تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

[KIAnaz] دومین دوره کارگاه آموزشی دلنوشته نویسی

  • شروع کننده موضوع Lidiya
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 242
  • پاسخ ها 12
وضعیت
موضوع بسته شده است.
L

Lidiya

مهمان
22297_23f2d9c9593884231706184a4a045ed3.jpg



"به نام خالق واژه "

با سلام

کاربر گرامی @KIAnaz
با شرکت در کارگاه آموزش دلنوشته نویسی می بایست تمرینات محوله به خود را در این تاپیک قرار دهید.

_ مدرس @Gisow Aramis _
_ دوره ی آموزشی زمستان 99 _

❄لطفا از ارسال هرزنامه خودداری کنید❄

با پایان دوره تاپیک بسته خواهد شد.

°|با تشکر، مدیریت تالار ادبیات|°



 
آخرین ویرایش:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,863
218
می‌گفت کاش خیابان بودم. فکر می‌کردند دیوانه بود... .
اما وقتی جویای دلیلش شدند، از رهگذرانی گفت که کارشان به او گیر است. می‌گفت هر چند از تو رد شوند، باز هم گذرشان به تو می‌افتد و تو، برایشان می‌شوی مقصدی برای رسیدن به مقصود.
گفتند اما تو را برای خود نمی‌خواهند.
با لبخند جوابشان را اینگونه داد که برای رسیدن به هر چیزی باید از چیز دیگری رَد شد.
~۲۷ بهمن ۹۹
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,863
218
40777_b047ae273bca98f404470a3b13af0a47.jpg

شاید، گنجاندن تمام دنیا با تمام تاریکی و روشنایی‌اش در دستمان زیاده‌خواهی بیش نباشد.
برای گرفتن اکلیل‌های پرتو خورشید، دستانمان شاید جای زیادی نداشته باشند. اما؛ خلاصه کلام این است که برای داشتن پیش رویمان هر چند ناچیز، باید مشتمان را باز کنیم.
شاید هم باید این پرتوهای گرمابخش را تنها از فاصله‌ی میان انگشتانمان ببینیم و شاید اگر آفتابی در آسمانمان نبود، روشنایی‌های ریز و درشت خیابان‌های شهر را، در فاصله‌ی انگشتانمان خلاصه کنیم.
~۲۸ بهمن ۹۹
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,863
218
شیرین مثال قندی که درون نعلبکی ل*ب طلایی در کنار استکانی کریستال قرار دارد. مثال بلوری‌های شیرینی که در کافه درون قهوه‌ات حل می‌کنی.
مانند عقربه‌ی خاطرات که مرا سمت تو می‌کشاند.
چه تفسیری می‌توان داشت از تو؟
عشق همان ریتم‌های آرام و گوش‌نواز دوست داشتن است. همان سنگینی پلک‌هایی که نمی‌گذارد بخوابی. یعنی نگرانی‌های گاه و بی‌گاه و خط به خطِ همیشه با ارزش، یعنی همان چتر خیالت.
همان پولک‌های بر قلب تو که نوازش‌گونه می‌تپد و آرام آرام، شکلی دیگر می‌گیرد. تند می‌شوند و کم کم آن را در بطن وجودت تزریق می‌کنند.
قله‌ی دوست داشتنت می‌شود همین سه حرفی زیبا.
قسم به تک تک دوست داشتن‌های خلاصه شده در ریتم‌های تند این داستان، خاطرت در خاطرم می‌ماند‌.
و چه تفسیری زیباتر از عشق که تو باشی و تو باشی و تو... .
~۳ اسفند ۹۹
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,863
218
می‌دانی؟ من یک روز به خود آمدم و دیدم ده سالی به سنم افزوده‌اند. در آینه پیرمردی هشتاد ساله نبودم. شانه‌هایم خمیده نبود. گوشه‌ی چشمانم کِش نیامده بود و موهایم مرتب بود.
من پیر نبودم، اما دیگر برای تمام شنیده‌ها دلیل می‌خواستم. دیگر خنده‌هایم صدادار نبود و تنها در لبخندی خلاصه می‌شدم. به قرص‌هایم هر روز افزوده می‌شد و در تاریکیِ شب، دنیا برایم روشن‌تر. گویی در شب واقعیت را می‌دیدم؛ بدون هیچ اما و اگری.
هر چه می‌گذشت پی می‌بردم که من در جوانی پیر شده‌ام. حتی آن‌قدر محکم شده بودم که احساس می‌کردم تکه‌ای از کوه در میان انبوهی آدم جا مانده است. شلوغی دورم، خیابان خیس از باران، طنین لبخند مادرم، هیچ اثری بر من نداشت.
من مدت‌ها بود که در جوانی پیر شده بودم.
~۵ اسفند ۹۹
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,863
218
در فراق، بهار زمستان می‌شود و در این منع داشتن‌ها دل می‌شود سکوتی پُر فریاد.
و چه غم‌بار است نداشتن یوسفی که در آشیانه‌ی دل جا داشت. می‌شود تو را پدرانه دوست داشت، بدون هیچ خواسته‌ای. مثال کوهی در برابر طوفان و طوفانی در برابر آرامش.
می‌شود تو را در تک تک نداشتن‌ها، در تک تک کلمات این نوشته در این دوری عذاب‌آور دوست داشت.
تو باز می‌آیی و نگاهم می‌کنی. می‌آیی و این زمستان یعقوب را بهار می‌کنی. می‌آیی و ناگفته‌های مرا بی‌صدا باصدا می‌کنی.
چه آرزوی شیرینی‌ست؛ خواستن تو و خواسته شدن از جانب تو!
~۱۳ اسفند ۹۹
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,863
218

سرسره‌های لذ*ت‌بخش زندگی‌اش، کفش‌هایی که به اشتباه به پا می‌کرد، گریه‌های بی‌وقتش و جنگیدنش برای خارج نشدن از جایی که تاب‌های زرد رنگ داشت. همه و همه نوستالژی شیرینی بود در قاب کوچکی از خاطرات.
جا گذاشتن کیف مدرسه در ماشین، مقنعه‌ی برعکسش، نخوردن خوراکی‌هایی که از شب قبل در کیفش جای داشت و خواندن مکرر صد دانه یاقوت‌هایی که در خاطر ماند.
شیطنت‌های ریز و درشتی که او را به زندگی برمی‌گرداند، تلاشش برای رسیدن به چیزی که می‌خواست و درس خواندنش برای نمره‌ی قبولی.
شیطنت‌هایی که از یک جایی به بعد به فراموشی سپرده شد، درس نخواندن‌هایش، شبانه بیدار ماندن‌هایش، موهای گره‌ خورده‌اش و قلمی که تنها برایش ماند.
و تصویری از رشد و تکامل برای خودش، صدای آوازی که بی‌صدا بود اما شنیده می‌شد و معنی زنده بودنش را به یاد می‌آورد، برایش دنیای بزرگی از داشته‌ها و نداشته‌هایش بود.
~۱۶ اسفند ۹۹
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,863
218
43419_8f15c32b1eea2e86300796bdad2b66cd.jpg

ابرهای دل شکسته‌ی شهر، طراوت بخشیدند به آسفالت‌های خاک خورده‌ی خیابان.
چه انسان‌های بی‌رحمی که چتر وا می‌کردند برای پذیرا نبودن اشک‌هایش.
چه بسا، بهانه‌ی خوبی بود برای جان دادن به خاطرات و یادآوری کسی که حالا دیگر در زیر این چتر چند رنگ نبود.
هم‌پا شدن با کسانی که مدت‌ها بود مرده‌اند سختی زیادی به دوش می‌کشید، اما رنگین کمانی که میان آسمان آلوده‌ی تهران خودنمایی می‌کرد معنی دوباره بودن را می‌داد.
~۱۶ اسفند ۹۹
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,863
218
گل از تماشای قامت تو از چمن برخاست تا ببیند زیبایی بی‌نظیر خلق را. تا ببیند موهای درهم پیچیده از افکار گره خورده تو را.
و تمام این زیبایی‌ها در قابی از تو جای خواهد گرفت.
~۲۵ اسفند ۹۹
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,863
218
دو با دو هیچ‌گاه برای آن‌ها صحیح نشد.
همان‌گونه که من و تو هیچ‌گاه ما نشدیم. و این یعنی خفه شدن در ژرفای قرمز رنگ وجودمان.
استقامت در برابر گره خو*ردن رگ‌های قلبمان، پیچیده شدن موی افکارمان، تمام این‌ها اثری بر ساکت نماندن نداشت. "ما" نشدیم همان‌گونه که دو با دو تصحیح نشد.
~۲۵ اسفند ۹۹
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا