صفحه اصلی
تالارها
نوشتههای جدید
ویترین موضوعات
جستجو در تالارها
ویترین آثار
آخرین بررسی ها
جستجو در منابع
جدیدترینها
موضوعات ویژه
نوشتههای جدید
منابع جدید
آخرین فعالیت
وبلاگ ها
اعتبار
معاملات
سکه: 0
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
آخرین فعالیت ها
ثبت نام
منو
ورود
ثبتنام
فهرست
نصب برنامه
نصب
گزینههای بیشتر
تماس با ما
بستن منو
به کافه نویسندگان خوش آمدید
با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با ما باشید
ثبتنام
ورود
صفحه اصلی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
آخرین فعالیت ملیکآ.
Ads
برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅
برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
نفس عمیق کشیدم و اشکهام رو با پشت دست پاک کردم. با احتیاط نزدیک تخت نسیم رفتم. چشمهاش بسته و صدای بوق بوق منظم دستگاه، مثل طبل روی...
دیروز ساعت 01:51
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
با هول و ولا روی زمین نشستم و سعی کردم تکههای شکستهی گلدون رو جمع کنم. دستهام میلرزید و از شدت استرس درست نمیدیدم چی برمیدارم...
دیروز ساعت 01:51
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
تاجیک چند تا پرونده رو روی میز گذاشت و خودش روبهروی من نشست. هنوز ذهنم درگیر بود که بیاختیار رو به آرین کردم: – شما آقای پارسا هستین؟...
دیروز ساعت 01:51
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
با حرص و عجله از پلهها دویدم. یه جورایی از پیدا نکردن شغل میترسیدم؛ مخصوصاً که این روزها اگر وکیل تنها باشی، خیلی سخت بهت پرونده...
دیروز ساعت 01:51
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
از حرص دوتا جیغ بلند زدم. آرین متعجب نگام کرد. چشمغرهای براش رفتم، اما قبل اینکه بخواد چیزی بگه، گوشیام دوباره زنگ خورد. انگشت...
دیروز ساعت 01:50
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
حس میکردم آرین روی یه خط موازی داره رانندگی میکنه که ته نداره. نمیدونم فاصلهی بالاشهر تا پایین شهر زیاد بود یا این مسیر برای من حکم...
دیروز ساعت 01:50
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
صدای مردم مثل موج توی سرم میپیچید. این همون وکیل بیعرضهاشه؟ باید وکیل بهتری پیدا میکرد. انقدر کتک خورد تا آخر راحت شد و مرد...
دیروز ساعت 01:50
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
با دیدن گلدونهای شکستهی توی حیاط، و بوی سوختن برنج توی قابلمه، تهوع تمام وجودم رو گرفت. عق زدم. آرین با نگرانی پرسید: – خوبی؟ فقط سرم...
دیروز ساعت 01:50
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
شده حتی توی خواب، دونهدونه بدبختیهات رو یادت بیاد؟ من یادم بود! حتی وقتی بیهوش روی تخت بیمارستان دراز کشیده بودم، حتی وقتی صدای...
دیروز ساعت 01:50
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
خیلی سخته ادای محکم بودن رو دربیاری، وقتی از درون فرو ریختی…دسخته لبخند بزنی، وقتی قلبت داره گریه میکنه… سخته تظاهر کنی که تنها بودن...
دیروز ساعت 01:50
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
با عجله وارد بیمارستان شدم. مغزم سوت میکشید و نمیفهمیدم باید کجا برم، از کی بپرسم یا اصلاً دنبال چی میگردم؟ فقط میدونستم باید پیداش...
دیروز ساعت 01:50
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
مقدمه: حیات ما به قانون جنگل گره خورده است: «بکش تا نکشی، یا کشته شو و نابودشان کن.» شاید این فقط یک افسانهی تلخ بود، اما این دنیا...
دیروز ساعت 01:50
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
صبح زودِ یه روز پاییزی بود. از اون روزایی که آسمون خاکستریه، هوا سرده، ولی نه از اون سردیهایی که میشه با شوفاژ حلش کرد، یه جور سرمای...
دیروز ساعت 01:50
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
یه صبح پاییزی سرد بود. هوای خنک و بوی برگهای خشک پاییزی که زیر پای رهگذرا خرد میشد، حس غریب و کمی تلخی به روزم داده بود. یه مانتو و...
دیروز ساعت 01:50
ملیکآ.
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
شادی پاهاش رو روی میزچوبی و قدیمی جلوی کاناپه گذاشت و با تکیهدادن راحت به پشت کاناپه، با لحن شوخ و پرانرژی گفت: – جونم برات بگه، این...
دیروز ساعت 01:50
صفحه اصلی
این سایت از کوکی ها استفاده می کند. با ادامه استفاده از این سایت، شما با استفاده ما از کوکی ها موافقت می کنید.
تایید
ادامه مطلب…
بالا