بازگردانی اسم:
اسم « طرح های آفتاب زده از یک شهر کوچک» به خوبی حس و مفهوم اصلی داستان را منتقل کرده است و کاملا با محتوای داستان منطبق است.
ترجمه این اسم به خوبی با کلمات اصلی عنوان انگلیسی تطابق داشته و برگرفته از موضوع اصلی داستان میباشد.
ژانر:
داستان در ژانر طنز جا میگیرد. این ترکیب به...
بازگردانی اسم:
اسم « کالبد های گرم» به خوبی حس و مفهوم اصلی داستان را منتقل کرده است و کاملا با محتوای داستان منطبق است.
ترجمه این اسم به خوبی با کلمات اصلی عنوان انگلیسی تطابق داشته و برگرفته از موضوع اصلی داستان میباشد.
ژانر:
داستان در ژانر عاشقانه ترسناک جا میگیرد. این ترکیب به خوبی روح...
مترجم عزیز، ضمن خوشآمد گویی و سپاس از انجمن کافه نویسندگان برای منتشر کردن رمان ترجمه شدهی خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ ترجمهی خود قوانین زیر را با دقت مطالعه فرمایید.
قوانین تالار ترجمه
برای درخواست تگ، بایست تاپیک زیر را مطالعه کنید و اگر قابلیتهای شما برای گرفتن تگ کامل بود، درخواست...
ـ ساعت رزرو شاممون کیه؟ دیرمون نمیشه؟
ـ ساعت هشته و هنوز هفت هم نشده. یه کم پنیر بخور.
الیویا دوباره بطری نوشیدنی را برداشت و لیوانها را پُر کرد.
ـ حالا بگو ببینم تو آسانسور چی شد؟ چرا جواب نمیدادی؟ نگران شده بودم آسانسور تو رو بلعیده باشه یا یه هیولای آسانسوری برده باشه!
ـ هیولای آسانسور؟...
الکسا چند ثانیه به پشت درو خیره موند. واقعاً این اتفاق افتاده بود؟ واقعاً اون پسر خوشتیپ ازش خواسته بود که همراهش به یک عروسی برود؟ و اون واقعاً گفته بود «آره»؟
با شتاب سمت اتاق الیویا دوید و در زد.
الیویا در را با انرژی باز کرد و با یه ب*غل محکم به داخل کشیدتش.
ـ بیا تو!
با لبخند همدیگه رو...