گپ و گفت گفت و گوی رمان | یاسکا

[یاسمن بهادرییاسمن بهادری عضو تأیید شده است.]

سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز انجمن.
زین پس در این تاپیک می‌توانید، خاطرات خود دررابطه با رمان را با ما به اشتراک بگذارید و کاربران عزیز می‌توانید نظرات خود را درباره رمان بنویسید.
لطفاً قبل از ارسال پست، قوانین ساب را مطالعه فرمایید.
لینک رمان:

خوب موضوع 'رمان یاسکا | میم.هویار'

6/29/24

بسم هو
نام رمان: یاسکا
نام نویسنده: میم.هویار (ملیکا)
ژانر: جنایی، تراژدی عاشقانه

خلاصه: همه‌چیز از یک جرقه آغاز شد. جرقه‌ای بزرگ به نام مرگ. تنها کسی که می‌توانست از زیر بار این آوار برخیزد، قطعاً ققنوس بود. ققنوسی که از میان شعله‌های شیطان برمی‌خیزد و روی بال‌هایش نقش انتقام خودنمایی می‌کند. بی‌شک نام این ققنوس در زمره‌ی اولاد شیطان مقرر بود. یاسکا، دختر شیطان، از میان خاکسترهای قابیل به چنان ققنوسی مبدل شد که تاریخ از او به‌عنوان تنها وارث ضحاک یاد خواهد کرد.​

• هویار
• پاسخ‌ها: 30
• تالار: رمان‌های درحال تایپ

• 
• 

نویسنده: @HOOYAR ​

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

هی ملکیا باید اعتراف کنم پارتای اول توی جنسیت شخصیت اصلی قاطي کرده بودم یه جا فکر می‌کردم پسره یه جا دختر.
دو تا پارت آخر خیلیییی دلچسب بود. عاشق توصیفات با دقت و لحظه به لحظه هم‌ صحنه هم‌ حال و احوال درونی کاراکتر بودم.
تا اینجا عالی بود

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

جهانگیر چند سالشه؟

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

من‌ عاشقانه می‌خواهم از کی داستان عشقولانه می‌شه؟
اصلا عاشقانه داره؟

 

[هویار]

جهانگیر چند سالشه؟

در ادامه میگم

 

[هویار]

من‌ عاشقانه می‌خواهم از کی داستان عشقولانه می‌شه؟
اصلا عاشقانه داره؟

خیلی میگذره تا عاشقانه بشه طول میکشه

 

[هویار]

هی ملکیا باید اعتراف کنم پارتای اول توی جنسیت شخصیت اصلی قاطي کرده بودم یه جا فکر می‌کردم پسره یه جا دختر.
دو تا پارت آخر خیلیییی دلچسب بود. عاشق توصیفات با دقت و لحظه به لحظه هم‌ صحنه هم‌ حال و احوال درونی کاراکتر بودم.
تا اینجا عالی بود

مرسییییییی فدایی داری

 

[هویار]

بیاین بگین عکس شخصیت‌ها تا اینجا چطور بودش؟

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

اوه مای گااااد قشنگ رمان برام جالب تر شد.
ولی من یاسکا رو کوچولو تر تصور می‌کردم
جهانگیر چه کراشیه

 

[هویار]

اوه مای گااااد قشنگ رمان برام جالب تر شد.
ولی من یاسکا رو کوچولو تر تصور می‌کردم
جهانگیر چه کراشیه

نه یاسکا خیلی بزرگتره

 

[هویار]

اوه مای گااااد قشنگ رمان برام جالب تر شد.
ولی من یاسکا رو کوچولو تر تصور می‌کردم
جهانگیر چه کراشیه

برا جهانگیر یییییییییک برنامه‌ای دارم

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

برا جهانگیر یییییییییک برنامه‌ای دارم

اوه اوه منتظرممممممم

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

اوه مای گااااد قشنگ رمان برام جالب تر شد.
ولی من یاسکا رو کوچولو تر تصور می‌کردم
جهانگیر چه کراشیه

با این پارت جدید دیگه اصلا کوچولو تصور نخواهم کرد
عجب خفنیه. خوشمان آمد کلن با کُشت و کُشتار حال می‌کنم

 

[هویار]

با این پارت جدید دیگه اصلا کوچولو تصور نخواهم کرد
عجب خفنیه. خوشمان آمد کلن با کُشت و کُشتار حال می‌کنم

اینکه چیزی نبود
یه جاهایی داره من اولش هشدار میدم کسایی که ممکنه حالشون به هم بخوره نخونن

 

[آسِمان؛آسِمان؛ عضو تأیید شده است.]

اینکه چیزی نبود
یه جاهایی داره من اولش هشدار میدم کسایی که ممکنه حالشون به هم بخوره نخونن

واقعا بدنم یه همچین ژانری رو مدتی بود کم داشت

 

[هویار]

واقعا بدنم یه همچین ژانری رو مدتی بود کم داشت

ایشالا به جاهای قشنگش می‌رسیم همچین بدنت تامین میشه که بیا و ببین

 

[هویار]

@عطرین
میشه بگین تا اونجایی که از رمان خوندین چطور بودش؟

 

[زهرارمضانیزهرارمضانی عضو تأیید شده است.]

@عطرین
میشه بگین تا اونجایی که از رمان خوندین چطور بودش؟

بله بله بذار یکی دو پارت دیگه‌م بخونم بعد میگم

 

[هویار]

بله بله بذار یکی دو پارت دیگه‌م بخونم بعد میگم

مرسییییییییییییی

 

[زهرارمضانیزهرارمضانی عضو تأیید شده است.]

خب خب من آمدم
موضوع داستانت رو دوست دارم، اینکه شخصیت یاسکا چه اتفاقاتی براش افتاده و چرا پدرش مرده واقعا جذبم کرد
فقط یک مشکل داری! بعضی جاها فعلت آخر جمله نیست، که اگر تو دیالوگ باشه موردی نیست اما تو مونولوگ افت قلم میاره

این مشکل حل شه عالیه دختر