آخرین فعالیت Ramona.amore
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با
Like واکنش نشان داد.
وقتی دست بابام روی شونه‌ام گذاشته شد برگشتم به فضایی که توش بودم. پرستاره دیگه نبود. این قدر تو افکارم غرق شدم که نفهمیدم کی رفت. بابا... -
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
یه نگاه سوالی به من انداخت و تماس رو وصل کرد. بعد از چند دقیقه حرف زدن با کسی که پشت خط بود، گوشی رو گرفت سمت من و گفت: - بیا. مامانت...
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
گفتم: - اون همون کمربند سفیده‌ست که خودت برام بستی. خیلی برام مهمه برو از پرستاری بپرس. بابا با کلافگی گفت: - ول کن تو رو خدا سیاوش...
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
کل ساعد و قسمت بالای آرنجم شکافته شده بود. هم درست نمی‌تونستم ببینم، هم واقعاً نمی‌خواستم ببینم به همین دلیل چشم‌هام رو بسته بودم و...
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
خواستم حرکتی بکنم که یک‌دفعه یه نفر از پشت سر فرهاد گفت: - بیاید کنار آقا! باید مصدوم رو انتقال بدیم داخل. اگر شما روزی خواستید یه...
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
اگر بیدار شدم و دیدم نکیر و منکری، عزرائیلی حوری‌ای چیزی بالا سرمه لابد مردم دیگه. اگر هم بیدار شدم و یاشار بالاسرم بود زنده‌ام و باید...
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
و سوار ماشین شد. فرهاد هم کنارش نشست و ریموت ماشین رو داد دستش. گفتم: - کجا می‌ریم بابا؟ بابا با دست‌های خونی استارت ماشین رو زد و...
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
خوشبختانه سپهر مثل شاهین منگل بازی در نیاورد و فوری پرید توی ون و در کلمن رو باز کرد. همین طور که سپهر داشت در کلمن رو می‌چرخوند مار سرش...
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
بالآخره بعد از کلی منت کشی و ده تا بوق آزاد شاهین خان که سرشون خیلی شلوغه و ده تا شرکت رو هم زمان دارن می‌گردونن منت گذاشتن و به ما جواب...
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
واقعاً سخت بود برام که تکون بخورم چون آزادی عمل نداشتم و هر لحظه ممکن بود نیش دردناک مارِ زیر دستم تا عمق جونم فرو بره و شاهین و چکاوک...
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
البته من اگر تصمیم می‌گرفتم که قصد کرم ریختن رو خواهر و برادر کوچک‌ترم رو دارم خیلی فاصله برام مهم نبود. از هر مسافتی می‌تونستم اذیتشون...
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
دست شاهین رو گرفتم و از جام بلند شدم و گفتم: - نه خیلی ممنون. حالم خوبه. طرف سری تکون داد و با وجود این که قانع نشده بود راهش رو کشید...
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
یه قدم رفتم عقب و گفتم: - هیچی بیخیال. و برگشتم تو اتاق شاهین (همون اتاقی که حموم داشت و قبلش توش بودم). مغزم از کنترل خارج شده بود...
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
ابروهام رو دادم بالا و با تعجب گفتم: - چی؟ برم سیبیلم رو اصلاح کنم؟ گفت: - آره دیگه. نه پس می‌خوای همین جوری کرک و پیس بگردی؟...
-
RRamona.amore به مینِرا نوشته در موضوع خوب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب (گیتی) با Like واکنش نشان داد.
همین لحظه چکاوک از کنارم رد شد و گفت: - سلام. و صداش حسابی گرفته بود. برگشتم که جواب سلامش رو بدم ولی با دیدن قیافه‌اش پقی زدم زیر...