دلم می خواست جوره دیگه ای میمرد ولی نشد .
و بی صدا مرد
ناگهان از خواب بیدار شدمKhkhk..دلم می خواست جوره دیگه ای میمرد ولی نشد .
قلبم را می گویم ، دوست داشتم در دنیای از عشق مدفون می شد می مرد ولی ؛ بی صدا در اوج بی کسی مرد .
نمی دونم چی بدتره ؟ اینکه همه اطرافیانم دوست دارند خنجری برداشته و بر قلب من وارد کنند یا اینکه گاهی من دوست دارم اجازه بدم که دیگران این خنجر را بر قلبم بی رمق من وارد کنند .
نمی دانم فقط می دانم که دوست داشتم جور دیگری می مرد .
@افسونگر گلم
تو چه طور دوست داشتی ؟؟
اما اصلا ولش کن. بهتر است خودم روی مبل لم بدهم و آب طالبی را بزنم بر بدن
ناگهان از خواب بیدار شدمKhkhk..
و او را دیدم که چاقو به دست بالای سرم بود
چاقو به دست در حالی که جامی پر از اب طالبی در دست داشت و لبخندی از جنس مرگ بر ل*ب
بچه ها ادامه هم بنویسید که هماهنگ شه
ادامه
مادر پیر و جادوگرش از روی جارویش که تا اینجا او را رسانده بود پیاده شد و با خشم به سمت من آمد.
ولی من ترسی در دل ندارم
