهره گیری وی از این دین به منظور رفع اختلافات مذهبی بصورت مقطعی نشر و رواج یافت. ولی پس از مدتی به دلیل مخالفت شدید موبدان مورد خشم و كینه قرار گرفت و به دستور شاه بهرام به زندان افتاد و در زیر شكنجه جان داد و به قولی او را زنده پوست كندند وبه دارآویختند.
مزدك نیز خود از پیروان آیین مانوی بود و از مروجان این آیین محسوب می گشت كه علاوه بر عقیده به موضوع ستیز دو عنصر نور و ظلمت كه اساس عقیده مانی را تشكیل می داد. اندیشه های وی درباب حل معضلات اقتصادی و اجتماعی كه ریشه در تبعیضات طبقاتی داشت. مورد توجه قباد،پادشاه ساسانی قرار گرفت. كه دوران سلطنت وی مصادف با مشكلات اقتصادی و اجتماعی كه قحطی و خشكسالی نیز به آن علاوه گردیده بود، شد. عقاید مزدك مبنی بر تقسیم عادلانه منابع ثروت و تذكر این مهم كه همه انسان ها در برابر استفاده از نعمات خدادادی و طبیعی یكسان هستند. به مذاق طبقه صاحب ثروت و قدرت خوش نیامد و همین امر موجب به قتل رسیدن وی توسط مخالفنش گردید.
علاوه بر این ادیان نوظهرو، در قسمتی از نواحی جنوبی افرادی می زیستند كه به صایبین معروف بودند. آنان پیروان حضرت یحیی(ع) بودند كه مراسم دینی و آداب و رسوم ویژه خود را داشتند. به عنوان نمونه از خوردن گوشت گاو پرهیز می كردند و نماز صبح را پس از طلوع آفتاب می خواندند كه پیروان این آیین نیز از سخت گیریهای موبدان زرتشتی در امان نماندند.
اديان و فرقههاي دوره ساساني و جايگاه آنها از ضروريات تفكيك ناپذير زندگي انسان است، چون گرايش به معنويت دين يك نياز ذاتي در وجود و فطرت انساني است و انسان داراي انواع ادراكات و احساسات و نيازهاست. همان طوريكه در فطرت او احساس گرسنگي و تشنگي وجود دارد، احساس كرنش و نيايش و خضوع در برابر يك قدرتي كه فراتر از تمام قدرتهاست وجود دارد و انسان...
اديان و فرقههاي دوره ساساني و جايگاه آنها از ضروريات تفكيك ناپذير زندگي انسان است، چون گرايش به معنويت دين يك نياز ذاتي در وجود و فطرت انساني است و انسان داراي انواع ادراكات و احساسات و نيازهاست. همان طوريكه در فطرت او احساس گرسنگي و تشنگي وجود دارد، احساس كرنش و نيايش و خضوع در برابر يك قدرتي كه فراتر از تمام قدرتهاست وجود دارد و انسان در صورت بريده شدن و مايوس شدن از تمام روزنههاي اميد به او روي آور ميشود.[1]
در تمام دورههاي تاريخي مردم ايران به دين گرايش شديد داشتند. بر اساس همين گرايش بوده است كه گاهي سلاطين مستبد سلطنت خويش را به خداوند منتسب ميداشتند و گاهي آن را به اهورامزدا و گاهي به مظاهر قدرت خداوند. مانند خورشيد و مهر و آناهيتا و يا ... نسبت ميدادند، چه بسا گاهي شاهان خود مدعي خدائي بودند و اين قداست و پرستش را بازيچه قدرت خود قرار ميدادند.[2]
در دوره ساساني نيز مذهب به پادشاهان و حكومت آنها مشروعيت ميبخشيد و قداست خاصي به پادشاهان ميداد تا مردم نيز در برابر شاه مطيع كامل باشند، اگر چه اين نوع نگرش تا حدّي به استبداد ديني منجر شده بود تا مردم از اين جوّ بسته گريزان باشند و احياناً به مذاهب ديگر يا پرستش خرافات روي آور شوند.[3] چنانكه در طول دوره ساسانيان اديان متعددي نمايان شد. قبل از ساسانيان در ايران مذهب رسمي وجود نداشت و اقوام تابعه ايران هر يك به مذهبي خاصي بودند. اعلام دين زرتشت بعنوان دين رسمي نوع وحدت در مذهب ايران بوجود آورد. در دوره ساسانيان مذهب زرتشتي رسميت پيدا كرد و از طرفي دولت يك مذهب رسمي اعلام گرديد و بعدها همين مذهب زرتشتي دچار تشتت و به فرقههاي مختلف تقسيم گرديد. از جمله اين فرقهها زروانيان و گيومرثيان بودند اينها دوگانگي خلقت را به وحدت تبديل كردند و اهورا مزدا و اهريمن را يكي پنداشتند كه هر دو مخلوق زروان بود.[4]
دومين فرقه و مذهب كه از زرتشت منشعب شد و در دوره ساساني طرفداراني داشت، مذهب ماني بود، اين آئين پس از 215 ميلادي توسط ماني اعلام شد. او در زمان جلوس شاپور اول در 45 سالگي مذهب خود را اعلام كرد. او مدعي بود كه از طرف خداوند بواسطه ملكي الهام گرفته است. (وحي به او رسيده) مذهب او به صائبين نزديك بود، به عرفان علاقه خاص نشان ميداد و تورات را قبول نداشت، بلكه انجيل را معتبر مي دانست، مسكرات و خوردن گوشت را منع ميكرد او براي ترويج مذهبش كتابهايي نوشته و با نقاشي بيشتر به ترويج دين خود اقدام ميكرد و با اين نقاشيها شهرت جهاني كسب كرده بود. در دوره ساساني اين مذهب طرفداران فراواني در بابل، شامات، فلسطين، مصر پيدا كرد. در ميان مردمان شمال غرب عربستان و در اروپا، اسپانيا، فرانسه، ايتاليا پيرواني فراوان پيدا كرد و سالها به دين ماني بودند.[5]
پس از مذهب ماني، مذهب مزدك در ايران از طرف مزدك پسر بامداد از اهالي نيشابور اعلام شد و برخي از عقايدش با ماني مشترك بود، چون هر دو تلفيقي از عقايد زرتشتي و منشعب از اين بودند. كشتن بهائم و خونريزي را منع ميكرد و او عالم را از سه عنصر آب، آتش و خاك ميدانست كه تركيب آنها بدي را ميآفريند. او آقاي آسمانها را مثل پادشاهي بر روي تخت تصور ميكرد كه چهار قوه، شعور عقل، حافظه، شادي، در برابرش زانو زد و در خدمت اويند. عقايد مزدك مقداري مشكل تر از عقايد ماني بود. او حكم به اشتراك مال وزن داد، تا بدين وسيله منشاء تاريكي را از بين برده باشد. پيروان مزدك چهار فرقه بودند، و در خوزستان، فارس، كردستان، يزد و تركستان پراكنده بودند. غباد پادشاه ساساني ابتدا اين دين را قبول كرد؛ ولي بعدها به خاطر از دست دادن تخت و تاج با آن مخالفت ورزيد و پيروان مزدك را به دست انوشيروان قتل عام نمود. اين آئين با ظهور خود و اظهار عقايد وضع ايران را به آشوب و اغتشاش كشانيد، پيروان مزدك به فرمدنيان و غيره مرسوم بودند كه تا قرن چهارم هجري در ايران موجوديت داشتند و با خلفاي بني عباس درگير بودند.[6]
علاوه بر اين مذاهب و اديان، چنانكه ذكر شد در دوره ساساني مهر پرستي و ادياني نظير يهود و مسيحيت و بودائي در قسمتهاي از مناطق تحت سلطه ساسانيان رواج داشت.[7]
در اين دوره مردم ايران نسبت به دين گرايش شديد داشتند و بر همين اساس بود كه حكومتهاي ساساني خود را به دين وابسته ميدانستند، و در زنده نگه داشتن مراسم ديني، نقش آفرين بودند، چنانكه آتشكدهها سالها پس از اسلام نيز روشن بود و آثار اين آتشكده در جاي جاي ايران اكنون موجود است، مذهب در تمام نقاط تحت نفوذ ساسانيان زنده بود و مردم تحت حكومت ساساني پايبند مذهب بودند و به يكي از فرقههاي مذكور گرايش داشتند و پادشاهان ساساني نيز در اين باره تأثير گذار بودند و گاهي در سركوب طرفداران يكي از فرق موجب به هم خوردن تعادل اجتماعي و سياسي ميشدند. روحانيت به خاطر جايگاه رفيع مذهب در دربار نفوذ عميق داشتند و در انتخاب شاهان نيزدخالت مينمودند و به عنوان متوليان امور مذهبي در زندگي مردم نفوذ حضور داشتند و يكي از طبقات مهم اجتماعي دوره ساساني محسوب مي شدند.[8] لذا جايگاه دين در دوره ساساني بسيار مهم بود و بسياري از كارها با نام دين انجام
مي گرفت و اين جايگاه دين و اعتقادات در ايران در نفوذ اسلام نيز بي تأثير نبود.
ايران ساساني، دين، با روي كار آمدن ساسانيان در ايران، آئين زرتشتي دين رسمي كشور شد كه از ويژگيهاي حكومت ساساني است. ساختار حكومت ساسانيان*، بر اساس اتحاد دين و دولت بوده است.
ساسانيان از خانداني روحاني برخاستند. ساسان، جدّ بزرگ اين خاندان، هيربَد آتشكدة اَناهيتا در استخر پارس بود.1 با اينكه اردشير بابكان*، مؤسس سلسلة ساساني در 224م بر اشكانيان پيروزي يافت، استقرار قطعي قدرت ساسانيان بي درنگ به دست نيامد. در واقع، اردشير كه براي غلبه بر آشفتگيهاي موجود، تصميم به ايجاد وحدت و تمركز در سراسر كشور گرفته بود، استقرار يك آئين رسمي و اتحاد ميان دين و دولت را لازم ديد. بدين ترتيب، اردشير براي تثبيت حكومت خويش، از تبليغات ديني نيز بهره برد.2
بر اساس متن پهلويِ دينكرد، يكي از اقدامهاي اردشير بابكان* گردآوري و تنظيم اوستا* بود كه به دست هيربدانْ هيربدوي، تَنسر (توسر) انجام گرفت. وي نخستين روحاني زرتشتي عهد ساساني است كه نامش در متنهاي تاريخي آمده است.3 به اين ترتيب، اردشير با دادن اختياراتي به تنسر و ديگر روحانيان زرتشتي، سلطنت خود را با حمايت اهل دين مربوط ساخت.4
در اوايل عصر ساساني، اصلاح گاهشماري زرتشتي انجام شد. همچنين، ساسانيان استفاده از تنديس را در آيينهاي ديني ممنوع كردند و در بناهاي مقدس به جاي شمايل، آتش مقدس نشاندند.5 سپس شاپور اول فرمان داد تا بخشهايي از اوستا دربارة پزشكي، نجوم، حكمت و بلاغت را كه در سرزمينهاي ديگر پراكنده شده بود، گردآورده، به اوستا بيفزايند.6
دومين روحاني بزرگ عصر ساساني كردير (كرتير) بود كه تثبيت نفوذ دستگاه ديني زرتشتي در دورة ساساني با برآمدن وي عملي شد. وي كه در زمان شاپور اول لقب «هيربد» داشت، به تدريج قدرت ديني را در سراسر كشور به دست آورد. كردير دينهاي غير زرتشتي را در قلمرو ساسانيان به شدت سركوب كرد و نفوذ موبدان را توسعة بسيار بخشيد.7
دورة پادشاهي نَرسه، مرحلة بردباري ديني در قلمرو ساسانيان بود. اين تسامح تا فرمانروايي شاپور دوم ادامه يافت. در اين روزگار، رسمي شدن مسيحيت در امپراتوري روم (313م) و حمايت امپراتور روم از مسيحيان ايران، سبب شد كه دشمني مذهبي نيز ميان ايران و روم پديد آيد.
در نتيجه، سياست تعصب مذهبي ساسانيان و تعقيب و آزار اقليتهاي ديني، به ويژه مسيحيان در ايران شدت گرفت. در اين ايام، آذر بَدِ مارَسپندان، موبد بزرگ عصر شاپور دوم به تقويت دستگاه ديني زرتشتي پرداخت. به فرمان شاپور دوم، براي رفع اختلاف دربارة متن صحيح اوستا، شورايي به رياست آذربد مارسپندان تشكيل شد كه در آنجا، متن قطعي اوستا تصويب، و به 21 نَسك تقسيم گرديد.8
با كوششهاي روحانيان بزرگ زرتشتي، مانند تنسر، كردير و آذربد مارسپندان سازمان ديني منظمي ايجاد شد. اين تشكيلات به تدريج به وجود آمد و ظاهراً پيش از ساسانيان وجود نداشت. به اين ترتيب، سلسله مراتب روحانيان زرتشتي نيز شكل گرفت. روحانيان طبقة فرودست «مُغ» ناميده ميشدند. مغي كه وظايف مهمتري به عهده داشت، «موبد» بود و روحاني بزرگ،«موبدانْ موبد» نام داشت. دستة ديگري از روحانيان «هيربد» خوانده ميشدند كه تشريفات مذهبي را انجام ميدادند و معلمان مدرسه نيز از اين دسته بودند.9
روحانيان زرتشتي در آتشكدهها، دعاها و اعمال ديني را انجام ميدادند. از ميان آتشكدههاي كشور، 3 آتشكده اهميت خاص داشت: «آذَرْ فَرْنْبَغْ» يا آتش روحانيان در كاريان فارس، «آذر گُشَسب» يا آتش جنگجويان و خاندان شاهي در شيز آذربايجان، و «آذر بُرزينْ مِهر» يا آتش كشاورزان در كوه ريوند نزديك نيشابور.10
به عقيدة بعضي از محققان، بسياري از پادشاهان ساساني، و حتي كردير و آذربد مارسپندان زُرواني* مذهب بودهاند. برخي ديگر، تاريخ ديني عصر ساسانيان را كشمكش ميان مزداگرايان و زروانگرايان دانستهاند. به هر حال، با اينكه زروانگرايي و مزداگرايي از نظر اعتقادي دو گرايش ديني محسوب ميشدند، از لحاظ عملي يكي بودند؛ چنان كه دربارة وجود آئينها و يا دستگاه ديني جداگانة زرواني، شواهدي به دست نيامده است.11
گذشته از آئين زرواني كه شاخهاي از دين زرتشتي بود ـ ايران عصر ساساني شاهد دو حركت ديني مستقل نيز بود: دين مانوي* و دين مزدكي* كه هر دو سركوب و پيروانشان قلع و قمع شدند.