به کافه نویسندگان خوش آمدید
با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید
آخرین فعالیت
-
میکائیل به وسایل روی میز نگاه کرد. یک میکروفون کوچک جاسوسی؛ یک دوربین ریز که می‌شد راحت در دکمه‌ی لباس مخفی‌اش کرد و یک دستگاه کوچک که... -
سالن پر از افرادی بود که هرکدام در صنعت‌های مختلف دستی داشتند؛ سرمایه‌گذاران، صاحبان شرکت‌های بزرگ، واسطه‌ها و البته کسانی که در...
-
رمان در ریسمان اقیانوس به قلم @Nargess86 -118-"{} -
نگاهش روی طرز حرکت آنید، روی برق خفیف چشمانش و روی ل*ب‌هایی که انگار برای نگفتن هزار راز بسته شده بودند، سر خورد. - یه چیزو خوب می‌دونم،...
-
داستان آرزوی الینا به قلم @حدیثه🫧 -118-"{}
-
سالن بزرگ با نورهای کم‌رنگ و سایه‌هایی که در امتداد دیوارها حرکت می‌کردند، پر از زمزمه‌های محتاطانه و خنده‌های کنترل‌شده بود. بوی سیگار...
-
موهای کوتاه و کمی بورش زیر آن نور کدر، تضاد عجیبی با چشم‌های کشیده‌اش داشت. آن چشم‌ها که همیشه هاله‌ای از سکوت و حسابگری را در خود...
-
رمان دروازه لورال به قلم @S.NAJM -118-"{}
-
محمد دست‌هایش را در جیب کاپشنش فرو برد، نگاه کوتاهی به اطراف انداخت و بعد با لحنی که در آن سایه‌ای از تردید بود، ادامه داد: - توی بندر…...
-
داستان نقاشی ناتمام به قلم @محمد مهدی گودرزی -118-"{}
-
هوای اطراف بوی نم شور و گازوئیل سوخته می‌داد. چراغ‌های بلند انبارها نور زرد کم‌جانی روی آسفالت کشیده بودند و سایه‌های درهم ماشین‌های...
-
دلنوشته "غربت کربلا" به قلم @یاسمن بهادری -118-"{}
-
داستان جسور به قلم @زهرارمضانی -118-"{}
-
اثر صوتی مجذوب وداد با صدای @yasaman.Bahadory -118-"{}
-
ترجمه رمان "تاریک" مترجم: ریحانه حسنی -118-"{} به درخواست @ژاکلین؛ -118-"{}
