ثبت‌نام

جدیدترین‌ها

جاوا اسکریپت غیر فعال می‌باشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.

Ads

برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅

ژولیت

نویسنده رسمی رمان
مدیر بازنشسته

نویسنده رسمی رمان

تاریخ ثبت‌نام: 10/4/23

آخرین بازدید: یکشنبه ساعت 21:42

آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره کاربران بازدیدکننده از نمایه شما مدال و نشان

- ژولیت به Alirix نوشته در موضوع مصاحبه مصاحبه با نویسنده‌ی رسمی [ژولیت] با rose واکنش نشان داد.
  
  ۱- با سلام، لطفا در ابتدا خودتون رو به مخاطب های ما معرفی کنید. سلام عرض می‌کنم به شما و خوانندگان محترم ، اسمم فاطمه ترکمان هست، اهل...
  
  7/23/25
- ژولیت به Alirix نوشته در موضوع مصاحبه مصاحبه با نویسنده‌ی رسمی [ژولیت] با rose واکنش نشان داد.
  
  هوالکافی متن مصاحبه با نویسنده‌ی رسمی رمان بانو فاطمه ترکمان @ژولیت
  
  7/23/25
- ژولیت به موضوع برگزیده رمان خاطرات وارونه | نویسنده فاطمه ترکمان پاسخ داده‌است.
  
  پرده‌ی اشک چشمانم را پوشاند و چهره‌اش مقابل دیدگانم تار شد. دلتنگی تا مغز استخوانم نفوذ کرد. زیرلب با بغضی نامش را زمزمه کردم. نگاهش ترش...
  
  7/23/25
- ژولیت به موضوع برگزیده رمان خاطرات وارونه | نویسنده فاطمه ترکمان پاسخ داده‌است.
  
  ساعتی بعد حمید را دیدم که با اشتیاق به سراغ من آمد و گفت: -‌ فروغ با من می‌آیی! می‌‌خواهم چیزی را نشانت دهم. دستم را پشتم پنهان کردم و...
  
  7/23/25
- ژولیت به موضوع برگزیده رمان خاطرات وارونه | نویسنده فاطمه ترکمان پاسخ داده‌است.
  
  بی‌اهمیت به او که مرا مشتاقانه تماشا می‌کرد، دامنم را بالا گرفتم و خرامان مسیر رفتن را در پیش گرفتم تا از آن پسرک تخس دور شوم که از لجش...
  
  7/23/25
- ژولیت به موضوع برگزیده رمان خاطرات وارونه | نویسنده فاطمه ترکمان پاسخ داده‌است.
  
  خودم را می‌دیدم که نقش روی زمین شده‌بودم و گیج و سردرگم تلاش می‌کردم تا با روزنامه‌ها، بادبادکی برای خودم دست و پا کنم. دیری نپایید که...
  
  7/23/25
- ژولیت به موضوع برگزیده رمان خاطرات وارونه | نویسنده فاطمه ترکمان پاسخ داده‌است.
  
  گوشه‌ی لبم را گزیدم و با ناراحتی گفتم: -‌ چون طاهره‌خانم از آن خانه بی‌خبر رفته، مرا مقصر می‌داند و پایش را در یک کفش کرده تا از من طلاق...
  
  7/23/25
- ژولیت به موضوع برگزیده رمان خاطرات وارونه | نویسنده فاطمه ترکمان پاسخ داده‌است.
  
  زری با اوقات تلخی گفت: -‌ هر دو به نوعی مقصر هستید اما یک نفر باید کوتاه بیاید! -‌ تمام این مدت این من بودم که درد می‌کشیدم و او فارغ از...
  
  7/23/25
- ژولیت به موضوع برگزیده رمان خاطرات وارونه | نویسنده فاطمه ترکمان پاسخ داده‌است.
  
  با نگاه تیزی به من نگریست و گفت: -‌ تو و قضاوت‌های بی‌رحمانه‌ات، به اندازه‌ی همه‌ی این مصیبت‌ها برایم کافی بود! گر گرفتم و قبل از اینکه...
  
  7/23/25
- ژولیت به موضوع برگزیده رمان خاطرات وارونه | نویسنده فاطمه ترکمان پاسخ داده‌است.
  
  در فرودگاه بودیم، بالاخره بعد از ساعت‌ها تاخیر، پرواز به مقصد لندن اعلام شد. خاله نگاه غم‌زده‌اش را به من دوخت و گفت: -‌ فروغم... . حرفش...
  
  7/23/25
- ژولیت به موضوع برگزیده رمان خاطرات وارونه | نویسنده فاطمه ترکمان پاسخ داده‌است.
  
  آهی سینه‌سوز بیرون دادم و حرفی نزدم. ظهر ناهار بدون او صرف شد و خاله و عمورحیم نگران او بودند. ایرج و رامین آدرس خانه‌ی او را از فردین...
  
  7/23/25
- ژولیت به موضوع برگزیده رمان خاطرات وارونه | نویسنده فاطمه ترکمان پاسخ داده‌است.
  
  سپس با حالت قهر از کلاه‌فرنگی بیرون رفت. خاله را در آغو*ش فشردم، سوسن که تازه از شوک بیرون آمده‌بود، سوی ما آمد و گفت: -‌ فروغ! مگر...
  
  7/23/25
- ژولیت به موضوع برگزیده رمان خاطرات وارونه | نویسنده فاطمه ترکمان پاسخ داده‌است.
  
  ل*ب با ناراحتی فشرد و چند ثانیه نگاه خشمگینش را به من دوخت و با صدایی رسا از خشم گفت: -‌ چندبار به تو گفتم؟! چندبار گفتم من زن ندارم! مگر...
  
  7/23/25
- ژولیت به موضوع برگزیده رمان خاطرات وارونه | نویسنده فاطمه ترکمان پاسخ داده‌است.
  
  خاله با دیدنم تبسمی کرد و گفت: -‌ الهی پیر شوی دختر که مرا از غصه‌ی خودت پیر کردی! الان باید تو هم با فردین روی این صندلی عروسی...
  
  7/23/25
- ژولیت به موضوع برگزیده رمان خاطرات وارونه | نویسنده فاطمه ترکمان پاسخ داده‌است.
  
  نگاه اشک‌آلود و ناباورم سوی فردین چرخید که حق‌به جانب به من چشم به من دوخته بود و گفت: -‌ حالا فهمیدی فروغ کجا اشتباه کردی! تیر...
  
  7/23/25
نمایش موارد قدیمی‌تر
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…