آخرین محتوا توسط Pariya.sh

  1. Pariya.sh

    نظارت همراه رمان موهبت جنون | ناظر: malihe

    درسته:LOL: مرسی از دقتت و یه پارت دیگه اپ شد
  2. Pariya.sh

    در حال تایپ رمان موهبت جنون | پریا شریفی

    *** سرما چنان بر جسم نحیف و رنجورش چنبره زده بود که می‌لرزید و گویی خون درون رگ‌هایش یخ بسته بود. دخترک آن‌قدر خودش را کنج دیوار می‌فشرد و دستانش را سپر گوش‌هایش کرده، گویی دیوار رطوبت کشیده قرار بود دهان باز کند و او را از این زیرزمین نمور و تاریک با آن بوی مشمئزکننده، نجات دهد. بازوی دست راستش...
  3. Pariya.sh

    نظارت همراه رمان موهبت جنون | ناظر: malihe

    سلام وقت بخیر دو پارت آپ شد
  4. Pariya.sh

    در حال تایپ رمان موهبت جنون | پریا شریفی

    زن، عینک کائوچویی‌اش را روی بینی عملی‌اش جا به ‌جا کرد. زبانی به لبان گوشتی رژ خورده‌اش زد و همان‌‌طور که چشمان کشیده‌ی تیره‌اش را به درنا می‌دوخت، ل*ب زد: - خب خانم طهماسبی، علت این‌ که از بیمارستان قبلی اخراج شدین چیه؟ امروز شنوایی‌اش به این سوال عادت کرده بود و در جواب صراحتش بی‌تفاوت و...
  5. Pariya.sh

    در حال تایپ رمان موهبت جنون | پریا شریفی

    این‌ بار درون آغوشی فرو رفت که دردش را تسکین می‌داد. حتی اگر غم‌باد می‌گرفت، دلش نمی‌خواست مقابل هزاران چشم از خونریزی بخشی از روحش، گندم‌زار دیدگانش را تر کند. - این اتفاق‌ها همه‌‌ش تقصیر تو نیست خوشگلم، سینا همسرته درنا، من یادم میاد که توی این زندگی تو بارها فداکاری کردی و همراه بودی وگرنه...
  6. Pariya.sh

    نظارت همراه رمان موهبت جنون | ناظر: malihe

    سلام عزیزم دو پارت(۱۳و۱۴) آپ شد
  7. Pariya.sh

    در حال تایپ رمان موهبت جنون | پریا شریفی

    با شنیدن نجوای مرد، تای ابرویش بالا خزید و بین لبانش فاصله افتاد. دستی به گونه‌ی استخوانی‌اش کشید و تازه متوجه رد اشک‌ها روی پوستش شد. گوشه‌ی لبش را گزید و ناخوداگاه زیر خیرگی سینا معذب شد. - چیزی نیست، بهتره زودتر برین تا کلاس نقاشیش شروع نشده. از روی زانو بلند شد. مرد دائم روی پیشانی سرخ شده و...
  8. Pariya.sh

    در حال تایپ رمان موهبت جنون | پریا شریفی

    درنا صدای دندان قروچه‌اش را شنید. حتی مشت شدن انگشتانش درون جیب شلوار پارچه‌ای سیاهش را دید و لذت برد. - مزخرف نگو، هنوز من و تو رسماً یه زوجیم! درنا نگاه سردش را به شعله‌های آتش درون چشمانش داد. احساس می‌کرد روزی به دست همین آتش سوزان خاکستر میشد. -‌ جناب سلیمی چیزی راجع به طلاق عاطفی شنیدی؟ ما...
  9. Pariya.sh

    نظارت همراه رمان موهبت جنون | ناظر: malihe

    مرسی از وقتی که گذاشتی جانم، در تلاشم سریع‌تر پارت‌گذاری کنم و کمتر توی خماری بذارمتون Dandoon
  10. Pariya.sh

    نظارت همراه رمان موهبت جنون | ناظر: malihe

    سلام وقتت بخیر یه پارت اپ شد
  11. Pariya.sh

    در حال تایپ رمان موهبت جنون | پریا شریفی

    به محض دیدن قامتش تنش از خشم گر گرفت. بی‌آنکه متوجه باشد هیستریک‌وار پوست کنار ناخنش را می‌کند طوری که چیزی نمانده بود تا خون افتد. طولی نکشید تا عطر تنباکو مشامش را پر کند. - دایان من حالش چطوره؟ دلم برات تنگ شده بود. می‌دانست پسرکش قرار نبود نسبت به ابراز احساسات پدرش، واکنش نشان دهد و سرگرم...
  12. Pariya.sh

    در حال تایپ دلنوشته مرده‌ها دردشان در صدا نمی‌گنجد | پریا شریفی

    همیشه می‌گفتی تا زمانی که چشم‌ها می‌توانند حرف بزنند آدمی چه نیاز به زبان دارد؟ حال می‌توانم آن را با پوست و استخوان درک کنم نادیا! چشمانم در فراغت سرد و بی‌روح شده‌اند، اشک‌ها از کاسه‌ی آن‌ها لبریز و گودی پای چشمم را دریا کرده است. می‌بینی نادیا؟! تمام ناگفته‌ها در سکوت پنهان می‌شوند و از چشم جاری.
  13. Pariya.sh

    نظارت همراه رمان موهبت جنون | ناظر: malihe

    سلام عزیزم یه پارت آپ شد
  14. Pariya.sh

    در حال تایپ رمان موهبت جنون | پریا شریفی

    *** چشمان سرخ و خسته از بی‌خوابی شب گذشته را به پسرکش که به آرامی نفس می‌کشید، دوخت. چقدر در خواب شبیه پدرش بود، اما چشم‌ها و موهای مجعدش را از خودش به ارث برده بود. دایان از همان اول چنان در کنج قلبش خودش را جای داده بود که برخلاف سینا بعد از آن‌که متوجه اختلال اوتیسمش شد، یک لحظه هم نسبت به...
  15. Pariya.sh

    در حال تایپ دلنوشته مرده‌ها دردشان در صدا نمی‌گنجد | پریا شریفی

    نام اثر: مرده‌ها دردشان در صدا نمی‌گنجد ژانر: تراژدی، عاشقانه نویسنده: پریا شریفی دیباچه: نادیا، می‌خواهم از پس حنجره‌ی خون‌آلودم صدای خش‌دارم را بشنوی. آسمان به سان خون، سرخ است. دانه‌های برف روی شانه‌ام سنگینی می‌کنند، قو آواز مرگ سر می‌دهد و من چون تگرگی آتش گرفته در کورترین نقطه‌ی این جهان...
عقب
بالا پایین