با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
یه بار داشتیم خونه ی مادرشوهرم آلبومِ عکسهای قدیمی رو میدیدیم، تو هرذعکسی که مادرشوهرم چاق افتاده بود میگفت من اینجا ماههای آخر بارداریمه وگرنه چاق نبودم، حساب کردم با اونهمه عکس بارداری، الان باید بیست تا خواهر/برادرشوهر داشتم. =|||
شما یادتون نمیاد قدیما اگه یه پسر عکس سه درچهار یه دختره رو گیر میاورد میتونست به زور یا با تهدید آبرو باهاش ازدواج کنه، حالا اون عکس سه درچهار با مقنعه وسیبیل و ... چه جذابیتی داشت رو نمیدونم ولی عمه من اینجوری شوهر کرد /:
خارجیهاباید تخفیف دادن رو از ایرانیها یاد بگیرن، کل شیشهها رو آگهی آف میزنن میری داخل مغازه میبینی مغازه سیصد متری رو یه رگال گذاشتن وسطش چهارتا مانتو سایز ۵۶و ۳۴ گذاشتن که حتی باهاشون نمیشه سرامیک تمیز کرد =•||