۳ مهر- شماره۲

  • بازدیدها: 39
به توچه هم نظری‌ست!

بعضی وقت‌ها باید بذاری یه حرفایی رو دلت سنگینی کنه و بترکی، مثل الان من... .
می‌دونی همیشه نمیشه جواب هرکسی رو داد‌. یا در برابر نفرت پراکنیشون حرفی زد. چند وقت پیش یکی من و قضاوتی کرد که خب ازش انتظار هم داشتم، چون بعضی آدم‌های کوته‌فکر که به راحتی روی دیگران اسم می‌ذارن و سعی می‌کنن توجه تورو جلب کنن. یا به قولی تو رو به حرف بکشن که توی غیبت‌هاشون شرکت کنی. این آدم‌ها اصلا ارزش این رو ندارن که براشون وقتت رو هدر بدی یا باهاشون معاشرتی داشته باشی. بقول دوستم نباید فکرم رو درگیرش بکنم چون حرف‌هاش هیچی از ارزش‌های من کم نمی‌کنه.
خب راسش بعضی وقت‌ها می‌دونم که طرف فقط اومده تا از سر حسادت یا عقده‌‌های درونی خودش، چیز‌هایی که بقول خودش: فقط چون نمی‌خواسته چیزی روی دلش بمونه ترجیح داده بیادو آشغالای ذهنش رو روی من تخلیه کنه.
جالب اینه که سوالاتی پرسید که از دید یه آدم بالغ و عاقل، هیچ ظبط و ربطی به اون نداشت. یا حداقل می‌تونست بعد از گرفتن پاسخ به جای یک ریکت بی‌اهمیت نظر واقعیش رو بگه. مثلا بگه ملیحه جان، شرمنده قضاوتت کردم من راجع به تو دچار سو تفاهم شده بودم.
این که درمورد دیگران بی‌پرده نظرت رو بگی و بعد هم اظهار کنی ممکنه کمی زیاده روی کرده باشی نشانه‌ی شعور یا شخصیت بالای شما نیست. از نظر من این نشونه‌ی ضعف شخصیت و نداشتن درک درست از حس طرف مقابل...
شما یه آدم کاملا بی‌خودی هستی که شاید حتی نظرت هم برای من اهمیتی نداشته باشه؛ اما همین حرف‌های بی اهمیت تا مدت‌ها ذهن من رو درگیر می‌کنه که چرا از روی ادب یکی نزدم تو دهنت یا اندازه شخصیت خودت باهات رفتار نکردم و بگم: به تو چه؟!

عصبی نیستم بچه‌ها؛ ببخشید اگه کمی لحنم تند بود. smilies

عقب
بالا پایین