آخرین محتوا توسط زهرا سلطانزاده

  1. زهرا سلطانزاده

    همگانی گپ و گفت با طعم کتاب | دوره چهارم کتابخوانی

    1) چرا گابریل اوک با وجود شکست‌های اولیه باز هم در کنار بتشبا ماند؟ این چه چیزی درباره شخصیت او نشان می‌دهد؟ گابریل اوک عاشق نبود، اگر عشق را تنها میلِ به داشتن بدانیم؛ او باور بود. انسانی که عشق را در سکوت می‌فهمد و رنج را بخشی از وفاداری می‌داند. او پس از طرد شدن نه کینه گرفت، نه دوری کرد،...
  2. زهرا سلطانزاده

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی | آثار تالار رمان

    درخواست تگ برای رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها https://forum.cafewriters.xyz/threads/40380/post-334391
  3. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ دلنوشته پژواک شبانگاهان | زهرا سلطان‌زاده

    در شبِ بی‌خبرت، ماه دگر رنگ نداشت جاده‌ها بی‌تو همه، مقصدِ دلتنگ نداشت سال‌ها در طلبت، پای سپیدار شدم هر چه فریاد زدم، باد خبر، ننگ نداشت دست بر سینه زدم، در هوسِ روی تو لیک این دلِ خسته مرا، راهِ دگر، جنگ نداشت آمدم تا برسم، تا به نگاهی برسم رفتم و دیدم که عشق، فرصتِ آهنگ نداشت من بماندم به...
  4. زهرا سلطانزاده

    اطلاعیه درخواست تگ انحصاری برای رمان | تالار رمان

    درخواست تگ https://forum.cafewriters.xyz/threads/40380/post-334391
  5. زهرا سلطانزاده

    اطلاعیه درخواست نقد حرفه‌ای شورا | رمان

    درخواست نقد تعداد پارت= ۵۲ https://forum.cafewriters.xyz/threads/40380/post-334391
  6. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده

    مردی وارد شد. چهره‌اش خسته، لباسش ساده بود. مستقیم رفت سمت قفسه‌ای خاص و کتابی را بیرون کشید. نشست، خواند... و لحظه‌ای بعد شانه‌هایش لرزید. نه بلند، نه نمایشی؛ فقط لرزشی آرام، مثل شکستن چیزی در سکوت. کلارا کنارش نشست. چیزی نگفت، فقط همان‌جا بود. حضورش خودِ آرامش بود. ساعتی بعد، ویکتور گفت: -...
  7. زهرا سلطانزاده

    مجـله کافه ژورنال | مجله شماره 4

    درود بر شما عزیزان. خسته نباشید مثل همیشه عالی.🌱🫀
  8. زهرا سلطانزاده

    چالش دوره چهارم کتابخوانی | اعلام آمادگی

    اعلام آمادگی. به دور از مردم شوریده اثر توماس هاردی
  9. زهرا سلطانزاده

    اطلاعیه درخواست ضبط آثار [اختصاصی]

    درخواست اتمام یافته. https://forum.cafewriters.xyz/threads/40415/post-335184
  10. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده

    کلارا گفت: - آره و شاید یه جایی هم داشته باشیم برای نامه‌هایی که هیچ‌وقت پست نشدن. نه برای فرستادن، فقط برای خالی شدن... و شاید یکی که جوابش رو بلد باشه جواب بده. نه اون که رفته، یکی مثل ما اینجا نشسته و دیده، حس کرده، فهمیده. ویکتور لحظه‌ای سکوت کرد. بعد سرش را به پشتی صندلی تکیه داد و آرام...
  11. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ دلنوشته پژواک شبانگاهان | زهرا سلطان‌زاده

    شب از پسِ شب آمد و روز از پسِ روز رفت، و من هنوز در کوچه‌ی بی‌خبران ایستاده‌ام. از تو هیچ نامه‌ای نرسید، نه سلامی، نه نگاهی، نه حتی غباری از خاطره‌ای دور... تنها صدای ساعت است که در دلِ ساکت خانه می‌پیچد، و ثانیه‌ها را چون خنجری بر زخمِ چشم‌های بی‌خوابم می‌نشاند. ای غایبِ همیشگی! بدان که انتظار،...
  12. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده

    در پایان شب، همه‌چیز در سکوت فرو رفت. اما آن سکوت، شبیه گذشته نبود. صدای ورق خوردن کتاب‌هایی که دیگر بسته نمی‌شدند، رد اشک‌هایی که دیگر شرم‌آور نبودند و دو آدم با نگاهی روشن، به فردا خیره شده بودند. کلارا گفت: - فردا شاید آدم دیگری بیاید؛ کسی که هنوز نفهمیده چرا دلش درد می‌کند. اما شاید یک...
  13. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ دلنوشته پژواک شبانگاهان | زهرا سلطان‌زاده

    بیش از آنی که بخواهی، از کنارت می‌روم، تا بدانی عاشقی، بازیِ دلدار تو نیست. سال‌ها دل دادم و خاموش ماندم در غمت، لیک فهمیدم وفا، در شأن رفتار تو نیست. در نگاهت جستجو کردم پناهی بی‌بهانه، اشک شد سهم دلم، چون جای دیدار تو نیست. من چه می‌خواستم جز اندکی گرمای عشق؟ و تو دانستی ولی، شوقِ من یار تو...
  14. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | ناظر: مینرا

    سلام جیران دوتا پارت جدید گذاشتم
عقب
بالا پایین