همگانی گپ و گفت با طعم کتاب | خاطرات یک آدمکش

نمی‌دونم واقعا آلزایمر اینجوریه یا نه ولی انگار آدمکش خیلی ازش میترسه
 
بالاخره داستان شروع شد!
 
ببخشید امکانش هست من از ادامه این چالش انصراف بدم متاسفانه سرم شلوغ هستش و وقت نمی‌کنم که ادامه پارت‌ها را گوش کنم.
 
ببخشید امکانش هست من از ادامه این چالش انصراف بدم متاسفانه سرم شلوغ هستش و وقت نمی‌کنم که ادامه پارت‌ها را گوش کنم.
سلام. موردی نیست.
پارتها در آخر تو یه تاپیک جداگانه بایگانی میشن.
هروقت خواستید میتونید گوش بدید
 
چه خوب بود چند تا پارک گذاشتین
یه جوری در موردش آلزایمر میگه ادم دلش میخواد آلزایمر بگیره
اون قسمتی که اونهی گفت تو گلون فشار دادی جل خوردم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Alirix
@سارا مرتضوی فکر کنم شرکت کننده ها فقط منو شماییم. چند پارت آخر رو هم گوش بدید بعد راجب این رمان مفصل صحبت کنیم. -118-"{}
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Alirix
«خاطرات یک آدمکش» معمولاً با زاویه‌ای تاریک و پرتنش روایت می‌شود؛ جایی که مخاطب در لابه‌لای اعتراف‌ها و یادآوری‌های شخصیت اصلی، هم با دنیای سرد و بی‌رحم قتل‌های سازمان‌یافته روبه‌رو می‌شود و هم با لایه‌های پنهان انسانی او. جذابیت این نوع روایت در همین تضاد است: از یک طرف چهره‌ی بی‌رحم یک قاتل حرفه‌ای را می‌بینیم، و از طرف دیگر ردی از وجدان، شک یا حتی دلتنگی‌های انسانی‌اش را لم*س می‌کنیم. چنین متنی نه تنها سرگرم‌کننده است، بلکه مخاطب را وادار به پرسش در مورد مرز اخلاق، اختیار و جبر در زندگی می‌کند.
 
عقب
بالا پایین