ای طوبی من، که در باغ حق آشیان دارد
شاخههای زندگانیات را تا
بهشت بالا ببر!
صعود کن طوبی من، تا با هر فصل
از تو یاد کنم!
طوبی من
رنگ تو از آن آسمان بود
از آن فرشتهای دمیده از خدا
از شیرینی مربای آلبالو
از آن هر چه که از تو برای من
زندگی بخش باشد!
نام شعر: طوبی
شاعر: ملینا نامور
قالب شعری: نیمایی
مقدمه:
درخت بهشتی من، ریشههایت را خدایم
با نفسهایت در وجودم کاشته است!
عمر جاودان دارد، برگهایت در آغو*ش باد
ای سبز زندگانی من
ای طوبی،که خدا روحش را دمیده
میوههای شیرین تو
که بر فراز آسمان بهشت آویخته است را
مانند سجدهای بر خاک دوست دارم!
https://cafewriters.xyz/book/%d9%82%d8%b6%d9%87-%d8%ac%d8%a7%d8%a8%d9%87%d8%ac%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%b7%d8%a8%db%8c%d8%b9%d8%aa-%d9%85%d9%84%db%8c%d9%86%d8%a7-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%88%d8%b1/
درخواست انتشار
با سردی چیزی بر روی گردنم، متوجه نبستن در بالکن که قسمتی از آن به اتاق مادرش هم راه داشت میشوم.
اتاق نبود که، هزارتا در برایش گذاشته بودم!
مادرش با حالتی چندش کنار گوشم ل*ب میزند.
- خداحافظ لولا!
او فکر میکرد من دخترک احمقشم؟ باورم نمیشود چرا تا الان آنقدر از شخصیتهایم متنفر نبودم؟ قبل از...