آخرین محتوا توسط امیر احمد

  1. امیر احمد

    در حال تایپ رمان تهی مغزانِ دوزخی | کار گروهی کاربران کافه نویسندگان

    مشتری نا‌شناس در حالی که مثل ماری زخم‌خورده می‌غرید و دستانش را به صورتش نزدیک کرده بود روی زانو‌هایش افتاد و ملتمسانه فریاد زد: - من... بی‌گناه... من، بی‌گناه! نرگس خواست ضربه محکم دیگری به فرقِ سرش بکوبد؛ اما با برخورد نگاهش به حسن که چاقو به دست با دهانی آب‌کرده داشت به پای هویج نزدیک می‌شد...
  2. امیر احمد

    در حال تایپ رمان تهی مغزانِ دوزخی | کار گروهی کاربران کافه نویسندگان

    داخل کافه، چهار نفر به زندگی عادی‌شان ادامه می‌دادند؛ گویی نه خبری از پایان جهان بود و نه از سیارکی که به زودی همه چیز را نابود می‌کرد. انعام می‌گرفتند، قهوه می‌‌نوشیدند، سریال تماشا می‌کردند و نودل می‌خوردند. شاید برایشان مهم نبود که جهان به پایان می‌رسد؛ مهم این بود که در آخرین لحظات، کارهای...
  3. امیر احمد

    روزنامـه روزنامه مردادماه 1404| شماره 2

    نه‌خیرم، این معامله‌یِ ترانپی آن هم از نوع قم*ار‌بازانه‌اش بود. من با دیدن عکس از شدت خنده به جای پاره شدن بیشتر منفجر شدم. راستی این رو به حافظ نشون ندی‌ها( یه وقت فکر کنه من تو کنترل بچه‌شیر‌ها ناتوانم بره تو مسجد لوم بده در حالی که من تو این کار استادم!) لاقل شلاق یا چوبِ آموزشیم رو هم توی...
  4. امیر احمد

    روزنامـه روزنامه مردادماه 1404| شماره 2

    دفعه‌یِ بعد تخت و تاجِ دارالسلطنه را هم نشون بده. راستی چرا تو سِلفیه نوح من نیستم؟!
  5. امیر احمد

    روزنامـه روزنامه مردادماه 1404| شماره 2

    آره، خوندمش. من رو چه به کلاه‌برداریِ فرهنگی؟! ما کلاه‌سازِ فرهنگی هستیم نه کلاه‌بردار، البته اگه سپرده‌گذاری نکنی میاییم کلاهت رو هم بر می‌داریم. لاقل معامله‌یِ ترانپی را هم قرار می‌دادی. از خنده روده‌بر شدم‌. :ROFLMAO:
  6. امیر احمد

    روزنامـه روزنامه مردادماه 1404| شماره 2

    درود. به خاطر تاخیر عذر‌خواهی می‌کنم. طراحیِ زیبا و قشنگی بود و مطالب هم جالب بود. موفق باشید.
  7. امیر احمد

    نقدانه سری ۴۵ |Cheat

    درود. نقد خاصی نیست. از زحماتی که به عنوان مدیر برای بهتر شدن این انجمن کشیدین تشکر می‌کنم و براتون آرزوی موفقیت بیشتری دارم.
  8. امیر احمد

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی | آثار تالار رمان

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-srab-mrgbar-myr-hmd.36619/ درود. برای اثرم درخواست تگ دارم. نام اثر: سراب مرگبار نام نویسنده: امیراحمد
  9. امیر احمد

    نقد کاربر نقد رمان سراب مرگبار | اثر امیر‌احمد کاربر انجمن کافه نویسندگان

    درود( سلام). بابت خواندن داستانم و همین‌طور نقد اون برای بهتر شدنش از شما سپاس‌گذارم. امیدوارم بتونم توی جلد‌های بعدی هم رضایتتون رو حفظ کنم و همین‌طور اشکالات و ایرادات کمتری توی قلمم داشته باشم. جز بخش آغازین و بخش پایانی جلد اول فقط توهم یا خاطرات گذشتش رو می‌بینه. ( باید بزارید داستان رو جلو...
  10. امیر احمد

    رمان رمان بعد از درمان| Amir ahmad mohamady Fard

    سرباز گفت: «نکن...» اما نلا به راه رفتن ادامه داد. سویتا پشت سرش حرکت کرد، دوربینش را روی آقای گرین متمرکز کرده بود. آقای گرین گفت: «بیمار بودم؟ یعنی همه‌اش یک خواب بود؟ یعنی فقط هذیان می‌گفتم؟» دست‌هایش را جلوی خودش گرفت، انگار که اگر می‌توانست، آن‌ها را از بدنش جدا می‌کرد. آهسته چرخید و با...
  11. امیر احمد

    رمان رمان بعد از درمان| Amir ahmad mohamady Fard

    اما ناگهان ایستاد. یکی از مبتلایان که یک مرد بود شروع به بلند شدن کرد و از میان چمن‌های بلند و در هم شکسته بیرون آمد. سِویتا خودش را کنار نِلا جا داد و شروع به فیلم‌برداری کرد. «تکان نخور!» سرباز جوان فریاد زد. مرد آلوده دستانش را بالا برد. ناخن‌هایش بلند و شکسته بودند و دستان و گونه‌هایش با خون...
  12. امیر احمد

    رمان رمان بعد از درمان| Amir ahmad mohamady Fard

    دختری هندی، جذاب و جوان که کنار نلا ایستاده بود، با آهی گفت: «یعنی هیچ فشاری نیست، درسته؟» نلا با وجود شرایط، لبخند زد. «هی، مگه تو نباید پیش گروه فیلم‌برداری باشی؟» دختر شانه‌ای بالا انداخت. «نه، ریک فرمندنِ بزرگ منو فرستاده که چندتا نمای اضافی بگیرم. من بیشتر از یه کارآموز نیستم. اونم پشت این...
  13. امیر احمد

    عالی رمان سراب مرگبار | امیر‌احمد

    سخن نویسنده: سپاس از شما خوانندگان گرامی که این اثر را برای مطالعه انتخاب کردید. امیدوارم با وجود ضعف‌هایی که قلمم داشت از داستان لذت برده باشید. شما می‌توانید دیگر آثار بنده با نام جوخه وهم، ژرفای بیم و آخرین سقوط را با سرچی ساده در اینترنت پیدا و مطالعه کنید. بی‌صبرانه منتظر انتقادات، نظرات و...
عقب
بالا پایین